گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۴۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
==معنای كلمۀ «عسى» و امثال آن، در كلام خداى تعالى==
==معنای كلمۀ «عسى» و امثال آن، در كلام خداى تعالى==


«'''قُلْ عَسى أَن يَكُونَ رَدِف لَكُم بَعْض الَّذِى تَستَعْجِلُونَ'''»:
«'''قُلْ عَسى أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعْض الَّذِى تَستَعْجِلُونَ'''»:


گفته اند: لام در «ردف لكم» زايد و براى افاده تاءكيد است مانند حرف باء در آيه «و لا تلقوا بايديكم الى التهلكة» و معناى جمله مورد بحث ، اين است كه بگو اميد است كه شما را متابعت كند، و به شما ملحق شود بعضى از آنچه درباره اش عجله مى كنيد.
گفته اند: «لام» در «رَدِفَ لَكُم»، زايد و براى افاده تأكيد است. مانند حرف «باء» در آيه «وَ لَا تُلقُوا بِأيدِيكُم إلَى التَّهلُكَة» و معناى جمله مورد بحث، اين است كه: بگو اميد است كه شما را متابعت كند، و به شما ملحق شود بعضى از آنچه درباره اش عجله مى كنيد.


بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه «ردف» معناى فعلى را متضمن است كه همواره با لام متعدى مى شود.
بعضى از مفسران گفته اند: كلمۀ «رَدِفَ»، معناى فعلى را متضمن است كه همواره با «لام» متعدى مى شود.


و مراد از «بعضى از آنچه درباره اش عجله مى كنند» همانا عذاب دنيا است ، كه قبل از عذاب آخرت فرا مى رسد، چون كفار همواره درباره آن عجله مى كردند و به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) مى گفتند: پس چه شد آن عذاب كه ما را از آن مى ترسانى و آن حكم فصلى كه خدا وعده آن را داده ، و حكم فصل خود ملازم با عذاب است و عذاب دنيا هم بعضى از آن عذابها است كه درباره اش عجله مى كردند آن قسمتش است كه كفار در باره اش عجله مى كردند و شايد مراد آيه عذاب روز بدر باشد، همچنان كه ديگران نيز احتمالش را داده اند.
و مراد از «بعضى از آنچه درباره اش عجله مى كنند»، همانا عذاب دنيا است، كه قبل از عذاب آخرت فرا مى رسد. چون كفار همواره در باره آن عجله مى كردند و به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» مى گفتند: پس چه شد آن عذاب كه ما را از آن مى ترسانى و آن حكم فصلى كه خدا وعده آن را داده؟


مفسرين درباره كلمه «عسى» گفته اند: اين كلمه و كلمه «لعل» درباره خداى تعالى معناى وجوب را مى دهد، زيرا اصولا كسى مى گويد «شايد و يا اميد است» كه به سر نوشت آينده خود جاهل باشد، و چون جهل بر خداى تعالى محال است ، در نتيجه معناى «عسى ان يكون ردف لكم» اين مى شود كه «سيردفكم و ياتيكم العذاب محققا- به زودى به دنبال سرتان عذاب خواهد آمد».
و «حكم فصل»، خود ملازم با عذاب است و عذاب دنيا هم، بعضى از آن عذاب هاست كه درباره اش عجله مى كردند، آن قسمتش است كه كفار در باره اش عجله مى كردند و شايد مراد آيه عذاب روز بدر باشد، همچنان كه ديگران نيز احتمالش را داده اند.


ليكن اين حرف صحيح نيست ، زيرا معناى اميدوارى و آرزومندى و امثال آن ، همانطور كه ممكن است قائم به نفس و جان گوينده باشد، (يعنى گوينده خودش در دل آرزومند و اميدوار باشد)، همچنين ممكن است قائم به مقام و يا به شنونده و يا غير آن دو باشد و در اين آيه و هر جاى ديگر از كلام مجيد خداى تعالى ، قائم به غير گوينده ، يعنى خداست ، حال يا قائم است به مقام ، يا به غير مقام و جوابى كه در آيه آمده از آنجا كه راجع است به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله )، پس اميدى هم كه از كلمه عسى استفاده مى شود راجع مى شود به آن جناب و قائم است به نفس شريف او و معناى آيه اين مى شود كه : به
مفسران، درباره كلمه «عَسَى» گفته اند: اين كلمه و كلمۀ «لَعَلَّ» درباره خداى تعالى، معناى وجوب را مى دهد. زيرا اصولا كسى مى گويد «شايد و يا اميد است» كه به سرنوشت آينده خود جاهل باشد، و چون جهل بر خداى تعالى محال است، در نتيجه معناى «عَسَى أن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم»، اين مى شود كه «سَيَردِفُكُم وَ يَأتِيكُمُ العَذَابُ مُحَقَّقاً: به زودى به دنبال سرتان عذاب خواهد آمد».
 
