گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۰: خط ۱۶۰:
<span id='link62'><span>
<span id='link62'><span>


==بيان آيات مربوط به قارون كه بهره مندى ازمال و ثروت او را از خدا غافل ساخته به هلاكتش انجاميد ==
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۰ </center>
==اشاره به ثروت فراوان قارون و هلاکت او==
<center> «'''بیان آیات'''»  </center>
<center> «'''بیان آیات'''»  </center>


بعد از آنكه در آيات گذشته عذر و بهانه مشركين را نقل كرد، كه گفتند: اگر به تو ايمان آوريم عرب ما را از سرزمينمان مى ربايند، و سپس جوابهايى از آن داد، اينك در اين آيات داستان قارون بنى اسرائيل را خاطرنشان فرموده ، تا از اين داستان عبرت بگيرند، چون حال و وضع قارون درست حال و روز مشركين را مجسم مى كند، و چون كفر او، كارش را به آن عاقبت زشت كشانيد، پس مشركين نيز بترسند از اين كه مثل آنچه كه بر سر قارون آمد، بر سرشان بيايد زيرا خداى تعالى از مال دنيا آن قدر به او روزى داده بود كه سنگينى كليد گنجينه هايش مردان نيرومند را هم خسته مى كرد، و در اثر داشتن چنين ثروتى خيال مى كرد كه او خودش ‍ اين ثروت را جمع آورى كرده ، چون راه جمع آورى آن را مى دانسته و خودش فكر بوده و حسن تدبير داشته ، اين فكر او را مغرور نمود، پس از عذاب الهى ايمن و خاطر جمع شد، و زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح داده و در زمين فساد برانگيخت ، خداى تعالى هم او و خانه او را در زمين فرو برد، نه آن خوش فكرى و حسن تدبيرش ، مانع از هلاكت او شد و نه آن جمعى كه دورش بودند
بعد از آن كه در آيات گذشته، عذر و بهانه مشركان را نقل كرد، كه گفتند: اگر به تو ايمان آوريم، عرب ما را از سرزمينمان مى ربايند، و سپس جواب هايى از آن داد، اينك در اين آيات، داستان قارون بنى اسرائيل را خاطرنشان فرموده، تا از اين داستان عبرت بگيرند.


«'''إِنَّ قَارُونَ كانَ مِن قَوْمِ مُوسى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَ ءَاتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصبَةِ أُولى الْقُوَّةِ'''»:
چون حال و وضع قارون، درست حال و روز مشركان را مجسم مى كند. و چون كفر او، كارش را به آن عاقبت زشت كشانيد، پس مشركان نيز بترسند از اين كه مثل آنچه كه بر سر قارون آمد، بر سرشان بيايد. زيرا خداى تعالى، از مال دنيا آن قدر به او روزى داده بود، كه سنگينى كليد گنجينه هايش، مردان نيرومند را هم خسته مى كرد، و در اثر داشتن چنين ثروتى، خيال مى كرد كه او خودش، اين ثروت را جمع آورى كرده.


اشاره اى لطيف به كثرت فراوان ثروت قارون ((ان مفاتحة لتنوء بالصبة اولى القوة((
چون راه جمع آورى آن را مى دانسته و خوش فكر بوده و حُسن تدبير داشته. اين فكر او را مغرور نمود، پس از عذاب الهى ايمن و خاطر جمع شد، و زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح داده و در زمين فساد برانگيخت. خداى تعالى هم، او و خانه او را در زمين فرو برد. نه آن خوش فكرى و حُسن تدبيرش، مانع از هلاكت او شد و نه آن جمعى كه دورش بودند.


