۱۶٬۲۹۱
ویرایش
خط ۱۷۶: | خط ۱۷۶: | ||
<span id='link48'><span> | <span id='link48'><span> | ||
== | ==پاسخ ديگرى به بهانۀ مشرکان در ایمان نیاوردن به قرآن== | ||
«''' | «'''وَ كَم أهلَكنَا مِن قَريَةٍ بَطِرَت مَعِيشَتَهَا...'''»: | ||
كلمۀ «بَطَر»، به معناى طغيان ناشى از نعمت است، و كلمۀ «مَعِيشَتَهَا»، به خاطر حذف حرف جر منصوب شده، و معناى جمله، اين است كه: چه بسا قريه ها كه در معيشت خود طغيان كردند، و ما هلاكشان كرديم. | |||
«''' | «'''فَتِلكَ مَسَاكِنُهُم لَم تُسكَن مِن بَعدِهِم إلّا قَلِيلاً'''» - يعنى مساكن آنان كه خراب و ويران شد، اينك خرابه هاى آن، جلو چشم شما است، و هنوز به حالت ويرانى اش مانده و تعمير نشده، و بعد از هلاكت صاحبانش مسكونى نشد، مگر اندكى از آن ها. | ||
با اين معنا كه براى جمله | با اين معنا كه براى جمله كرديم، روشن مى شود كه مناسب تر آن است كه استثناى «إلّا قَلِيلاً» را استثناى از مسكن ها بگيريم، نه از جملۀ «مِن بَعدِهِم»، چون اگر چنين كنيم، معناى آيه اين مى شود كه: مساكن آنان بعد از ايشان مسكون نشد، مگر زمانى اندك. چون كسى در آن جاها منزل نكرد، مگر كاروانيانى كه در بعضى از سفرها، يك روز يا نيم روز، در آن جاها منزل كردند. | ||
«''' | «'''وَ كُنّا نَحنُ الوَارِثِين'''» - چون كه آنان مالك آن مساكن شدند، و بعدا آن را ترك كردند و رفتند، و كسى از ايشان نماند كه آن مساكن را تملك كند، غير از ما. لذا ما وارث مسكن هاى آنان شديم. و در اين جمله، يعنى جملۀ «وَ كُنّا نَحنُ الَوَارِثِين»، عنايت لطيفى به كار رفته. براى اين كه مالك حقيقى هر چيز، آن هم مالك مطلق، خدا است. پس مالك مساكن آنان نيز از اول خدا بود، چند صباحى به ايشان تمليك كرد. | ||
يعنى در تحت تسلط و اختيار آنان قرار داد. آنگاه دوباره از دستشان گرفت، يعنى هلاكشان كرد، و بعد از هلاكتشان، ديگر مالكى براى آن مساكن نماند به جز خدا. | |||
پس اگر خداى تعالى، خود را وارث ايشان خواند، به اين عنايت است كه بعد از رفتن آنان كسى باقى نماند، و تنها او باقى ماند و او مالك املاك آنان شد. گويا آن ملك اعتبارى كه داشتند به خدا منتقل شد، در حالى كه در حقيقت انتقالى در كار نبود، بلكه بعد از هلاكت آنان و زوال ملك اعتبارى آنان، ملك حقيقى خدا (كه تاكنون به خاطر آن ملك اعتبارى مخفى مانده بود) ظاهر شد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۸۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۸۸ </center> | ||
اين | اين آيه، جواب دوم خداى تعالى است، از عذرى كه آوردند كه: «اگر با تو به هدايت ايمان بياوريم، عرب ما را از سرزمينمان مى ربايند»، و حاصل اين جواب، اين است كه: | ||
صرف | صرف اين كه شما ايمان نياوريد، و در نتيجه عرب شما را نربايند، باعث نمى شود كه شما در اين سرزمين باقى بمانيد و زمينتان حفظ شود و هر جور دلتان خواست متنعم شويد. براى اين كه چه بسا قريه ها كه در نهايت درجه تنعم بودند، و در نتيجه باد غرور و طغيان سرگرمشان كرده بود، كه ما همه آنان را هلاك كرديم، و شهر و دهشان خالى از سكنه ماند، و كسى جز خدا آن را ارث نبرد. | ||
«'''مَا كانَ رَبُّك مُهْلِك الْقُرَى | «'''مَا كانَ رَبُّك مُهْلِك الْقُرَى حَتّى يَبْعَث فى أُمِّهَا رَسولاً'''»: | ||
كلمه | كلمه «أُمّ القُرَى» به معناى مركز دهات، و آن شهرستانى است كه همه دهات بدان جا مراجعه مى كنند، و در آيه شريفه، سنت الهى در عذاب قرا، و انقراض اهل آن ها بيان شده، و آن اين است كه: عذاب استيصال و انقراض هيچ وقت از خداى تعالى صادر نشده، مگر بعد از آن كه حجت را بر آنان تمام كرده باشد. يعنى رسولى به سويشان فرستاده باشد، تا آيات خدا را بر آنان بخواند، و بعد از آن كه ايشان آن رسول را تكذيب كرده، و به آيات خدا كفر ورزيده باشند. | ||