ليكن اين حرف صحيح نيست. زيرا معناى اميدوارى و آرزومندى و امثال آن، همان طور كه ممكن است قائم به نفس و جان گوينده باشد، (يعنى گوينده خودش در دل آرزومند و اميدوار باشد)، همچنين ممكن است قائم به مقام و يا به شنونده و يا غير آن دو باشد، و در اين آيه و هر جاى ديگر از كلام مجيد خداى تعالى، قائم به غيرگوينده، يعنى خداست. حال يا قائم است به مقام، يا به غير مقام، و جوابى كه در آيه آمده، از آن جا كه راجع است به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله»، پس اميدى هم كه از كلمۀ «عَسَى» استفاده مى شود، راجع مى شود به آن جناب و قائم است به نفس شريف او. و معناى آيه اين مى شود كه: به ايشان بگو من اميدوارم كه چنين و چنان شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۵۷ </center>
ايشان بگو من اميدوارم كه چنين و چنان شود.


و در تفسير ابى السعود آمده كه كلمه «عسى و لعل و سوف» در تهديدهاى پادشاهان به منزله حكم جزمى است و اگر حكم قطعى خود را به اين عبارات تعبير مى كنند، به منظور اظهار وقار سلطنت ، و اشعار به اين معناست ، كه رمز از امثال ايشان مانند تصريح از ديگران است و همه وعده هاى خدا و تهديدهايش نيز بر اين منوال است ، و اين گفته ابى السعود وجه خوبى است .
و در تفسير ابى السعود آمده كه كلمۀ «عَسَى و لَعَلَّ و سَوفَ»، در تهديدهاى پادشاهان، به منزله حكم جزمى است و اگر حكم قطعى خود را به اين عبارات تعبير مى كنند، به منظور اظهار وقار سلطنت، و إشعار به اين معناست، كه رمز از امثال ايشان، مانند تصريح از ديگران است، و همه وعده هاى خدا و تهديدهايش نيز، بر اين منوال است، و اين گفته ابى السعود، وجه خوبى است.


و معناى آيه اين است كه : به اين درخواست كنندگان عذاب كه از وقت رسيدن آن مى پرسند، بگو من اميدوارم كه بعضى از تهديدهاى خدا كه شما در آن عجله مى كنيد، يعنى عذاب دنيا كه شما را به عذاب آخرت نزديك مى كند و به آن مى رساند به زودى شما را دنبال كند و همين هم كه تعبير كرد به «'''ردف لكم - دنبالتان كند'''» باز براى اشاره است به نزديكى آن عذاب .
و معناى آيه، اين است كه: به اين درخواست كنندگان عذاب كه از وقت رسيدن آن مى پرسند، بگو من اميدوارم كه بعضى از تهديدهاى خدا كه شما در آن عجله مى كنيد، يعنى عذاب دنيا كه شما را به عذاب آخرت نزديك مى كند و به آن مى رساند، به زودى شما را دنبال كند.
 
و همين هم كه تعبير كرد به «رَدِفَ لَكُم: دنبالتان كند»، باز براى اشاره است به نزديكى آن عذاب.


