گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
<span id='link182'><span>
<span id='link182'><span>


==آيات ۴۰ - ۴۷، سوره روم ==
==آيات ۴۰ - ۴۷ سوره روم ==
اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِن شُرَكائكُم مَّن يَفْعَلُ مِن ذَلِكُم مِّن شئٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالى عَمَّا يُشرِكُونَ(۴۰)
اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِن شُرَكائكُم مَّن يَفْعَلُ مِن ذَلِكُم مِّن شئٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالى عَمَّا يُشرِكُونَ(۴۰)


خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
<center> «'''ترجمه آيات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آيات'''» </center>


خدا است آن كسى كه شما را خلق كرد و سپس روزى داد آنگاه همو است كه شما را مى ميراند و سپس زنده مى كند آيا كسى از خدايان شما هست كه چنين كارها كند، منزه و متعالى است خدا از شركى كه به وى مى ورزند (۴۰)
خدا است آن كسى كه شما را خلق كرد و سپس روزى داد. آنگاه همو است كه شما را مى ميراند و سپس زنده مى كند. آيا كسى از خدايان شما هست كه چنين كارها كند؟ منزه و متعالى است خدا از شركى كه به وى مى ورزند. (۴۰)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۱ </center>
در دريا و خشكى فساد ظاهر گشت به خاطر كارهاى بد مردم ، ظاهر گشت تا خدا به اين وسيله بعضى از آثار كار بد را به ايشان بچشاند (۴۱)
در دريا و خشكى فساد ظاهر گشت، به خاطر كارهاى بد مردم، ظاهر گشت تا خدا به اين وسيله، بعضى از آثار كار بد را به ايشان بچشاند. (۴۱)


بگو در زمين سير كنيد و ببينيد عاقبت كسانى كه قبل از شما بودند چه شد و چگونه شد، بيشتر آنان مشرك بودند (۴۲)
بگو در زمين سير كنيد و ببينيد عاقبت كسانى كه قبل از شما بودند، چه شد و چگونه شد، بيشتر آنان مشرك بودند. (۴۲)


پس رو به سوى دين مستقيم كن قبل از آنكه روزى برسد كه ديگر خدا اجازه برگشت ندهد در آن روز مردم از هم جدا شوند (۴۳)
پس رو به سوى دين مستقيم كن قبل از آن كه روزى برسد كه ديگر خدا اجازه برگشت ندهد، در آن روز مردم از هم جدا شوند. (۴۳)


آنهايى كه كافر شدند كفرشان به ضرر خودشان است و آنها كه عمل صالح كردند براى خود ذخيره نمودند (۴۴)
آن هايى كه كافر شدند، كفرشان به ضرر خودشان است و آن ها كه عمل صالح كردند، براى خود ذخيره نمودند. (۴۴)


تا خدا كسانى را كه ايمان آورده و عمل صالح كردند از فضل خود پاداش دهد كه او كافران را دوست نمى دارد (۴۵)
تا خدا كسانى را كه ايمان آورده و عمل صالح كردند، از فضل خود پاداش دهد كه او، كافران را دوست نمى دارد. (۴۵)


و يكى از آيات او اين است كه بادها را مى فرستد تا مژده باران دهند و تا شما را از رحمت خود بچشاند و تا كشتى ها به امر او به حركت در آيند و تا شما به طلب فضل او برخيزيد و تا شايد شكر او بگزاريد (۴۶)
و يكى از آيات او، اين است كه بادها را مى فرستد تا مژده باران دهند، و تا شما را از رحمت خود بچشاند، و تا كشتى ها به امر او به حركت در آيند، و تا شما به طلب فضل او برخيزيد، و تا شايد شكر او بگزاريد. (۴۶)


و به تحقيق قبل از تو رسولانى به سوى قومشان فرستاديم معجزه هاى روشن براى آنها آوردند و ما از كسانى كه جرم كردند انتقام گرفتيم ، و از ازل يارى مؤ منين حقى بود بر ما (۴۷)
و به تحقيق، قبل از تو رسولانى به سوى قومشان فرستاديم، معجزه هاى روشن براى آن ها آوردند و ما از كسانى كه جرم كردند، انتقام گرفتيم، و از ازل يارى مؤمنان حقى بود بر ما. (۴۷)


<center> «'''بیان آيات'''» </center>
<center> «'''بیان آيات'''» </center>


اين آيات فصل دوم از فصول چهارگانه اى است كه گفتيم سوره مشتمل بر آن است ، در اين آيات با افعال خاص به خدا، و به عبارتى با اسماى افعال خدا استدلال كرده بر بطلان شركاء، و نفى ربوبيت و الوهيت آنها، و نيز استدلال كرده است بر مساله معاد
اين آيات، فصل دوم از فصول چهارگانه اى است كه گفتيم سوره مشتمل بر آن است. در اين آيات، با افعال خاص به خدا، و به عبارتى با اسماى افعال خدا استدلال كرده بر بطلان شركاء، و نفى ربوبيت و الوهيت آن ها، و نيز استدلال كرده است بر مسأله معاد.