و در | و در اين كه بعد از آيه قبلى، اين آيه را ذكر كرد، كه سنت الهى را در هلاك ساختن قرا بيان مى كند، خود تهديدى است به اهل مكه كه مشرك بودند. و اشاره است به اين كه اگر آنان نيز بر كفر خود پافشارى كنند، در معرض نزول عذاب قرار خواهند گرفت. براى اين كه خداى تعالى، براى أُمّ القرى - كه همان مكه است - رسولى فرستاد، تا آيات وى را بر مردم آن جا بخواند، ولى آن مردم هنوز ظالم اند و رسول خود را تكذيب مى كنند. | ||
با اين بيان روشن مى شود كه آن نكته اى كه باعث شد در آيه شريفه از متكلم مع الغير (ما) به سوى غيبت التفات شود، چه | با اين بيان روشن مى شود كه آن نكته اى كه باعث شد در آيه شريفه از متكلم مع الغير (ما) به سوى غيبت التفات شود، چه بوده؟ آرى، در آيات قبل و همچنين بعد از جمله مورد بحث، خداى تعالى متكلم مع الغير (ما) اعتبار شده و فرموده: «نُمَكّن، لَدُنّا، أهلَكنَا، وَ كُنّا نَحنُ الوَارِثِين»، ولى در جمله مورد بحث، خداى تعالى غايب اعتبار شده، فرموده: «وَ مَا كَانَ رَبُّك...: و پروردگار تو، چنين و چنان نيست». | ||
نكته اين التفات، اين است كه: در اشاره به اين كه اگر پيامبر را تكذيب كنند، شرايط عذاب كردن در مابين آنان فراهم است، هم تقويت نفس پيامبر خداست و هم تأكيدى براى حجت او. لذا مى بينيم بعد از آن كه در اين عبارت غرض مزبور ايفا شده، دوباره به سياق قبل بر مى گردد، و مى فرمايد: «وَ مَا كُنّا مُهلِكِى القُرَى». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۸۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۸۹ </center> | ||
«'''وَ مَا أُوتِيتُم مِّن | «'''وَ مَا أُوتِيتُم مِّن شَئٍ فَمَتَاعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ...'''»: | ||
كلمۀ «إيتاء» به معناى «إعطاء» است، و كلمۀ «مِن شَئ»، بيان كلمۀ «ما» است، كه به منظور عموميت دادن به «ما» آمده، و معنايش چنين مى شود: «تمامى آنچه كه از متاع حيات دنيا داده شده ايد»، كلمۀ «متاع» به معناى هر چيزى است كه از آن بهره بردارى شود. و كلمۀ «زينة»، به معناى هر چيزى است كه به چيزى منضم شود، و آن را جمال و حسنى ببخشد. | |||
و كلمۀ «حَيَاة الدُّنيَا» به معناى زندگى زودگذر و پايان پذيرى است كه از زندگى آخرت به ما نزديك تر است، و در مقابل آن، زندگى آخرت است، كه جاودانى و ابدى است. و مراد از «مَا عِندَ الله» نيز، همان زندگى با سعادت آخرت است كه در جوار خدا است و به همين جهت «خير» و «باقى تر» شمرده شده. | |||
و معناى | و معناى آيه، اين است كه: تمامى نعمت هاى دنيوى كه خدا در اختيارتان قرار داده، متاع زينتى است كه زندگى دنيوى را زينت داده، زندگى دنيوى كه از آن زندگى ديگر به شما نزديك تر و فانى و زودگذر است و آنچه از ثواب ها كه ذخيره خانه آخرت است، و ثمرۀ پيروى هدايت و ايمان به آيات خدا است، بهتر و باقى تر است. پس جا دارد كه آن زندگى را و آن ثوابها را بر زندگى دنيا و متاع و زينت آن مقدم بداريد، اگر عقل داشته باشيد | ||
و اين جواب سومى است از | و اين جواب سومى است از اين كه گفتند: «إن نَتّبِعِ الهُدَى مَعَك نُتَخَطّف مِن أرضِنَا»، و حاصل آن، اين است: اگر پذيرفتيم كه اگر پيروى هدايت كنيد، عرب شما را از سرزمينتان بربايند، وليكن آنچه شما در اين فرض از دست مى دهيد، متاع زندگى دنياى فانى است. پس چرا بايد آن را بر سعادت آخرت و بر ثواب در نزد خدا كه در عوض پيروى هدايت است، ترجيح دهيد، با اين كه آنچه نزد خدا است، بهتر و پايدارتر است؟ | ||
ویرایش