«'''وَ إِنَّ رَبَّك لَذُو فَضلٍ عَلى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكثرَهُمْ لا يَشكُرُونَ'''»:
«'''وَ إِنَّ رَبَّك لَذُو فَضلٍ عَلى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكثرَهُمْ لا يَشكُرُونَ'''»:


معناى آيه شريفه از نظر خود آيه روشن است ، ليكن وقوع آن در سياق تهديد و تخويف ، اين نكته را افاده مى كند كه : اگر خداى تعالى عذاب ايشان را تاءخير انداخت ، با اينكه استحقاق آن را دارند، از اين جهت است كه او داراى فضل و كرم است و درباره آنان به فضل خود رفتار كرده و ايشان بايد شكر همين را هم به جاى آرند، اما بجاى نمى آورند، بلكه عجله در آن عذاب را مى خواهند.
معناى آيه شريفه از نظر خود آيه روشن است، ليكن وقوع آن در سياق تهديد و تخويف، اين نكته را افاده مى كند كه: اگر خداى تعالى عذاب ايشان را تأخير انداخت، با اين كه استحقاق آن را دارند، از اين جهت است كه او، داراى فضل و كرم است، و درباره آنان به فضل خود رفتار كرده، و ايشان بايد شكر همين را هم به جاى آرند. اما به جاى نمى آورند، بلكه عجله در آن عذاب را مى خواهند.


«'''وَ إِنَّ رَبَّك لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صدُورُهُمْ وَ مَا يُعْلِنُونَ'''»:
«'''وَ إِنَّ رَبَّك لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ مَا يُعْلِنُونَ'''»:


يعنى تاءخير عذاب از ايشان ، ناشى از جهل خداى تعالى نيست ، بلكه او از حال ايشان و آنچه كه به كيفر كفر و جحودشان مستحقند آگاه است ، چون او خبر دارد از آنچه كه سينه هاى آنان در خود پنهان مى كند و يا آشكار مى سازد. آنگاه با آيه «و ما من غائبة فى السماء و الا رض الا فى كتاب مبين» همان معنا را تاءكيد فرمود.
يعنى: تأخير عذاب از ايشان، ناشى از جهل خداى تعالى نيست، بلكه او از حال ايشان و آنچه كه به كيفر كفر و جحودشان مستحق اند، آگاه است. چون او خبر دارد از آنچه كه سينه هاى آنان در خود پنهان مى كند و يا آشكار مى سازد. آنگاه با آيه: «وَ مَا مِن غَائِبَةٍ فِى السَّمَاءِ وَ الأرضِ إلّا فِى كِتَابٍ مُبِين»، همان معنا را تأكيد فرمود.


«'''إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يَقُص عَلى بَنى إِسرائيلَ أَكثرَ الَّذِى هُمْ فِيهِ يخْتَلِفُونَ وَ إِنَّهُ لهَُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ إِنَّ رَبَّك يَقْضى بَيْنهُم بحُكْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ'''»:
«'''إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلى بَنى إِسرائيلَ أَكثرَ الَّذِى هُمْ فِيهِ يخْتَلِفُونَ * وَ إِنَّهُ لهَُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ * إِنَّ رَبَّك يَقْضى بَيْنهُم بحُكْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ'''»:


اين آيه شريفه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) را تسليت و دلگرمى مى دهد و نيز زمينه را براى بعد كه به زودى از حقانيت دعوتش و تقويت ايمان مؤ منين سخن مى گويد،
اين آيه شريفه، به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله» تسليت و دلگرمى مى دهد، و نيز زمينه را براى بعد كه به زودى از حقانيت دعوتش و تقويت ايمان مؤمنان سخن مى گويد، فراهم می کند، و به همین بیان،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۵۸ </center>
فراهم مى كند، و به همين بيان وجه اتصال آيه به ما قبل كه فرمود: «فلا تحزن عليهم ...»، كه باز به حقيقت دعوتش اشعار دارد، معلوم مى شود.
وجه اتصال آيه به ماقبل كه فرمود: «فَلَا تَحزَن عَلَيهِم...»، كه باز به حقيقت دعوتش إشعار دارد، معلوم مى شود.
 
پس جملۀ «إنّ هَذَا القُرآنُ يَقُصُّ عَلَى بَنِى إسرَائِيلَ أكثَرَ الَّذِى هُم فِيهِ يَختَلِفُون: اين قرآن براى بنى اسرائيل بيشتر آن مسائلى كه مورد اختلافشان است، بيان مى كند»، به داستان هايى از قصص انبياء اشاره مى كند و حق را در آنچه كه در آن اختلاف مى كنند، بيان مى نمايد. و يكى از آن داستان ها، داستان مسيح «عليه السّلام» است، كه حق مطلب را در آن معارف و احكام كه مورد اختلافشان بود، بيان مى كند.