«'''اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكمْ ثُمَّ يحْيِيكُمْ هَلْ مِن شرَكائكُم مَّن يَفْعَلُ مِن ذَلِكُم مِّن شىْءٍ ...'''»:
«'''اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِن شرَكائكُم مَّن يَفْعَلُ مِن ذَلِكُم مِّن شئٍ ...'''»:


اسم جلاله ((الله (( در آيه شريفه مبتداء، و جمله ((الذى خلقكم (( خبر آن است ، و همچنين جمله ((من يفعل (( مبتداء است ، و خبرش جمله ((من شركائكم (( مى باشد كه از مبتداء جلو افتاده است ، و استفهام در آيه انكارى است اين نظريه ما بود، البته ديگران در تركيب آيه احتمالات ديگرى دارند
اسم جلاله «الله» در آيه شريفه، مبتداء و جملۀ «الَّذِى خَلَقَكُم»، خبر آن است. و همچنين جملۀ «مَن يَفعَلُ»، مبتداء است و خبرش جملۀ «مِن شُرَكَائَكُم» مى باشد، كه از مبتداء جلو افتاده است. و استفهام در آيه، انكارى است. اين نظريه ما بود، البته ديگران در تركيب آيه، احتمالات ديگرى دارند.
و معناى آيه اين است كه : خداى سبحان كسى است كه متصف به اوصافى چنين و چنان از اوصاف الوهيت و ربوبيت است ، پس آيا از بين آلهه اى ، كه شما مى گوييد اله اند، كسى هست كه چنين اوصافى داشته باشد؟ و چنين كارهايى كند؟ يعنى خلق كند، رزق دهد، بميراند، و زنده كند؟ و چون هيچ يك آنها چنين نيستند، پس خداى سبحان تنها ((اله (( شما، و رب شما است - لا اله الا هو - معبودى جز او نيست
 
و معناى آيه، اين است كه: خداى سبحان، كسى است كه متصف به اوصافى چنين و چنان، از اوصاف الوهيت و ربوبيت است. پس آيا از بين آلهه اى كه شما مى گوييد إله اند، كسى هست كه چنين اوصافى داشته باشد و چنين كارهايى كند؟ يعنى خلق كند، رزق دهد، بميراند، و زنده كند؟  
 
و چون هيچ يك آن ها چنين نيستند، پس خداى سبحان، تنها «إله» شما، و ربّ شما است - لا اله الا هو - معبودى جز او نيست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۲ </center>
هيچ شاءنى از شؤ ون عالم از ((خلقت (( جدا نيست و لذا خالق عالم را شريكى نيست


و شايد وجه اينكه در بين همه كارهاى خدا، خلقت و رزق دادن و احياء و اماته را اختصاص به ذكر داد، با اينكه مكرر نام آنها در ضمن احتجاجهاى سابق گذشت ، اشاره به اين باشد كه رزق منفك از خلقت نيست ، به اين معنا كه رزق دادن نيز خود خلقت است ، چيزى كه هست به قياس با خلقتى ديگر آن را رزق او مى ناميم ، چون هستى او را دوام مى بخشد، مثلا انسان مخلوقى است و نان و آب نيز مخلوقى ديگر
و شايد وجه اين كه در بين همه كارهاى خدا، خلقت و رزق دادن و إحياء و إماته را اختصاص به ذكر داد، با اين كه مكرر نام آن ها در ضمن احتجاج هاى سابق گذشت، اشاره به اين باشد كه «رزق»، منفك از خلقت نيست. به اين معنا كه رزق دادن نيز، خود خلقت است.


ولى چون حيات انسان بستگى به نان و آب دارد، ما آب و نان را رزق انسان مى ناميم ، پس رزق هم خلق است ، و كسى كه خلق را مى آفريند رازق نيز هست
چيزى كه هست به قياس با خلقتى ديگر، آن را رزق او مى ناميم. چون هستى او را دوام مى بخشد. مثلا انسان، مخلوقى است و نان و آب نيز، مخلوقى ديگر.


