گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۴: خط ۶۴:
«'''قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاس إِنى رَسولُ اللَّهِ إِلَيْكمْ جَمِيعاً... وَ يُمِيت'''»:
«'''قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاس إِنى رَسولُ اللَّهِ إِلَيْكمْ جَمِيعاً... وَ يُمِيت'''»:


بعد از آن كه از اوصاف پيغمبر گراميش بدست آمد كه نزد وى آن دين كاملى است كه حياط طيّب بشرى را در هر مكان و در هر زمانى كه فرض ‍ شود تضمين مى كند، و بشر در رسيدن به چنين زندگانى احتياجى به بيش از امر به معروف و نهى از منكر و تجويز طيبات و تحريم خبائث و الغاء خرافات و گشودن قيد و بندهاى بيهوده اى كه خود به دست خويش زده است ، ندارد، اينك در جمله مورد بحث پيغمبر خود را دستور مى دهد تا نبوت خود را بر جميع طبقات بشر اعلام نمايد، و بدون اينكه آن را مخصوص قومى كند، بگويد: (( ايها الناس ! من بدرستى فرستاده خدا به سوى همگى شمايم (( .
بعد از آن كه از اوصاف پيغمبر گرامی اش به دست آمد كه نزد وى، آن دين كاملى است كه حياط طيّب بشرى را در هر مكان و در هر زمانى كه فرض شود، تضمين مى كند، و بشر در رسيدن به چنين زندگانى احتياجى به بيش از امر به معروف و نهى از منكر و تجويز طيبات و تحريم خبائث و الغاء خرافات و گشودن قيد و بندهاى بيهوده اى كه خود به دست خويش زده است، ندارد، اينك در جمله مورد بحث، به پيغمبر خود دستور مى دهد تا نبوت خود را بر جميع طبقات بشر اعلام نمايد، و بدون اين كه آن را مخصوص قومى كند، بگويد: «أيها الناس! من به درستى فرستادۀ خدا به سوى همگى شمايم».


«'''الذى له ملك السماوات و الأرض لا اله إلا هو يحيى و يميت'''» - صفاتى است كه خداوند خود را به آن توصيف نموده ، و مجموع آنها به منزله تعليلى است كه امكان رسالت از ناحيه خدا را فى نفسه بيان نموده ، و در ثانى امكان عموميت اين رسالت را اثبات مى كند، و بدين وسيله استيحاش و تعجب بنى اسرائيل را كه چگونه ممكن است مردى غير از يهود آنهم از طبقه درس نخوانده به چنين نبوتى جهانى برسد از بين مى برد، چون يهوديها پيش خود چنين خيال مى كردند كه در ميان همه اقوام بشرى فقط آنها از حزب خدايند بلكه آنها خود را از نزديكان درگاه خدا و حتى فرزندان و دوستان خدا مى پنداشتند، و همچنين استيحاش ‍ ناشى از عصبيت غير عرب را از اينكه مردى عرب بر آنان مبعوث شود زائل مى كند.
«'''الذى له ملك السماوات و الأرض لا اله إلا هو يحيى و يميت'''» - صفاتى است كه خداوند خود را به آن توصيف نموده، و مجموع آن ها به منزله تعليلى است كه امكان رسالت از ناحيه خدا را فى نفسه بيان نموده، و در ثانى، امكان عموميت اين رسالت را اثبات مى كند، و بدين وسيله استيحاش و تعجب بنى اسرائيل را كه چگونه ممكن است مردى غير از يهود، آن هم از طبقه درس نخوانده، به چنين نبوتى جهانى برسد، از بين مى برد.
 
چون يهودی ها، پيش خود چنين خيال مى كردند كه در ميان همه اقوام بشرى، فقط آن ها از حزب خدايند، بلكه آن ها خود را از نزديكان درگاه خدا و حتى فرزندان و دوستان خدا مى پنداشتند. و همچنين استيحاش ‍ ناشى از عصبيت غيرعرب را از اين كه مردى عرب بر آنان مبعوث شود، زائل مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۶۹ </center>
وجه دلالت جمله مورد بحث بر اين معانى اين است كه در جمله قبل مى فرمود: (( من فرستاده خدا به سوى همگى شمايم (( و در اين جمله خدا را توصيف نموده و مى فرمايد: (( آن خدايى كه ...(( پس برگشت معناى اين دو جمله به اين است كه : (( آن خدايى مرا به رسالت خود برگزيده كه ملك آسمانها و زمين و سلطنت عالى بر آسمان و زمين از آن او است ، همان خدايى كه معبودى جز او نيست كه مالك گوشه اى از آسمانها و زمين باشد، پس تنها اوست كه مى تواند به هر چه بخواهد حكم كند و هيچ مانعى مزاحم نفوذ حكمش نيست و هيچ اراده اى جلوگير نفوذ اراده اش نمى باشد، اوست كه مى تواند به اراده خود رسولى به سوى طايفه اى از بندگانش و يا به سوى همه آنان گسيل بدارد، او همان خدايى است كه زنده كردن و ميراندن به دست او است ، پس همو مى تواند مردمى را و يا همه بشر را به حياتى سعيد و طيب زنده كند، چون سعادت و هدايت از زندگى است همانطور كه شقاوت و ضلالت از مرگ است ، همچنانكه فرموده : (( يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم (( و نيز فرموده : (( او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس (( و نيز فرموده : (( انما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم الله (( .
وجه دلالت جمله مورد بحث بر اين معانى، اين است كه در جمله قبل مى فرمود: «من فرستاده خدا به سوى همگى شمايم»، و در اين جمله، خدا را توصيف نموده و مى فرمايد: «آن خدايى كه...».
 