پس جمله «ان هذا القرآن يقص على بنى اسرائيل اكثر الذى هم فيه يختلفون - اين قرآن براى بنى اسرائيل بيشتر آن مسائلى كه مورد اختلافشان است بيان مى كند»، به داستانهايى از قصص انبياء اشاره مى كند و حق را در آنچه كه در آن اختلاف مى كنند بيان مى نمايد و يكى از آن داستانها داستان مسيح (عليه السّلام ) است ، كه حق مطلب را در آن معارف و احكام كه مورد اختلافشان بود بيان مى كند.
و اين كه فرمود: «وَ إنَّهُ لَهُدىً وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِين»، به اين معنا اشاره مى كند كه با اين داستان ها كه بر بنى اسرائيل مى خواند، مؤمنان را به سوى حق هدايت مى كند، و نيز رحمتى است براى آنان كه دل هايشان را آرامش مى دهد و به اين وسيله، ايمان را هم در دل هايشان ريشه دار و ثابت مى كند.


و اينكه فرمود: «و انه لهدى و رحمة للمؤ منين» به اين معنا اشاره مى كند كه با اين داستانها كه بر بنى اسرائيل مى خواند، مؤ منين را به سوى حق هدايت مى كند و نيز رحمتى است براى آنان كه دلهايشان را آرامش مى دهد و به اين وسيله ايمان را هم در دلهايشان ريشه دار و ثابت مى كند.
و اين كه فرمود: «إنَّ رَبَّكَ يَقضِى بَينَهُم بِحُكمِهِ وَ هُوَ العَزِيزُ العَلِيم»، اشاره است به اين كه قضاء و داورى ميان آنان با خداست. پس همان خدا، پروردگار اوست كه «عزيز» است. يعنى كسى است كه هيچ گاه مغلوب نمى شود. و «عليم» است. يعنى هرگز جهل و خطاء در حكمش راه ندارد.  


و اينكه فرمود: «ان ربك يقضى بينهم بحكمه و هو العزيز العليم» اشاره است به اينكه قضاء و داورى ميان آنان با خداست ، پس همان خدا پروردگار اوست كه عزيز است ، يعنى كسى است كه هيچگاه مغلوب نمى شود و عليم است ، يعنى هرگز جهل و خطاء در حكمش راه ندارد، پس اوست كه با حكم خود در بين آنان قضاوت مى كند، پس بايد كه دل رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) به قضاء پروردگار عزيز و عليمش راضى شود و امر را به او محول نمايد، همچنان كه جا دارد عين اين رفتار را در حق مشركين داشته باشد، نه اينكه از شرك و كفر آنان و از مكر و حيله ايشان اندوهناك و دلتنگ شود.
پس اوست كه با حكم خود، در بين آنان قضاوت مى كند. پس بايد كه دل رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله»، به قضاء پروردگار عزيز و عليمش راضى شود و امر را به او محول نمايد. همچنان كه جا دارد عين اين رفتار را در حق مشركان داشته باشد. نه اين كه از شرك و كفر آنان و از مكر و حيله ايشان، اندوهناك و دلتنگ شود.


«'''فَتَوَكلْ عَلى اللَّهِ إِنَّك عَلى الْحَقِّ الْمُبِينِ'''»:
«'''فَتَوَكَّلْ عَلى اللَّهِ إِنَّك عَلى الْحَقِّ الْمُبِينِ'''»:


اين جمله تفريع و نتيجه گيرى است از مجموع چند امرى كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در خصوص شرك مشركين و اختلاف بنى اسرائيل فرمود و معنايش اين است كه امر همه آنان محول به خداى تعالى است ، نه به تو، پس بايد كه تو او را وكيل بگيرى ، كه او كافى تو است و بايد كه از هيچ چيز نترسى كه تو در امنيتى از حق هستى .
اين جمله، تفريع و نتيجه گيرى است از مجموع چند امرى كه به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» در خصوص شرك مشركان و اختلاف بنى اسرائيل فرمود. و معنايش اين است كه: امر همۀ آنان، محوّل به خداى تعالى است، نه به تو. پس بايد كه تو او را وكيل بگيرى، كه او كافى تو است، و بايد كه از هيچ چيز نترسى، كه تو در امنيتى از حق هستى.


