۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
كلمۀ «إفك»، به معناى كلامى است كه از وجهۀ اصلى اش، منحرف شده باشد، و مراد كفار از «افك» بودن قرآن، اين است كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله»، آن را از پيش خود درست كرده، و آن را به خدا نسبت داده. | كلمۀ «إفك»، به معناى كلامى است كه از وجهۀ اصلى اش، منحرف شده باشد، و مراد كفار از «افك» بودن قرآن، اين است كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله»، آن را از پيش خود درست كرده، و آن را به خدا نسبت داده. | ||
و سياق آيات، از اشاره به اين معنا خالی نيست كه مراد از «قَومٌ آخَرُون»، بعضى از اهل كتاب است. در روايات هم آمده كه «قوم آخرين»، عبارت بودند از: «عداس»، مولاى حُوَيطب بن عبدالعُزّى، و «يسار»، مولاى علاء بن حضرمى، و «جبر»، مولاى عامر، كه هر سه از اهل كتاب بودند و تورات مى خواندند. بعد از آن كه مسلمان شدند، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» با ايشان پيمان بست. در نتيجه كفار، اين حرف ها را زدند، كه اين چند نفر هم، او را در اين افتراء كمك كردند. | و سياق آيات، از اشاره به اين معنا خالی نيست كه مراد از «قَومٌ آخَرُون»، بعضى از اهل كتاب است. در روايات هم آمده كه «قوم آخرين»، عبارت بودند از: | ||
«عداس»، مولاى حُوَيطب بن عبدالعُزّى، و «يسار»، مولاى علاء بن حضرمى، و «جبر»، مولاى عامر، كه هر سه از اهل كتاب بودند و تورات مى خواندند. بعد از آن كه مسلمان شدند، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» با ايشان پيمان بست. در نتيجه كفار، اين حرف ها را زدند، كه اين چند نفر هم، او را در اين افتراء كمك كردند. | |||
«'''فَقَد جَاءُو ظُلماً وَ زُوراً'''» - در مجمع البيان گفته: كلمۀ «جَاءَ» و كلمۀ «أتَى»، چه بسا مى شود كه معناى «فَعَلَ: كرد» را مى دهد، و به همين جهت مانند «فعل»، متعدى استعمال می شود. در نتيجه معناى آيه، اين مى شود كه: كفار، ظلم كردند و دروغ گفتند. | «'''فَقَد جَاءُو ظُلماً وَ زُوراً'''» - در مجمع البيان گفته: كلمۀ «جَاءَ» و كلمۀ «أتَى»، چه بسا مى شود كه معناى «فَعَلَ: كرد» را مى دهد، و به همين جهت مانند «فعل»، متعدى استعمال می شود. در نتيجه معناى آيه، اين مى شود كه: كفار، ظلم كردند و دروغ گفتند. | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۲: | ||
كلمۀ «أساطِير»، جمع «اُسطُوره» است، كه به معناى «خبر نوشته شده» است، ولى بيشتر در اخبار خرافى استعمال مى شود. | كلمۀ «أساطِير»، جمع «اُسطُوره» است، كه به معناى «خبر نوشته شده» است، ولى بيشتر در اخبار خرافى استعمال مى شود. | ||
و كلمۀ «اكتتاب»، به معناى كتابت و نوشتن است، و اگر نوشتن را به آن جناب نسبت داده اند، با اين كه مى دانستند آن حضرت نوشتن را نمى داند، از باب مجاز، و يا از اين باب است كه به درخواست او، ديگران نوشته باشند. همچنان كه امير مى گويد: من به فلانى چنين و چنان نوشتم، با اين كه مُنشى او، به دستور او نوشته است. | و كلمۀ «اكتتاب»، به معناى كتابت و نوشتن است، و اگر نوشتن را به آن جناب نسبت داده اند، با اين كه مى دانستند آن حضرت نوشتن را نمى داند، از باب مجاز، و يا از اين باب است كه به درخواست او، ديگران نوشته باشند. همچنان كه امير مى گويد: من به فلانى چنين و چنان نوشتم، با اين كه مُنشى او، به دستور او نوشته است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۲۵۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۲۵۰ </center> | ||
صبح و شام بر او املاء مى شود». چون اگر خودش نويسنده آن بود، ديگر املاء معنا نداشت. | |||
به شهادت اين كه دنبالش گفتند: «فَهِىَ تُملَى عَلَيهِ بُكرَةً وَ أصِيلاً: پس اين قرآن، صبح و شام بر او املاء مى شود». چون اگر خودش نويسنده آن بود، ديگر املاء معنا نداشت. | |||
بعضى ديگر از مفسران گفته اند: اصلا كلمۀ «اكتتاب»، به معناى استكتاب است. يعنى اين كه از كسى بخواهد برايش بنويسد. | بعضى ديگر از مفسران گفته اند: اصلا كلمۀ «اكتتاب»، به معناى استكتاب است. يعنى اين كه از كسى بخواهد برايش بنويسد. |
ویرایش