گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۱: خط ۶۱:
<span id='link179'><span>
<span id='link179'><span>


==زندگى اجتماعى و نياز به قانون ويژگى انسان است ==
* '''۲ - در اين ميان نوع انسان نيز همين وضع را دارد''' و از آن حكم كلى، مستثنى نيست. به اين معنا كه او نيز مشمول هدايت عامه است ، چون مى دانيم از آن روزى كه نطفه اش شروع به تكون مى كند، به سوى يك انسان تمام عيار متوجه است ، انسانى كه آثار انسانيت و خواص آن را دارد، و تا رسيدن به اين هدف نهايى مرحله هايى را طى مى كند، علقه مضغه ، و مضغه عظام ، و سپس جنين مى شود، طفل مى گردد، مراهق مى شود، جوان و كامل مرد، و پير مى گردد
در اين ميان نوع انسان نيز همين وضع را دارد، و از آن حكم كلى مستثنى نيست ، به اين معنا كه او نيز مشمول هدايت عامه است ، چون مى دانيم از آن روزى كه نطفه اش شروع به تكون مى كند، به سوى يك انسان تمام عيار متوجه است ، انسانى كه آثار انسانيت و خواص آن را دارد، و تا رسيدن به اين هدف نهايى مرحله هايى را طى مى كند، علقه مضغه ، و مضغه عظام ، و سپس جنين مى شود، طفل مى گردد، مراهق مى شود، جوان و كامل مرد، و پير مى گردد


چيزى كه هست يك تفاوت بين انسان با ساير انواع حيوانات و نباتات و غير آن هست ، و آن اين است كه : هر چند بعضى حيوانات نيز اجتماعى زندگى مى كنند، ليكن در قبال مدنيت بشر چيزى نيست ، آرى انسان به خاطر احتياجات تكوينى بيشترى كه دارد، و نواقص بيشترى كه در وجود او هست ، نمى تواند همه نواقص خود را خودش به تنهايى تكميل كند، و همه حوايج وجودى اش را خودش برآورد، به اين معنا كه يك فرد از انسان زندگى انسانى اش تمام نمى شود، در حالى كه خودش باشد و خودش ، بلكه محتاج است به اينكه نخست يك اجتماع كوچك خانواده اى تشكيل شود، و سپس يك اجتماع بزرگ شهرى به وجود آيد، و از مسير ازدواج و تعاون و همكارى ، با ديگران جمع شود، و همه با هم و با همه قواشان كه بدان مجهزند در رفع حوائج همه بكوشند، و سپس حاصل زحمات را بين همه تقسيم كنند، و هر كس به قدر شاءنى كه در اجتماع دارد سهم خود را از آن بگيرد
چيزى كه هست يك تفاوت بين انسان با ساير انواع حيوانات و نباتات و غير آن هست ، و آن اين است كه : هر چند بعضى حيوانات نيز اجتماعى زندگى مى كنند، ليكن در قبال مدنيت بشر چيزى نيست ، آرى انسان به خاطر احتياجات تكوينى بيشترى كه دارد، و نواقص بيشترى كه در وجود او هست ، نمى تواند همه نواقص خود را خودش به تنهايى تكميل كند، و همه حوايج وجودى اش را خودش برآورد، به اين معنا كه يك فرد از انسان زندگى انسانى اش تمام نمى شود، در حالى كه خودش باشد و خودش ، بلكه محتاج است به اينكه نخست يك اجتماع كوچك خانواده اى تشكيل شود، و سپس يك اجتماع بزرگ شهرى به وجود آيد، و از مسير ازدواج و تعاون و همكارى ، با ديگران جمع شود، و همه با هم و با همه قواشان كه بدان مجهزند در رفع حوائج همه بكوشند، و سپس حاصل زحمات را بين همه تقسيم كنند، و هر كس به قدر شاءنى كه در اجتماع دارد سهم خود را از آن بگيرد
۱۴٬۴۷۳

ویرایش