«'''إِنَّك لا تُسمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسمِعُ الصمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ وَ مَا أَنت بهَدِى الْعُمْىِ عَن ضلَلَتِهِمْ إِن تُسمِعُ إِلا مَن يُؤْمِنُ بِئَايَتِنَا فَهُم مُّسلِمُونَ'''»:
«'''إِنَّك لا تُسمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ * وَ مَا أَنت بهَادِى الْعُمْىِ عَن ضلَالَتِهِمْ إِن تُسمِعُ إِلّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسلِمُونَ'''»:


اين جمله ، امر به توكل در آيه قبل را تعليل مى كند و مى فرمايد كه ما تو را در مساءله ايمان و كفر مردم ، امر به توكل بر خدا كرديم و اين بدان جهت است كه ايشان مرده اند و در طاقت تو نيست كه دعوتت را به مردگان بشنوانى ، زيرا كه ايشان كرند و نمى شنوند و كورند و
اين جمله، امر به توكل در آيه قبل را تعليل مى كند و مى فرمايد كه: ما تو را در مسأله ايمان و كفر مردم، به توكل بر خدا امر كرديم و اين، بدان جهت است كه ايشان مُرده اند و در طاقت تو نيست كه دعوتت را به مُردگان بشنوانى، زيرا كه ايشان كرند و نمى شنوند و كورند و
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۵۹ </center>
گمراه و تو نمى توانى دعوتت را به گوش كران آن هم «در حالى كه پشت مى كنند و مى روند» برسانى - و چه بسا قيد در حالى كه پشت مى كنند و مى روند براى همين باشد كه اگر پشت نمى كردند، باز ممكن بود و لو با اشاره حرف را به ايشان فهمانيد - و نيز تو نمى توانى كور را از گمراهيش رهانيده و هدايتش كنى ، تنها قدرتى كه تو دارى اين است كه دعوتت و آيات ما را كه دلالت بر ما مى كند به گوش مؤ منين برسانى ، چون مؤ منين به خاطر اذعان و ايمانى كه به اين حجتهاى حقه دارند تسليم ما هستند و تو را در آنچه كه دلالت مى كنى تصديق مى كنند.
گمراه، و تو نمى توانى دعوتت را به گوش كران، آن هم «در حالى كه پشت مى كنند و مى روند»، برسانى - و چه بسا قيد در حالى كه پشت مى كنند و مى روند، براى همين باشد كه اگر پشت نمى كردند، باز ممكن بود و لو با اشاره، حرف را به ايشان فهمانيد - و نيز تو نمى توانى كور را از گمراهی اش رهانيده و هدايتش كنى. تنها قدرتى كه تو دارى، اين است كه دعوتت و آيات ما را كه دلالت بر ما مى كند، به گوش مؤمنان برسانى. چون مؤمنان به خاطر اذعان و ايمانى كه به اين حجت هاى حقّه دارند، تسليم ما هستند و تو را در آنچه كه دلالت مى كنى، تصديق مى كنند.


با اين بيان چند نكته روشن گرديد:
با اين بيان چند نكته روشن گرديد:


اولا: مراد از سماع هدايت است .
اولا: مراد از «سماع»، هدايت است.


ثانيا:مراد از آيات ، ادله و حجتهايى است كه بر توحيد و معارف حقى كه از فروع توحيد است دلالت مى كند.
ثانيا: مراد از «آيات»، ادله و حجت هايى است كه بر توحيد و معارف حقى كه از فروع توحيد است، دلالت مى كند.


ثالثا: اينكه هر كس حجتهاى حق را چه از آيات آفاق باشد و چه از آيات انفس ، با سلامت عقل تعقل كند و آنگاه با ايمان و انقياد تسليم آن شود، چنين كسى از مردگان و از مهر شدگان ، كه خدا بر گوش و چشمشان مهر نهاده نيست .
ثالثا: اين كه هر كس حجت هاى حق را، چه از آيات آفاق باشد و چه از آيات انفس، با سلامت عقل تعقل كند و آنگاه با ايمان و انقياد تسليم آن شود، چنين كسى از مُردگان و از مُهرشدگان، كه خدا بر گوش و چشمشان مُهر نهاده، نيست.
<span id='link382'><span>
<span id='link382'><span>


۱۶٬۳۳۸

ویرایش