پس برگشت معناى اين دو جمله، به اين است كه: «آن خدايى مرا به رسالت خود برگزيده، كه مُلك آسمان ها و زمين و سلطنت عالى بر آسمان و زمين، از آنِ او است. همان خدايى كه معبودى جز او نيست، كه مالك گوشه اى از آسمان ها و زمين باشد. پس تنها اوست كه مى تواند به هرچه بخواهد، حكم كند و هيچ مانعى مزاحم نفوذ حكمش نيست و هيچ اراده اى جلوگير نفوذ اراده اش نمى باشد.
 
اوست كه مى تواند به ارادۀ خود، رسولى به سوى طايفه اى از بندگانش و يا به سوى همۀ آنان گسيل بدارد. او، همان خدايى است كه زنده كردن و ميراندن به دست او است. پس همو مى تواند مردمى را و يا همه بشر را به حياتى سعيد و طيب زنده كند. چون سعادت و هدايت، از زندگى است، همان طور كه شقاوت و ضلالت، از مرگ است.
 
همچنان كه فرموده: «يا أيها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم». و نيز فرموده: «أو من كان ميتا فأحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس». و نيز فرموده: «إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم الله».


«'''فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ النَّبىِّ الاُمِّىِّ ...'''»:
«'''فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ النَّبىِّ الاُمِّىِّ ...'''»:


اين آيه شريفه تفريع بر آيه قبل است ، و معنايش اين است كه : وقتى مطلب از اين قرار باشد، پس به من ايمان بياوريد، زيرا من همان پيغمبر امى هستم كه تورات و انجيل شما به آمدنم بشارت داده ، و من به خدا ايمان داشته و به وى كفر نمى ورزم ، و همچنين به كلمات او ايمان آورده ام ، و كلمات او همان شرايع و احكامى است كه بر من و بر انبياى سابق بر من نازل كرده است ، مرا پيروى كنيد باشد كه رستگار شويد.
اين آيه شريفه، تفريع بر آيه قبل است، و معنايش اين است كه: وقتى مطلب از اين قرار باشد، پس به من ايمان بياوريد. زيرا من همان پيغمبر امى هستم، كه تورات و انجيل شما، به آمدنم بشارت داده، و من به خدا ايمان داشته و به وى كفر نمى ورزم. و همچنين به كلمات او ايمان آورده ام، و كلمات او، همان شرايع و احكامى است كه بر من و بر انبياى سابق بر من نازل كرده است. مرا پيروى كنيد، باشد كه رستگار شويد.


اين آن معنايى است كه سياق آيه اقتضاى آن را دارد، و از اين معنا وجه التفات از تكلم (( انى رسول الله (( به غيبت (( رسوله ...(( ، معلوم مى شود، البته بايد دانست كه از ظاهر سياق استفاده مى شود كه اين آيه دنباله آيه سابق و هر دو كلام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است .
اين، آن معنايى است كه سياق آيه اقتضاى آن را دارد، و از اين معنا، وجه التفات از تكلم «إنى رسول الله» به غيبت «رسوله...»، معلوم مى شود. البته بايد دانست كه از ظاهر سياق استفاده مى شود كه اين آيه، دنباله آيه سابق و هر دو، كلام رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۷۰ </center>
و وجه التفات همانطور كه قبلا هم خاطر نشان شد اين است كه بجاى اينكه بفرمايد: (( پس ايمان آوريد به خدا و به من (( فرمود: (( پس ‍ ايمان بياوريد به خدا و به رسول او(( ، آنگاه رسول را به اوصافى وصف كرد تا بدين وسيله امر در (( فامنوا(( و در (( فاتبعوه لعلكم تهتدون را تعليل كرده باشد.
و وجه التفات، همان طور كه قبلا هم خاطرنشان شد، اين است كه به جاى اين كه بفرمايد: «پس ايمان آوريد به خدا و به من»، فرمود: «پس ايمان بياوريد به خدا و به رسول او». آنگاه رسول را به اوصافى وصف كرد، تا بدين وسيله، امر در «فآمنوا» و در «فاتبعوه لعلكم تهتدون» را تعليل كرده باشد.


و مقصود از (( اهتداء(( در (( تهتدون (( هدايت يافتن بسوى سعادت اخروى است كه عبارت است از خوشنودى خدا و بهشت او، نه هدايت يافتن به راه حق ، زيرا ايمان به خدا و به رسول خدا و پيروى كردن احكام و شرايع رسول ، خودش اهتداء به راه حق است ، نه اينكه نتيجه اش اهتداء به راه حق باشد. پس برگشت معناى (( لعلكم تهتدون (( به معناى (( اولئك هم المفلحون (( است كه در آيه قبلى بعنوان نتيجه ايمان به خدا و پيروى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ذكر شده است .
و مقصود از «إهتداء» در «تهتدون»، هدايت يافتن به سوى سعادت اخروى است، كه عبارت است از: خوشنودى خدا و بهشت او، نه هدايت يافتن به راه حق. زيرا ايمان به خدا و به رسول خدا و پيروى كردن احكام و شرايع رسول، خودش اهتداء به راه حق است، نه اين كه نتيجه اش اهتداء به راه حق باشد. پس برگشت معناى «لعلكم تهتدون»، به معناى «أولئك هم المفلحون» است كه در آيه قبلى، به عنوان نتيجه ايمان به خدا و پيروى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» ذكر شده است.


==مراد از «هدايت» و «امت» در آیه: «و من قوم موسى أمة يهدون بالحق»==  
==مراد از «هدايت» و «امت» در آیه: «و من قوم موسى أمة يهدون بالحق»==  
۱۴٬۴۶۷

ویرایش