پس مشركين نمى توانند بگويند رازق و زنده كننده و ميراننده بعضى از خدايان ماست ، كه چه بسا بعضى از آنان ادعاء هم كرده باشند، و گفته باشند كه به طور كلى مدبر عالم انسانى ، بعضى از آلهه است ، و مدبر تمامى شوون عالم از خيرات و شرور بعضى ديگر از آلهه اند، و ليكن هيچ يك از مشركين اختلاف ندارند در اينكه خلقت و ايجاد تنها از خداى تعالى است ، و كسى و چيزى شريك او در اين كار نيست ، وقتى اين معنا مسلم شد، پس رزق و همچنين هر چيزى كه از خلقت جدا نيست ، مانند خود خلقت راجع به خدا است ، در نتيجه براى خدايان و ارباب آنان شاءنى از عالم نمى ماند، كه بگويند اين كار را الهه ما مى كنند، چون هيچ شاءنى از شوون عالم جداى از مساله خلقت نيست
ولى چون حيات انسان بستگى به نان و آب دارد، ما آب و نان را «رزق» انسان مى ناميم. پس رزق هم خلق است، و كسى كه خلق را مى آفريند، رازق نيز هست.


آنگاه خداى سبحان خود را تنزيه نموده ، مى فرمايد: ((سبحانه و تعالى عما يشركون - منزه و متعالى است از شركى كه به وى مى ورزند((
پس مشركان نمى توانند بگويند رازق و زنده كننده و ميراننده بعضى از خدايان ماست، كه چه بسا بعضى از آنان ادعاء هم كرده باشند، و گفته باشند كه به طور كلّى مدبّر عالَم انسانى، بعضى از آلهه است، و مدبّر تمامى شؤون عالَم، از خيرات و شرور بعضى ديگر از آلهه اند، وليكن هيچ يك از مشركان اختلاف ندارند در اين كه خلقت و ايجاد، تنها از خداى تعالى است، و كسى و چيزى شريك او در اين كار نيست.
 
وقتى اين معنا مسلّم شد، پس رزق و همچنين هر چيزى كه از خلقت جدا نيست، مانند خود خلقت راجع به خدا است. در نتيجه براى خدايان و ارباب آنان، شأنى از عالَم نمى ماند، كه بگويند اين كار را آلهۀ ما مى كنند. چون هيچ شأنى از شؤون عالَم، جداى از مسأله خلقت نيست.
 
آنگاه خداى سبحان، خود را تنزيه نموده، مى فرمايد: «سُبحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا يُشرِكُون: منزه و متعالى است از شركى كه به وى مى ورزند».


«'''ظهَرَ الْفَسادُ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسبَت أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْض الَّذِى عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ'''»:
«'''ظهَرَ الْفَسادُ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسبَت أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْض الَّذِى عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ'''»:


اين آيه به ظاهر لفظش عام است ، و مخصوص به يك زمان و يا به يك مكان و يا به يك واقعه نيست و در نتيجه مراد از ((بر و بحر(( همان معناى معروف است كه شامل همه روى زمين مى شود
اين آيه، به ظاهر لفظش عام است، و مخصوص به يك زمان و يا به يك مكان و يا به يك واقعه نيست، و در نتيجه، مراد از «برّ و بحر»، همان معناى معروف است كه شامل همه روى زمين مى شود.
 
و مراد از فساد در زمين، مصايب و بلاهايى عمومى است كه يكى از منطقه ها را گرفته و مردم را نابود مى كند. مانند: زلزله، نيامدن باران، قحطى، مرض هاى مسرى، جنگ ها، غارت ها، و سلب امنيت.


و مراد از فساد در زمين ، مصايب و بلاهايى عمومى است كه يكى از منطقه ها را گرفته و مردم را نابود مى كند، مانند زلزله ، نيامدن باران ، قحطى ، مرضهاى مسرى ، جنگها، غارتها، و سلب امنيت ، و كوتاه سخن هر بلايى كه نظام آراسته و صالح جارى در عالم را بر هم مى زند، چه اينكه مستند به اختيار بعضى از مردم باشد، و يا نباشد، چون همه آنها فسادى است كه در دريا و خشكى عالم پديد مى آيد، و خوشى و طيب عيش انسانها را از بين مى برد
و كوتاه سخن: هر بلايى كه نظام آراسته و صالح جارى در عالَم را بر هم مى زند، چه اين كه مستند به اختيار بعضى از مردم باشد و يا نباشد، چون همۀ آن ها فسادى است كه در دريا و خشكى عالَم پديد مى آيد، و خوشى و طيب عيش انسان ها را از بين مى برد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۳ </center>


۱۴٬۴۲۳

ویرایش