۱۷٬۰۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۸: | خط ۸: | ||
<center> «'''بیان آیات'''» </center> | <center> «'''بیان آیات'''» </center> | ||
اين آيات با بيان داستان موسى بن عمران | اين آيات با بيان داستان موسى بن عمران «عليهما السلام» شروع شده و از جزئيات آن، يعنى آمدنش به نزد فرعون و ادعايش بر اين كه: «خداوند، مرا به سوى تو رسالت داده، تا نجات بنى اسرائيل را از تو بخواهم»، و آن دو معجزه را كه خداوند در شب طور به وى كرامت فرموده، ذكر مى كند. | ||
اين خصوصيات فهرست آن مطالبى است كه در اين آيات ذكر | اين خصوصيات فهرست آن مطالبى است كه در اين آيات ذكر شده، و در آيات بعدى، اجمالى از بقيه داستان آن جناب در ايامى كه در مصر، در ميان بنى اسرائيل مى زيسته، و عذاب هايى كه بر قوم فرعون نازل شده، و نجات بنى اسرائيل و داستان نزول تورات و گوساله پرستى بنى اسرائيل، و داستان هاى متفرقه و عبرت انگيز ديگرى از بنى اسرائيل را ذكر می كند. | ||
«'''ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسى | «'''ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسى بِآيَاتِنَا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلأيهِ ...'''»: | ||
در ابتداى داستان موسى | در ابتداى داستان موسى «عليه السلام»، لحن آيات و سياق آن تغيير يافته، بدان سبب كه اهميت داستان آن جناب را برساند. چون آن حضرت از انبياى اولوالعزم و صاحب كتاب و شريعت بوده، و دين توحيد با مبعوث شدن او، به مرحله تازه ترى پا گذاشت، و بعد از دو مرحله اى كه در بعثت نوح و ابراهيم «عليهما السلام» داشت، احكامش مفصل تر گرديد. در الفاظ آيات راجع به انبياى قبل از او نيز، اشاره به اين مراحل هست. | ||
مثلا آيات راجع به قوم نوح و عاد و | مثلا آيات راجع به قوم نوح و عاد و ثمود، كه پيغمبرانشان، يعنى هود و صالح بر شريعت نوح بودند، به يك سياق است. درباره قوم نوح فرموده: «و لقد أرسلنا نوحا إلى قومه». و درباره عاد مى فرمايد: «و إلى عاد أخاهم هودا». و درباره ثمود مى فرمايد: «و إلى ثمود أخاهم صالحا». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۶۸ </center> | ||
و وقتى به قوم لوط كه در مرحله دوم قرار داشته و | و وقتى به قوم لوط - كه در مرحله دوم قرار داشته و مأمور به پيروى از دين ابراهيم «عليه السلام» بوده اند - مى رسد، اين سياق را تغيير داده و مى فرمايد: «و لوطا إذ قال لقومه». و در ابتداى داستان شعيب، باز به سياق قبلى برگشته و در داستان موسى «عليه السلام»، سياق را تغيير داده و فرموده: «ثم بعثنا من بعدهم موسى». | ||
براى اين كه موسى «عليه السلام»، سومين پيغمبر اولوالعزم و صاحب سومين كتاب آسمانى و سومين شريعت است. گو اين كه شريعت هاى خدايى همه يكى هستند، و تناقض و تنافى در بين آن ها نيست، الا اين كه از نظر اجمال و تفصيل و كمى و زيادى فروع، مختلف اند. چون سير بشر از نقص به سوى كمال تدريجى و استعداد قبول معارف الهى در هر عصرى، با عصر ديگر مختلف است. وقتى اين سير به پايان رسيد و بشر از نظر معرفت و علم به عالى ترين موقف خود رسيد، آن وقت است كه رسالت نيز ختم شده و كتاب خاتم انبياء و شريعتش در ميان بشر براى هميشه مى ماند، و ديگر بشر انتظار آمدن كتاب و شريعت ديگرى را ندارد. | |||
(و اگر امروز با اين كه خاتم پيغمبران «صلوات الله عليه» مبعوث شده و آخرين كتاب آسمانى را آورده و در عين حال بشر به مرحله اى كه مى بايست از كمال برسد، نرسيده، براى اين است كه دين اسلام، آن طور كه بايد در مجتمعات بشرى گسترش نيافته)، و گرنه بشر مى تواند با بسط دائره دين و بررسى حقايق معارف آن، رو به كمال گذاشته و به تدريج، مراحل علم و عمل را يكى پس از ديگرى طى كند. | |||
همچنان كه خود قرآن كريم، اين معنا را به بيانات مختلف و هرچه رساتر توصيه فرموده، و در آيه «إن الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين»، فرارسيدن روزى را كه بشر به حد كمال خود رسيده باشد، وعده و نويد مى دهد. | |||
«'''ثم بعثنا من بعدهم موسى باياتنا'''» - اين جمله اجمال داستان موسى (عليه السلام ) است ، و از جمله (( و قال موسى يا فرعون (( شروع به تفصيل آن مى كند. در اينجا ناگفته نگذاريم كه گر چه ، اين گونه داستانهاى قرآنى را داستان موسى و نوح و داستان هود و يا صالح مى ناميم ولى در حقيقت اين داستانها داستان اقوام و مللى است كه اين بزرگواران در ميانشان مبعوث شده اند، چون در اين داستانها جريان حال آن اقوام و رفتارى كه با پيغمبران خود كرده اند و سرانجام انكارشان و اينكه عذاب الهى همه شان را از بين برده و منقرضشان نمود ايراد شده ، و لذا مى بينيم تمامى اين داستان ها به آياتى ختم شده كه كيفيت نزول عذاب و هلاكت آنان را بيان مى كند. | «'''ثم بعثنا من بعدهم موسى باياتنا'''» - اين جمله اجمال داستان موسى (عليه السلام ) است ، و از جمله (( و قال موسى يا فرعون (( شروع به تفصيل آن مى كند. در اينجا ناگفته نگذاريم كه گر چه ، اين گونه داستانهاى قرآنى را داستان موسى و نوح و داستان هود و يا صالح مى ناميم ولى در حقيقت اين داستانها داستان اقوام و مللى است كه اين بزرگواران در ميانشان مبعوث شده اند، چون در اين داستانها جريان حال آن اقوام و رفتارى كه با پيغمبران خود كرده اند و سرانجام انكارشان و اينكه عذاب الهى همه شان را از بين برده و منقرضشان نمود ايراد شده ، و لذا مى بينيم تمامى اين داستان ها به آياتى ختم شده كه كيفيت نزول عذاب و هلاكت آنان را بيان مى كند. |
ویرایش