گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
<span id='link161'><span>
<span id='link161'><span>


==طرح يك اشكال و بيان وجوه مختلفى در پاسخ به آن ==
==طرح يك اشكال در بارۀ اعادۀ انسان در قیامت، و پاسخ به آن ==
بعضى به اين آيه شريفه اشكال كرده اند كه : ((اگر اعاده انسانها در قيامت براى خدا آسانتر باشد، لازمه اش اين است كه ايجاد آنها بدون الگو در آغاز خلقت دشوارتر باشد، چون هر آسانترى يك دشوارتر دارد، و اين با قدرت مطلقه و نامحدود خدا نمى سازد، چون قدرت
بعضى به اين آيه شريفه اشكال كرده اند كه: «اگر اعادۀ انسان ها در قيامت براى خدا آسان تر باشد، لازمه اش اين است كه ايجاد آن ها بدون الگو در آغاز خلقت دشوارتر باشد. چون هر آسان ترى، يك دشوارتر دارد، و اين با قدرت مطلقه و نامحدود خدا نمى سازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۶۰ </center>
نامتناهى وضعش نسبت به موارد مختلف نمى شود، و تعلقش بر دشوار و آسان يكسان است ، پس كلمه افعل تفضيل (آسانتر) در اين جا معنا ندارد((.
چون قدرت نامتناهى وضعش نسبت به موارد مختلف نمى شود، و تعلقش بر دشوار و آسان، يكسان است. پس كلمه افعل تفضيل (آسان تر) در اين جا، معنا ندارد».


در جواب از اين اشكال وجوهى ذكر كرده اند:
در جواب از اين اشكال، وجوهى ذكر كرده اند:


اول اينكه : ((ضمير در ((عليه (( به خدا برنمى گردد، بلكه به خلق برمى گردد، و معنايش اين است كه: اعاده هر چيزى براى خلق آسانتر از ايجاد ابتدايى است ، چون ايجاد ابتدايى الگو ندارد، ولى اعاده هر چند بار هم كه باشد آسانتر است چون الگو دارد، و چون اعاده از ابتداء براى خلق آسانتر است ديگر درباره خداى تعالى چه اشكالى دارد((.
اول اين كه: «ضمير در «عليه» به خدا بر نمى گردد، بلكه به «خلق» بر مى گردد، و معنايش اين است كه: اعاده هر چيزى براى خلق آسان تر از ايجاد ابتدايى است. چون ايجاد ابتدايى الگو ندارد، ولى اعاده، هر چند بار هم كه باشد، آسان تر است، چون الگو دارد. و چون اعاده از ابتداء براى خلق آسان تر است، ديگر درباره خداى تعالى چه اشكالى دارد».
و اين توجيه صحيح نيست ، براى اين كه برگشتن ضمير به خلق خلاف ظاهر آيه است.


دوم اينكه : ((كلمه ((اهون (( در اين جا از معناى تفضيلى منسلخ است ، و همان معناى آسان را مى دهد، نه ((آسانتر((، همچنان كه كلمه ((خير(( با اينكه در اصل فعل تفضيل است ، و معناى ((بهتر(( را مى دهد در جمله ((ما عند الله خير من اللهو - آنچه نزد خدا است خوبست نه لهو((، از معناى تفضيلى منسلخ شده ((.
و اين توجيه صحيح نيست. براى اين كه برگشتن ضمير به «خلق»، خلاف ظاهر آيه است.


اشكال اين توجيه هم اين است كه : دليلى بر آن نيست ، و تحكم واضحى است.
دوم اين كه: «كلمۀ «أهون» در اين جا، از معناى تفضيلى منسلخ است، و همان معناى آسان را مى دهد، نه «آسان تر»، همچنان كه كلمۀ «خير» با اين كه در اصل فعل تفضيل است، و معناى «بهتر» را مى دهد در جملۀ «مَا عِندَ اللهِ خَيرٌ مِنَ اللَّهو: آنچه نزد خدا است، خوب است، نه لهو»، از معناى تفضيلى منسلخ شده».


سوم اينكه : آسانتر بودن اعاده از انشاء ابتدايى از نظر مقايسه خود آن دو با هم است ، نه اينكه نسبت به خدا باشد، و اين تفضيل در بين فعلى و فعل ديگر خدا هيچ مانعى ندارد، همچنان كه خودش فرموده : ((لخلق السموات و الارض اكبر من خلق الناس ((.
اشكال اين توجيه هم اين است كه: دليلى بر آن نيست، و تحكم واضحى است.


اين توجيه همان است كه از كلام زمخشرى هم استفاده مى شود كه گفته است : ((اگر بگويى چرا در جمله ((ثم اذا دعاكم ...(( اعاده خلق اين قدر بزرگ شمرده شده ، به طورى كه گويى از قيام آسمانها و زمين به امر خدا مهم تر است ؟ و آن وقت همين اعاده در جمله ((و هو اهون عليه (( آسانتر معرفى شده ؟ در جواب مى گوييم : اعاده انسانها در قيامت فى نفسه بزرگ هست ، و ليكن به قياس با انشاء ابتدايى آسانتر معرفى شده ((.
سوم اين كه: آسان تر بودن اعاده از انشاء ابتدايى از نظر مقايسه خود آن دو با هم است. نه اين كه نسبت به خدا باشد، و اين تفضيل در بين فعلى و فعل ديگر خدا هيچ مانعى ندارد. همچنان كه خودش فرموده: «لَخَلقُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ أكبَرُ مِن خَلقِ النَّاس».


