گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۵۴ </center>
با اينكه خود را داناى به مجارى امور، و خصوصيات اسباب مى دانستند، و همين عذاب ناگهانى دليل بر اين است كه از مجارى امور آگهى نداشتند، وگرنه جا داشت وقتى مى ديدند كه زمينه براى نزول عذاب فراهم مى شود با وسائل دفاعيى كه به خيال خود در اختيار داشتند از پيش آمدن آن جلوگيرى كنند، (( فلما جاءتهم رسلهم بالبينات فرحوا بما عندهم من العلم (( .
با اين كه خود را داناى به مجارى امور، و خصوصيات اسباب مى دانستند. و همين عذاب ناگهانى دليل بر اين است كه از مجارى امور آگهى نداشتند، و گرنه جا داشت وقتى مى ديدند كه زمينه براى نزول عذاب فراهم مى شود، با وسائل دفاعيى كه به خيال خود در اختيار داشتند، از پيش آمدن آن جلوگيرى كنند: «فلما جاءتهم رسلهم بالبينات فرحوا بما عندهم من العلم».


«'''وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيهِم بَرَكَاتٍ ...'''»:
«'''وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيهِم بَرَكَاتٍ ...'''»:


(( بركات (( به معناى هر چيز كثيرى از قبيل امنيت ، آسايش ، سلامتى ، مال و اولاد است كه غالبا انسان به فقد آنها مورد آزمايش قرار مى گيرد.
«بركات»، به معناى هر چيز كثيرى، از قبيل امنيت، آسايش، سلامتى، مال و اولاد است كه غالبا انسان به فقد آن ها، مورد آزمايش قرار مى گيرد.


در جمله (( لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض (( استعاره به كنايه به كار رفته ، براى اينكه بركات را به مجرائى تشبيه كرده كه نعمت هاى الهى از آن مجرا بر آدميان جريان مى يابد، باران و برف هر كدام در موقع مناسب و به مقدار نافع مى بارد، هوا در موقعش گرم و در موقعش سرد شده ، و در نتيجه غلات و ميوه ها فراوان مى شود، البته اين در موقعى است كه مردم به خداى خود ايمان آورده و تقوا پيشه كنند و گرنه اين مجرا بسته شده و جريانش قطع مى گردد.
در جمله «لفتحنا عليهم بركات من السماء و الأرض»، استعاره به كنايه به كار رفته. براى اين كه بركات را به مجرائى تشبيه كرده كه نعمت هاى الهى از آن مجرا بر آدميان جريان مى يابد. باران و برف هر كدام در موقع مناسب و به مقدار نافع مى بارد. هوا در موقعش گرم و در موقعش سرد شده، و در نتيجه غلات و ميوه ها فراوان مى شود. البته اين در موقعى است كه مردم به خداى خود ايمان آورده و تقوا پيشه كنند و گرنه اين مجرا بسته شده و جريانش قطع مى گردد.


جمله (( و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا...(( دلالت دارد بر اينكه افتتاح ابواب بركت ها مسبب از ايمان و تقواى جمعيت ها است ، نه ايمان يك نفر و دو نفر از آنها، چون كفر و فسق جمعيت ، با ايمان و تقواى چند نفر، باز كار خود را مى كند.
جمله «و لو أنّ أهل القرى آمنوا و اتقوا...»، دلالت دارد بر اين كه افتتاح ابواب بركت ها، مسبب از ايمان و تقواى جمعيت ها است، نه ايمان يك نفر و دو نفر از آن ها. چون كفر و فسق جمعيت، با ايمان و تقواى چند نفر، باز كار خود را مى كند.


جمله (( و لكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون (( دلالت دارد بر اينكه عذابى كه بر جمعيت ها نازل مى شده به عنوان مجازات بوده ، در بيان قبلى هم اين معنا را روشن و برهانى نموده و اثبات كرديم كه اينگونه عذاب ها در حقيقت اعمال خود مردم است كه به آنان بر مى گردد.
جمله «ولكن كذبوا فأخذناهم بما كانوا يكسبون»، دلالت دارد بر اين كه عذابى كه بر جمعيت ها نازل مى شده، به عنوان مجازات بوده. در بيان قبلى هم، اين معنا را روشن و برهانى نموده و اثبات كرديم كه اين گونه عذاب ها، در حقيقت اعمال خود مردم است، كه به آنان بر مى گردد.


