۱۶٬۳۳۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<span id='link42'><span> | <span id='link42'><span> | ||
و نيز در همان كتاب، در ذيل آيه «وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إذ نَادَينَا...» آمده كه: ابن مردويه، از ابن عباس، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» روايت كرده كه فرمود: | |||
و نيز در همان | |||
پرسيد | وقتى خداى تعالى، موسى را براى سخن گفتن با وى، به كوه طور نزديك كرد، و به اين مقام قرب رسانيد، موسى پرسيد: پروردگارا! آيا كسى گرامى تر از من نزد تو هست؟ چون تو مرا به قرب و رازگويى خود، نائل ساختى، و با من سخن گفتى؟ | ||
خداى تعالى فرمود: بله، مقرب تر از تو، محمّد «صلى الله عليه و آله و سلم» است، كه نزد من، گرامى تر از تو است. | |||
ابن عباس مى گويد: به همين | پرسيد: حال كه محمّد، گرامى تر از من نزد تو است، آيا امت محمد نيز، گرامى تر از بنى اسرائيل اند، با اين كه براى بنى اسرائيل دريا را شكافتى، و آنان را از شرّ فرعون و عمل او نجات دادى، و «مَنّ» و «سَلوَى» به ايشان اطعام كردى؟ | ||
فرمود: آرى، امت محمّد، نزد من گرامى تر از بنى اسرائيل است. عرضه داشت: پروردگارا! ايشان را به من نشان ده. خطابش كرد كه: اى موسى! تو ايشان را نمى بينى، ولى اگر خواستى صوتشان را به تو مى شنوانم. عرضه داشت: آرى، اى خدا. | |||
پس پروردگار ما، امت محمّد را ندا داد كه پروردگار خود را اجابت كنيد! | |||
امت محمّد، كه آن روز در پشت پدران و ارحام مادران خود بودند، تا آخرين نفرى كه تا روز قيامت جزو امت وى خواهند بود، همه اجابت نموده، يك صدا گفتند: بله، تو حقا پروردگار مايى، و ما حقا بندگان توايم. | |||
خداى تعالى فرمود: راست گفتيد، من پروردگار شما، و شما بندگان من ايد، و من شما را قبل از آن كه از من بخواهيد، آمرزيده ام و قبل از آن كه درخواستى كنيد، عطا كرده ام. پس هر كس مرا با شهادت «لا إله إلّا الله» ملاقات كند، داخل بهشت مى شود. | |||
ابن عباس مى گويد: به همين جهت، وقتى محمّد «صلى الله عليه و آله و سلم» مبعوث شد، خدا خواست تا به خاطر آنچه كه به او و به امت او اختصاص داده، بر او منت نهد، لذا گفت: اى محمّد! تو در جانب طور نبودى، وقتى كه ما موسى را ندا داديم. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۸۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۸۰ </center> | ||
مؤلف: اين روايت را، طبرى هم، به چند طريق ديگر، از غير ابن عباس نقل كرده. | |||
و اين معنا | و اين معنا را، صدوق هم در كتاب عيون اخبار الرضا، از حضرت رضا «عليه السلام» روايت كرده، ولى اشكالى كه در آن است، اين است كه: اگر بگوييم آيه مورد استشهاد روايت مى خواهد اين معنا را برساند، نظم سياق به كلى در هم مى ريزد، و ارتباط جمله هاى قبل از آن با جمله هاى بعد از آن، به كلى فاسد مى شود. | ||
و در كتاب | و در كتاب بصائر، به سند خود، از محمد بن فضيل، از ابى الحسن «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل آيه: «وَ مَن أضَلُّ مِمّنِ اتّبَعَ هَوَيهُ بِغَيرِ هُدىً مِنَ الله» فرموده: يعنى كيست گمراه تر از كسى كه هواى نفسانى خود را دين خود بگيرد، بدون اين كه دين را از ائمه هدى اخذ كند. | ||
