گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۹۲: خط ۹۲:
<span id='link295'><span>
<span id='link295'><span>


==شماره اسماء حسنى==
==شماره اسماء حُسناى الهی==


در آيات كريمه قرآن دليلى كه دلالت بر عدد اسماء حسنى كند وآن را محدود سازد وجود ندارد، بلكه از ظاهر آيه (( الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنى (( و آيه (( و لله الاسماء الحسنى فادعوه بها(( و جمله (( له الاسماء الحسنى يسبح له ما فى السموات و الارض (( و امثال آن بر مى آيد كه هر اسمى در عالم كه از جهت معنا احسن اسماء بوده باشد آن اسم از آن خداست ، پس نمى توان اسماء حسنى را شمرد وبه عدد معينى محدود كرد.
در آيات كريمه قرآن، دليلى كه دلالت بر عدد اسماء حُسنى كند و آن را محدود سازد، وجود ندارد، بلكه از ظاهر آيه: «الله لا إله إلا هو له الأسماء الحُسنى»، و آيه: «و لله الأسماء الحُسنى فادعوه بها»، و جمله: «له الأسماء الحُسنى يسبح له ما فى السماوات و الأرض» و امثال آن، بر مى آيد كه: هر اسمى در عالَم كه از جهت معنا، أحسن اسماء بوده باشد، آن اسم از آنِ خداست. پس نمى توان أسماء حُسنى را شمرد و به عدد معينى محدود كرد.


ولى آن مقدارى كه در خود قرآن آمده صد و بيست و هفت اسم است :
* ولى آن مقدارى كه در خود قرآن آمده، صد و بيست و هفت اسم است:


(الف ) اله ، احد، اول ، آخر، اعلى ، اكرم ، اعلم ، ارحم الراحمين ، احكم الحاكمين ، احسن الخالقين ، اهل التقوى ، اهل المغفره ، اقرب ، ابقى .
(الف): إله، أحد، أول، آخر، أعلى، أكرم، أعلم، أرحم الراحمين، أحكم الحاكمين، أحسن الخالقين، أهل التقوى، أهل المغفرة، أقرب، أبقى.


(ب ) بارى ، باطن ، بديع ، بر، بصير.
(ب): بارئ، باطن، بديع، برّ، بصير.


(ت ) تواب .
(ت): توّاب.


(ج ) جبار، جامع .
(ج): جبّار، جامع.


(ح ) حكيم ، حليم ، حى ، حق ، حميد، حسيب ، حفيظ، حفى .
(ح): حكيم، حليم، حىّ، حق، حميد، حسيب، حفيظ، حفى.


(خ ) خبير، خالق ، خلاق ، خير، خير الماكرين ، خير الرازقين ، خير الفاصلين ، خير الحاكمين ، خير الفاتحين ، خير الغافرين ، خير الوارثين ، خير الراحمين ، خير المنزلين .
(خ): خبير، خالق، خلاق، خير، خير الماكرين، خير الرازقين، خير الفاصلين، خير الحاكمين، خير الفاتحين، خير الغافرين، خير الوارثين، خير الراحمين، خير المنزلين.


(ذ) ذو العرش ، ذو الطول ، ذو انتقام ، ذو الفضل العظيم ، ذو الرحمه ، ذو القوه ، ذو الجلال و الاكرام ، ذو المعارج .
(ذ): ذو العرش، ذو الطول، ذو انتقام، ذو الفضل العظيم، ذو الرحمة، ذو القوة، ذو الجلال و الإكرام، ذو المعارج.


(ر) رحمان ، رحيم ، رووف ، رب ، رفى ع الدرجات ، رزاق ، رقيب .
(ر): رحمان، رحيم، رؤوف، ربّ، رفیع الدرجات، رزّاق، رقيب.


(س ) سميع ، سلام ، سريع الحساب ، سريع العقاب .
(س): سميع، سلام، سريع الحساب، سريع العقاب.


(ش ) شهيد، شاكر، شكور، شديد العقاب ، شديد المحال .
(ش): شهيد، شاكر، شكور، شديد العقاب، شديد المحال.


(ص ) صمد.
(ص): صمد.


(ظ) ظاهر.
(ظ): ظاهر.


(ع ) عليم ، عزيز، عفو، على ، عظيم ، علام الغيوب ، عالم الغيب و الشهاده .
(ع): عليم، عزيز، عفو، علىّ، عظيم، علام الغيوب، عالِم الغيب و الشهادة.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۶۷ </center>


(غ ) غنى ، غفور، غالب ، غافر الذنب ، غفار.
(غ): غنىّ، غفور، غالب، غافر الذنب، غفّار.


(ف ) فالق الاصباح ، فالق الحب و النوى ، فاطر، فتاح .
(ف): فالق الإصباح، فالق الحبّ و النوى، فاطر، فتّاح.