اشكال اين وجه اين است كه : كلمه ((اهون (( مقيد به ((عليه (( شده ، يعنى براى خدا آسانتر است ، و اين بهترين گواه است بر اينكه مقايسه اى كه بين انشاء و اعاده واقع شده نسبت به خداى تعالى است ، نه بين خود اعاده و انشاء، پس اشكال همچنان به قوت خود باقى است.
اين توجيه، همان است كه از كلام زمخشرى هم استفاده مى شود كه گفته است:
 
«اگر بگويى: چرا در جملۀ «ثُمَّ إذَا دَعَاكُم...»، اعاده خلق اين قدر بزرگ شمرده شده، به طورى كه گويى از قيام آسمان ها و زمين به امر خدا مهم تر است؟ و آن وقت همين اعاده در جملۀ «وَ هُوَ أهوَنُ عَلَيه» آسان تر معرفى شده؟ در جواب مى گوييم: اعاده انسان ها در قيامت، فى نفسه بزرگ هست، وليكن به قياس با انشاء ابتدايى، آسان تر معرفى شده».
 
اشكال اين وجه اين است كه: كلمۀ «أهون» مقيد به «عَلَيه» شده. يعنى براى خدا آسان تر است، و اين بهترين گواه است بر اين كه مقايسه اى كه بين انشاء و اعاده واقع شده نسبت به خداى تعالى است، نه بين خود اعاده و انشاء. پس اشكال همچنان به قوت خود باقى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۶۱ </center>
توجيه چهارم اينكه گفته اند: ((تفضيل نسبت به اصول و موازين رايج بين مردم است ، نه نسبت به واقع امر، اين مردمند كه معتقدند تكرار شدن يك عمل هر چند يكبار باشد سبب مى شود براى اينكه اعاده اش از بار اولش آسانتر باشد. پس گويا گفته شده ، اعاده براى خدا كارى ندارد، چون از نظر اصول و موازين خود شما هم كه باشد اعاده از انشاء آسانتر است براى خدايى كه عالم را بدون الگو، و براى اولين بار آفريده ، اين از نظر اصول و موازين خود شماست ، و گرنه قدرت او نسبت به ايجاد ابتدايى و اعاده يكسان است ((.
توجيه چهارم اين كه گفته اند: «تفضيل نسبت به اصول و موازين رايج بين مردم است، نه نسبت به واقع امر. اين مردم اند كه معتقدند تكرار شدن يك عمل هر چند يك بار باشد، سبب مى شود براى اين كه اعاده اش از بار اولش آسان تر باشد.  
 
پس گويا گفته شده: اعاده براى خدا كارى ندارد. چون از نظر اصول و موازين خود شما هم كه باشد، اعاده از انشاء آسان تر است، براى خدايى كه عالَم را بدون الگو، و براى اولين بار آفريده. اين از نظر اصول و موازين خود شماست، و گرنه قدرت او نسبت به ايجاد ابتدايى و اعاده، يكسان است».


اشكال اين توجيه اين است كه : هر چند در جاى خود حرف صحيحى است ، و ليكن اشكال در اين است كه چگونه از آيه استفاده كنيم ، با اينكه شاهدى از الفاظ آيه بر آن نيست.
اشكال اين توجيه، اين است كه: هر چند در جاى خود حرف صحيحى است، وليكن اشكال در اين است كه چگونه از آيه استفاده كنيم، با اين كه شاهدى از الفاظ آيه بر آن نيست.
<span id='link162'><span>
<span id='link162'><span>
==پاسخ ديگرى از صاحب كشاف و بيان چهار اشكال به آن ==
==پاسخ ديگرى از صاحب كشاف و بيان چهار اشكال به آن ==
پنجم اينكه گفته اند: - اين را نيز صاحب كشاف به عنوان وجهى ديگر آورده - انشاء از قبيل تفضل است ، كه فاعلش در انجام و ترك آن مخير است ، مى تواند چيزى را ايجاد بكند، و مى تواند ايجاد نكند، ولى اعاده از قبيل واجب است ، كه به هيچ وجه نبايد ترك شود، براى اينكه اعاده براى جزاء و كيفر و پاداش است ، و اين بر خداى تعالى واجب است.
پنجم اينكه گفته اند: - اين را نيز صاحب كشاف به عنوان وجهى ديگر آورده - انشاء از قبيل تفضل است ، كه فاعلش در انجام و ترك آن مخير است ، مى تواند چيزى را ايجاد بكند، و مى تواند ايجاد نكند، ولى اعاده از قبيل واجب است ، كه به هيچ وجه نبايد ترك شود، براى اينكه اعاده براى جزاء و كيفر و پاداش است ، و اين بر خداى تعالى واجب است.
۱۷٬۰۴۴

ویرایش