مؤلف: نظير اين روايت را، صاحب بصائر، از مُعلّى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده. و اين مضمون، از باب جرى و تطبيق جزئى بر كلى، يا از مقولۀ بطن قرآن است. نه اين كه آيه شريفه در خصوص مسأله امامت نازل شده باشد. | |||
و در مجمع البيان، در ذيل آيه: «الّذِينَ آتَينَاهُمُ الكِتَابَ...» گفته: اين جمله و مابعد آن، درباره عبدالله بن سلام، تميم دارى، جارود عبدى و سلمان فارسى نازل شده. چون اين چند نفر مسلمان شدند، و بلافاصله اين آيه، درباره آنان نازل شد - نقل از قتاده است. | |||
و در مجمع | |||
بعضى ديگر گفته اند: درباره چهل نفر مسيحى نازل شد، كه قبل از | بعضى ديگر گفته اند: درباره چهل نفر مسيحى نازل شد، كه قبل از بعثت، به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» ايمان آوردند. سى و دو نفر از آنان اهل حبشه بودند، كه با جعفر بن ابى طالب، در مراجعتش از حبشه آمدند، و هشت نفر ديگر از شام آمدند، كه بحيراء، ابرهه، اشرف، ايمن، ادريس، نافع و تميم، از ايشان بودند. | ||
مؤلف: رواياتى ديگر غير از اين روايت وارد شده. | |||
باز در همان | باز در همان كتاب، در معناى آيه: «وَ يَدرَؤنَ بِالحَسَنَةِ السّيِّئَة» گفته: بعضى گفته اند يعنى با حلم، جهل جاهلان را دفع مى كنند - نقل از يحيى بن سلام - و معنايش اين است: آزار مردم را به وسيلۀ مداراى با مردم از خود دفع مى كنند. و نظير اين معنا، از امام صادق «عليه السلام» روايت شده. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۸۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۸۱ </center> | ||
<span id='link44'><span> | <span id='link44'><span> | ||
==روايت جعلى اهل سنت درباره كفر ابوطالب و بيان اينكه ائمه اطهار (ع )قائل به ايمان او هستند == | ==روايت جعلى اهل سنت درباره كفر ابوطالب و بيان اينكه ائمه اطهار (ع )قائل به ايمان او هستند == | ||
و در الدر المنثور است كه : عبد بن حميد، مسلم ، و ترمذى ، ابن ابى حاتم ، ابن مردويه ، و بيهقى در دلائل ، از ابى هريره روايت كرده اند كه گفت : وقتى ابوطالب از دنيا مى رفت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نزدش آمد و فرمود: عموجان بگو لا اله الا الله تا من روز قيامت نزد خدا برايت بدان شهادت دهم ، گفت : شهادت مى دادم ، اگر سرزنش قريش نبود، كه فردا بگويند جزع و ناراحتى مرگ او را به اين اقرار واداشت ، لذا خداى تعالى اين آيه را فرستاد: ((انك لا تهدى من احببت و لكن الله يهدى من يشاء و هو اعلم بالمهتدين (( | و در الدر المنثور است كه : عبد بن حميد، مسلم ، و ترمذى ، ابن ابى حاتم ، ابن مردويه ، و بيهقى در دلائل ، از ابى هريره روايت كرده اند كه گفت : وقتى ابوطالب از دنيا مى رفت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نزدش آمد و فرمود: عموجان بگو لا اله الا الله تا من روز قيامت نزد خدا برايت بدان شهادت دهم ، گفت : شهادت مى دادم ، اگر سرزنش قريش نبود، كه فردا بگويند جزع و ناراحتى مرگ او را به اين اقرار واداشت ، لذا خداى تعالى اين آيه را فرستاد: ((انك لا تهدى من احببت و لكن الله يهدى من يشاء و هو اعلم بالمهتدين (( |
ویرایش