(ق ) قوى ، قدوس ، قيوم ، قاهر، قهار، قريب ، قادر، قدير، قابل التوب ، القائم على كل نفس بما كسبت.
(ق): قوىّ، قدّوس، قيّوم، قاهر، قهّار، قريب، قادر، قدير، قابل التوب، القائم على كلّ نفس بما كسبت.


(ك ) كبير، كريم ، كافى .(ل ) لطيف .
(ك): كبير، كريم، كافى.


(م ) ملك ، مؤمن ، مهيمن ، متكبر، مصور، مجيد، مجيب ، مبين ، مولى ، محيط، مقيت ، متعال ، محيى، متين ، مقتدر، مستعان ، مبدى ، مالك الملك .
(ل): لطيف.


(ن ) نصير، نور.
(م): ملك، مؤمن، مهيمن، متكبّر، مصوّر، مجيد، مجيب، مبين، مولى، محيط، مقيت، متعال، محيى، متين، مقتدر، مستعان، مبدى، مالك الملك.


(و) وهاب ، واحد، ولى ، والى ، واسع ، وكيل ، ودود.
(ن): نصير، نور.


(ه ) هادى .
(و): وهّاب، واحد، ولىّ، والى، واسع، وكيل، ودود.


در سابق هم گذشت كه ظاهر جمله (( و لله الاسماء الحسنى (( و همچنين جمله (( له الاسماء الحسنى (( اين است كه معانى اين اسماء را خداى تعالى به نحو اصالت داراست ، و ديگران به تبع او دارا هستند، پس ‍ مالك حقيقى اين اسماء خداست ، و ديگران چيزى از آن را مالك نيستند مگر آنچه را كه خداوند به ايشان تمليك كرده باشد، كه بعد از تمليك هم باز مالك است و از ملكش بيرون نرفته ، پس حقيقت علم مثلا از آن خدا است ، و غير از او كسى چيزى از اين حقيقت را مالك نيست مگر آنچه راكه او به ايشان بخشيده باشد كه باز مالك حقيقى همان مقدار هم خدا است ، چون بعد از تمليك از ملك و سلطنتش بيرون نرفته است .
(ه): هادى.


و از جمله ادله بر اين معنا، يعنى بر اينكه اسماء و اوصافى كه هم بر خدا اطلاق مى شود و هم بر غير او مشترك معنوى هستند، اسمائى است كه به صيغه افعل التفضيل (يعنى بر وزن افعل ) وارد شده است ، مانند: اعلى و اكرم ، زيرا صيغه افعل التفضيل به ظاهرش دلالت دارد بر اينكه مفضل عليه و مفضل هر دو در اصل معنى شريكند، و همچنين اسمائى كه به نحو اضافه وارد شده مانند) خير الحاكمين بهترين حكم كنندگان ) و خير الرازقين ، و احسن الخالقين ، زيرا اينگونه اسماء نيز ظهور در اشتراك دارند.
در سابق هم گذشت، كه ظاهر جمله: «و لله الأسماء الحُسنى»، و همچنين جمله: «له الأسماء الحُسنى»، اين است كه معانى اين اسماء را، خداى تعالى به نحو اصالت داراست، و ديگران به تبع او، دارا هستند.
 
پس مالك حقيقى اين اسماء خداست، و ديگران چيزى از آن را مالك نيستند، مگر آنچه را كه خداوند به ايشان تمليك كرده باشد، كه بعد از تمليك هم، باز مالك است و از ملكش بيرون نرفته.
 
پس حقيقت علم مثلا از آنِ خدا است، و غير از او، كسى چيزى از اين حقيقت را مالك نيست، مگر آنچه را كه او به ايشان بخشيده باشد، كه باز مالك حقيقى همان مقدار هم، خدا است. چون بعد از تمليك، از مِلك و سلطنتش بيرون نرفته است.
 
و از جمله ادله بر اين معنا، يعنى بر اين كه اسماء و اوصافى كه هم بر خدا اطلاق مى شود و هم بر غير او، مشترك معنوى هستند، اسمایى است كه به صيغه أفعل التفضيل (يعنى بر وزن أفعل) وارد شده است. مانند: أعلى و أكرم.
 
زيرا صيغه أفعل التفضيل، به ظاهرش دلالت دارد بر اين كه مفضلٌ عليه و مفضل، هر دو، در اصل معنا شريك اند، و همچنين اسمایى كه به نحو اضافه وارد شده. مانند: «خير الحاكمين: بهترين حكم كنندگان»، و خير الرازقين، و أحسن الخالقين. زيرا اين گونه اسماء نيز، ظهور در اشتراك دارند.
<span id='link296'><span>
<span id='link296'><span>
==آيا اسماء خدا توقيفى است؟ ==
==آيا اسماء خدا توقيفى است؟ ==


۱۷٬۲۲۰

ویرایش