گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:


==داستان قارون در تورات حاضر ==
==داستان قارون در تورات حاضر ==
البته داستان قارون در تورات فعلى به نحو ديگرى آمده ، در اصحاح شانزدهم ، از سفر عدد، مى خوانيم : قورح بن بصهار بن نهات بن لاوى ، و داثان ، و ابيرام ، دو پسر الياب ، و اون ، پسر فالت ، كه از نواده هاى راءوبين بودند، با جمعى از بنى اسرائيل و رؤ ساى ايشان كه دويست و پنجاه نفر مى شدند، در مخالفت با موسى پافشارى مى كردند، و در روزى مقرر، يك جا جمع شدند، تا عليه موسى و هارون قيام كنند، به موسى و هارون گفتند: تا اينجا هر چه كرديد بس است ، اين جمعيت كه مى بينيد همه شان مقدسند، و در وسطشان رب قرار دارد، پس چرا بر جماعت رب برترى مى جوييد؟
البته داستان قارون در تورات فعلى، به نحو ديگرى آمده/ در اصحاح شانزدهم، از سفر عدد مى خوانيم:


وقتى موسى اين سخن بشنيد به سجده افتاد، پس قورح و همه مردمش را صدا كرد كه : فردا رب اعلام خواهد كرد كه او براى چه كسى است ؟ و چه كسى مقدس است ؟ آنگاه آن كسى را كه مقدس تر باشد به درگاه خود نزديك خواهد كرد، آرى او هر كه را بپسندد به خود نزديك مى كند، اين كار را بكنيد، و محابر قورح و همه جماعتش ‍ را براى خود بگيريد، و آتشى در آن بيفكنيد، و بر آن بخور دهيد، فردا اين كار را در مقابل رب انجام دهيد، چون آن مردى كه خدا او را بپسندد او مقدس است ، و همين شما را بس است اى دودمان لاوى
«قورح بن بصهار» بن نهات بن لاوى، و «داثان»، و «ابيرام»، دو پسر «الياب»، و «أون»، پسر «فالت»، كه از نواده هاى «رأوبين» بودند، با جمعى از بنى اسرائيل و رؤساى ايشان - كه دويست و پنجاه نفر مى شدند - در مخالفت با موسى پافشارى مى كردند، و در روزى مقرر، يك جا جمع شدند، تا عليه موسى و هارون قيام كنند.


تورات همچنان قصه را ادامه مى دهد، و در ضمن مى گويد كه فرداى آن روز آمدند، و آتشدانها كه در آن آتش و بخور بود آوردند، و در باب خيمه اجتماع كردند، آنگاه در تورات گفته شده كه زمين زير پايشان شكافته شد و دهان خود را باز كرد، آنان و خانه هايشان را بلعيد، و قورح و همه مردمش و همه اموالش را نيز فرو برد، و آنچه از آنان زنده ماند در همان بيابان در بين جمعيت در زمين فرو رفتند، به طورى كه بقيه اسرائيليان كه در اطرافشان بودند از صداى آنان فرار كردند، چون با خود گفتند: ممكن است ما را هم فرو ببرد، آنگاه آتشى از ناحيه رب بيرون آمد، و آن دويست و پنجاه مرد را كه بخور آورده بودند بسوزانيد، اين بود آن مقدار از داستان تورات كه مورد حاجت ما بود
به موسى و هارون گفتند: تا اين جا هرچه كرديد، بس است. اين جمعيت كه مى بينيد همه شان مقدس اند و در وسط شان، ربّ قرار دارد. پس چرا بر جماعت ربّ برترى مى جوييد؟
 
وقتى موسى اين سخن بشنيد، به سجده افتاد. پس «قورح» و همه مردمش را صدا كرد كه: فردا، ربّ اعلام خواهد كرد كه او براى چه كسى است؟ و چه كسى مقدس است؟ آنگاه آن كسى را كه مقدس تر باشد، به درگاه خود نزديك خواهد كرد.
 
آرى، او هر كه را بپسندد، به خود نزديك مى كند. اين كار را بكنيد، و محابر «قورح» و همه جماعتش ‍ را براى خود بگيريد و آتشى در آن بيفكنيد، و بر آن بخور دهيد. فردا اين كار را در مقابل ربّ انجام دهيد. چون آن مردى كه خدا او را بپسندد، او مقدس است، و همين شما را بس است، اى دودمان «لاوى»!
 
تورات همچنان قصه را ادامه مى دهد، و در ضمن مى گويد كه: فرداى آن روز آمدند، و آتشدان ها كه در آن آتش و بخور بود، آوردند، و در باب خيمه اجتماع كردند.
 
آنگاه در تورات گفته شده كه زمين زير پايشان شكافته شد و دهان خود را باز كرد، آنان و خانه هايشان را بلعيد، و «قورح» و همه مردمش و همه اموالش را نيز فرو برد. و آنچه از آنان زنده ماند، در همان بيابان در بين جمعيت در زمين فرو رفتند، به طورى كه بقيه اسرائيليان كه در اطرافشان بودند، از صداى آنان فرار كردند. چون با خود گفتند: ممكن است ما را هم فرو ببرد. آنگاه آتشى از ناحيه ربّ بيرون آمد، و آن دويست و پنجاه مرد را كه بخور آورده بودند، بسوزانيد. اين بود آن مقدار از داستان تورات، كه مورد حاجت ما بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۲۵ </center>
و در مجمع البيان در ذيل آيه ((ان قارون كان من قوم موسى (( گفته است : كه وى پسر خاله موسى (عليه السلام ) بود، - نقل از عطاء از ابن عباس ، و از روايت امام صادق (عليه السلام )
و در مجمع البيان، در ذيل آيه «إنّ قَارُونَ كَانَ مِن قَومِ مُوسَى» گفته است كه: وى، پسر خالۀ موسى «عليه السلام» بود - نقل از عطاء از ابن عباس، و از روايت امام صادق «عليه السلام».
و در تفسير قمى در ذيل جمله ((ما ان مفاتحه لتنوء...(( گفته : كليد گنجينه هايش را جمعى نيرومند نمى توانستند حمل و نقل كنند
 
و در تفسير قمى، در ذيل جملۀ «مَا إنّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ...» گفته: كليد گنجينه هايش را جمعى نيرومند نمى توانستند حمل و نقل كنند.


و در معانى الاخبار به سند خود از موسى بن اسماعيل بن موسى بن جعفر (عليه السلام ) از پدرش از جدش از آباى گرامش از على (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل جمله ((و لا تنس نصيبك من الدنيا(( فرمود: سلامتى و نيرومندى و فراغت و جوانيت و نشاطت را فراموش مكن ، و با اين سرمايه هاى گرانبها آخرت خود را تامين نما
و در معانى الاخبار، به سند خود، از موسى بن اسماعيل بن موسى بن جعفر «عليه السلام»، از پدرش، از جدش، از آباى گرامش، از على «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل جملۀ «وَ لَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنيَا» فرمود: سلامتى و نيرومندى و فراغت و جوانيت و نشاطت را فراموش مكن، و با اين سرمايه هاى گرانبها، آخرت خود را تأمين نما.
<span id='link75'><span>
<span id='link75'><span>


۱۶٬۹۳۱

ویرایش