در مجمع البيان گفته : كلمه ((بغى (( به معناى برترى طلبى بدون حق است و نيز گفته : كلمه ((مفاتح (( جمع مفتح است ، همچنان كه كلمه ((مفاتيح (( جمع مفتاح است ، و معناى هر دو يكى است ، و آن عبارت است از هر چيزى كه قفلها را باز مى كند، و نيز گفته : ((ناء بحمله ينوء نوءا، معنايش اين است كه كسى بارش را با اينكه برايش سنگين بود از زمين بلند كرد(( ديگران گفته اند: ((ناء به الحمل (( معنايش اين است كه : بار او از شدت سنگينى كمرش را خوابانيد. و اين معنا با آيه شريفه موافق تر است
«'''إِنَّ قَارُونَ كانَ مِن قَوْمِ مُوسى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصبَةِ أُولى الْقُوَّةِ'''»:


و نيز در مجمع البيان گفته : ((كلمه ((عصبه (( به معناى جماعتى بهم پيوسته است ، ولى در عدد آن اختلاف است ، بعضى گفته اند: ((عصبه (( ما بين ده نفر تا پانزده نفر را گويند نقل از مجاهد. و بعضى ديگر گفته اند: ما بين ده تا چهل را ((عصبه (( گويند نقل از قتاده .  
در مجمع البيان گفته: كلمۀ «بغى»، به معناى برترى طلبى بدون حق است. و نيز گفته: كلمۀ «مفاتح»، جمع مفتح است، همچنان كه كلمه «مفاتيح»، جمع مفتاح است، و معناى هر دو يكى است. و آن، عبارت است از هر چيزى كه قفل ها را باز مى كند.  


و بعضى ديگر گفته اند: ((عصبه (( به معناى چهل نفر است . - نقل از ابى صالح . بعضى ديگر گفته اند ما بين سه تا ده نفر است نقل از ابن عباس ‍ . و بعضى ديگر گفته اند: به معناى جماعتى است كه به يكديگر تعصب بورزند
و نيز گفته: «نَاءَ بِحَملِهِ يَنُوءُ نَوءاً»، معنايش اين است كه كسى بارش را با اين كه برايش سنگين بود، از زمين بلند كرد». ديگران گفته اند: «نَاءَ بِهِ الحَملُ»، معنايش اين است كه: بار او از شدت سنگينى، كمرش را خوابانيد. و اين معنا با آيه شريفه، موافق تر است.


و ليكن كلام برادران يوسف كه به پدر گفتند: ((و نحن عصبه - ما عصبه هستيم (( غير از دو قول اخير را تضعيف مى كند، چون برادران او آن روز نه نفر بودند
و نيز در مجمع البيان گفته: كلمۀ «عُصبَه»، به معناى جماعتى به هم پيوسته است، ولى در عدد آن، اختلاف است. بعضى گفته اند: «عُصبَه»، مابين ده نفر تا پانزده نفر را گويند. نقل از مجاهد. و بعضى ديگر گفته اند: مابين ده تا چهل را «عُصبَه» گويند. نقل از قتاده.
 
و بعضى ديگر گفته اند: «عُصبَه»، به معناى چهل نفر است - نقل از ابى صالح. بعضى ديگر گفته اند: مابين سه تا ده نفر است. نقل از ابن عباس. و بعضى ديگر گفته اند: به معناى جماعتى است كه به يكديگر تعصب بورزند.
 
وليكن كلام برادران يوسف كه به پدر گفتند: «وَ نَحنُ عُصبَةٌ: ما عصبه هستيم»، غير از دو قول اخير را تضعيف مى كند. چون برادران او، آن روز، نُه نفر بودند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۱ </center>
و به هر حال معناى آيه اين است كه : قارون از بنى اسرائيل بود، و در مقام اين برآمد كه بدون حق بر بنى اسرائيل تجاوز كند، و ما از گنجينه ها آن قدر به او داديم كه حمل كليدهاى آنها جماعتى نيرومند را خسته مى كرد. بعضى از مفسرين گفته اند: ((مراد از مفاتيح كليد گنجينه ها نيست ، بلكه خود گنجينه ها است ((. و ليكن درست نيست
و به هر حال، معناى آيه اين است كه: قارون از بنى اسرائيل بود، و در مقام اين برآمد كه بدون حق بر بنى اسرائيل تجاوز كند، و ما از گنجينه ها، آن قدر به او داديم كه حمل كليدهاى آن ها، جماعتى نيرومند را خسته مى كرد. بعضى از مفسران گفته اند: «مراد از «مفاتيح»، كليد گنجينه ها نيست، بلكه خود گنجينه ها است»، وليكن درست نيست.
<span id='link64'><span>
<span id='link64'><span>


۱۷٬۰۰۵

ویرایش