گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:


==رويارویى لشكر اسلام و كفر، در جنگ خندق ==
==رويارویى لشكر اسلام و كفر، در جنگ خندق ==
راويان احاديث گفته اند: همين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، از حفر خندق فارغ شد، لشكر قريش رسيده، بين كوه جُرف و جنگل لشكرگاه كردند، و عده آنان با هم سوگندان و تابعانى كه از بنى كنانه و اهل تهامه با خود آورده بودند، ده هزار نفر بودند.  
راويان احاديث گفته اند: همين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، از حفر خندق فارغ شد، لشكر قريش رسيده، بين كوه «جُرف» و جنگل لشكرگاه كردند، و عده آنان با هم سوگندان و تابعانى كه از بنى كنانه و اهل تهامه با خود آورده بودند، ده هزار نفر بودند.  


از سوى ديگر، قبيلۀ «غطفان» با تابعان خود، از اهل نجد در كنار أُحُد منزل كردند. رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» با مسلمانان از شهر خارج شدند، تا وضع را رسيدگى كنند، و صلاح در اين ديدند كه در دامنه كوه «سَلع» لشكرگاه بسازند، و مجموع نفرات مسلمانان، سه هزار نفر بودند.  
از سوى ديگر، قبيلۀ «غطفان» با تابعان خود، از اهل نجد در كنار أُحُد منزل كردند. رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» با مسلمانان از شهر خارج شدند، تا وضع را رسيدگى كنند، و صلاح در اين ديدند كه در دامنه كوه «سَلع» لشكرگاه بسازند، و مجموع نفرات مسلمانان، سه هزار نفر بودند.  
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:
با اين شرط، «كعب»، عهد خود با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را شكست، و از آن عهد و آن سوابق كه با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» داشت، بيزارى جست.
با اين شرط، «كعب»، عهد خود با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را شكست، و از آن عهد و آن سوابق كه با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» داشت، بيزارى جست.


و چون خبر عهدشكنى وى به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» رسيد، آن حضرت، «سعد بن معاذ» بن نعمان بن امرء القيس، كه يكى از بنى عبدالأشهل، و او در آن روز رئيس قبيلۀ «اوس» بود، به اتفاق «سعد بن عباده»، كه يكى از بنى ساعده بن كعب بن خزرج و رئيس «خزرج» در آن ايام بود، و نيز «عبدالله بن رواحه» و «خوات بن جبير» را نزد وى فرستاد، كه ببينند اين خبر كه به ما رسيده، صحيح است يا نه. در صورتى كه صحيح بود، و «كعب» عهد ما را شكسته بود، در مراجعت، به مسلمانان نگوييد (تا دچار وهن و سستى نشوند)، بلكه تنها به من بگوييد. آن هم با كنايه، كه مردم بو نبرند، و اگر دروغ بود، و «كعب»، همچنان بر پيمان خود وفادار بود، خبرش را علنى در بين مردم انتشار دهيد.
و چون خبر عهدشكنى وى به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» رسيد، آن حضرت، «سعد بن معاذ» بن نعمان بن امرء القيس، كه يكى از بنى عبدالأشهل، و او در آن روز رئيس قبيلۀ «اوس» بود، به اتفاق «سعد بن عباده»، كه يكى از بنى ساعده بن كعب بن خزرج و رئيس «خزرج» در آن ايام بود، و نيز «عبدالله بن رواحه» و «خوات بن جبير» را نزد وى فرستاد، كه ببينند اين خبر كه به ما رسيده، صحيح است يا نه.  
 
در صورتى كه صحيح بود، و «كعب» عهد ما را شكسته بود، در مراجعت، به مسلمانان نگوييد (تا دچار وهن و سستى نشوند)، بلكه تنها به من بگوييد. آن هم با كنايه، كه مردم بو نبرند، و اگر دروغ بود، و «كعب»، همچنان بر پيمان خود وفادار بود، خبرش را علنى در بين مردم انتشار دهيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۴۲ </center>
و آنان هم، به قبيلۀ «بنى قريظه» رفته و با «كعب»، رئيس قبيله تماس گرفتند، و ديدند كه انحراف بنى قريظه، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، بيش از آن مقدارى است كه به اطلاع آن جناب رسانده اند، و مردم قبيله، صريحا به فرستادگان آن جناب گفتند: هيچ عهد و پيمانى بين ما و محمّد نيست.  
و آنان هم، به قبيلۀ «بنى قريظه» رفته و با «كعب»، رئيس قبيله تماس گرفتند، و ديدند كه انحراف بنى قريظه، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، بيش از آن مقدارى است كه به اطلاع آن جناب رسانده اند، و مردم قبيله، صريحا به فرستادگان آن جناب گفتند: هيچ عهد و پيمانى بين ما و محمّد نيست.  


«سعد بن عباده»، به ايشان بد و بيراه گفت، و آنها به وى گفتند، و «سعد بن معاذ» بن ابن عباده گفت: اين حرف ها را ول كن، زيرا بين ما و ايشان، رابطه سخت تر از بد و بيراه گفتن است. (يعنى جوابشان را بايد با لبۀ شمشير داد).
«سعد بن عباده»، به ايشان بد و بيراه گفت، و آنها به وى گفتند، و «سعد بن معاذ» بن ابن عباده گفت: اين حرف ها را ول كن، زيرا بين ما و ايشان، رابطه سخت تر از بد و بيراه گفتن است. (يعنى: جوابشان را بايد با لبۀ شمشير داد).


آنگاه نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» آمده، به كنايه گفتند: «عضل و القارة». و اين دو اسم، نام دو نفر بود كه در واقعۀ «رُجَيع»، با چند نفر از اصحاب رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به سركردگى «خبيب بن عدى» نيرنگ كرده بودند.  
آنگاه نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» آمده، به كنايه گفتند: «عضل و القارة». و اين دو اسم، نام دو نفر بود كه در واقعۀ «رُجَيع»، با چند نفر از اصحاب رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به سركردگى «خُبَيب بن عدى»، نيرنگ كرده بودند.  


رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: «الله اكبر، اى گروه مسلمانان! شما را مژده باد».
رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: «الله اكبر، اى گروه مسلمانان! شما را مژده باد».
۱۶٬۳۲۱

ویرایش