«'''أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيهُم بَأْسنَا بَيَتاً وَ هُمْ نَائمُونَ'''»:
«'''أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيهُم بَأْسنَا بَيَاتاً وَ هُمْ نَائمُونَ'''»:


كلمه (( بيات (( و همچنين (( تبييت (( به معناى شبيخون و شبانه بر سر دشمن تاختن است ، كه يك نوع مكر به شمار مى رود، براى اينكه شب ، هنگام خفتن و آسايش انسان است ، و طبع آدمى متمايل به استراحت و صرفنظر كردن از هر كار ديگرى است .
كلمه «بيات» و همچنين «تبييت»، به معناى شبيخون و شبانه بر سر دشمن تاختن است، كه يك نوع مكر به شمار مى رود. براى اين كه شب، هنگام خفتن و آسايش انسان است، و طبع آدمى متمايل به استراحت و صرف نظر كردن از هر كار ديگرى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۵۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۵۵ </center>
اين جمله متفرع بر ما قبل خود ذكر شده ، و بنابراين ، معنايش اين مى شود كه : وقتى حال جمعيت ها اينچنين بوده كه با رسيدن نعمت هاى مادى و محسوس ، مغرور و از عالم ماوراى حس غافل مى شدند، عذاب خدا بدون اطلاع قبلى آنان و بطور ناگهان ، همه را نابود مى كرده ، آيا با اين حال جمعيت ها مى توانند از عذابى كه شبانه و در حال خواب آنها را از بين ببرد ايمن بوده باشند؟.
اين جمله، متفرع بر ماقبل خود ذكر شده، و بنابراين، معنايش اين مى شود كه: وقتى حال جمعيت ها اين چنين بوده كه با رسيدن نعمت هاى مادى و محسوس، مغرور و از عالَم ماوراى حس غافل مى شدند، عذاب خدا بدون اطلاع قبلى آنان و به طور ناگهان، همه را نابود مى كرده. آيا با اين حال، جمعيت ها مى توانند از عذابى كه شبانه و در حال خواب، آن ها را از بين ببرد، ايمن بوده باشند؟


«'''أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُم بَأْسنَا ضحًى وَ هُمْ يَلْعَبُونَ'''»:
«'''أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُم بَأْسنَا ضحًى وَ هُمْ يَلْعَبُونَ'''»:


كلمه (( ضحى (( به معناى اوائل روز و موقع پهن شدن نور خورشيد است . و منظور از (( لعب (( تنها بازى نيست ، بلكه همين كارهايى هم كه انسان به منظور رفع حوائج زندگى دنيا و برخوردار شدن از مزاياى شهوات انجام مى دهد در صورتى كه بخاطر تحصيل سعادت حقيقى و خلاصه در راه طلب حق نبوده باشد لعب است .  
كلمه «ضحى» به معناى اوائل روز و موقع پهن شدن نور خورشيد است. و منظور از «لعب»، تنها بازى نيست، بلكه همين كارهايى هم كه انسان به منظور رفع حوائج زندگى دنيا و برخوردار شدن از مزاياى شهوات انجام مى دهد، در صورتى كه به خاطر تحصيل سعادت حقيقى و خلاصه در راه طلب حق نبوده باشد، لعب است.  


پس اينكه فرمود: و (( هم يلعبون (( كنايه است از اشتغال به دنيا، و چه بسا گفته شده كه لعب استعاره از هر عملى است كه سودى در آن نباشد، اگر اين معنا را قبول كنيم ممكن است بگوييم : جمله و (( هم نائمون (( در آيه قبلى هم استعاره از غفلت است - معناى بقيه الفاظ آيه روشن است لذا به آيه ديگر مى پردازيم .
پس اين كه فرمود: «و هم يلعبون»، كنايه است از اشتغال به دنيا. و چه بسا گفته شده كه «لعب»، استعاره از هر عملى است كه سودى در آن نباشد. اگر اين معنا را قبول كنيم، ممكن است بگوييم: جمله «و هم نائمون» در آيه قبلى هم، استعاره از غفلت است. معناى بقيه الفاظ آيه روشن است. لذا به آيه ديگر مى پردازيم.
<span id='link156'><span>
<span id='link156'><span>
==مكر ابتدائى از خداوند ممتنع است ==
==مكر ابتدایى از خداوند، ممتنع است ==
«'''أَ فَأَمِنُوا مَكرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكرَ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ'''»:
«'''أَ فَأَمِنُوا مَكرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكرَ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ'''»:


كلمه (( مكر(( به معناى اين است كه شخصى ديگرى را غافل گير كرده و به او آسيبى برساند، اين عمل از خداى تعالى وقتى صحيح است كه به عنوان مجازات صورت بگيرد، انسان معصيتى كند كه مستحق عذاب شود، و خداوند او را از آنجايى كه خودش نفهمد معذب نمايد و يا سرنوشتى براى او تنظيم كند كه او خودش با پاى خود و غافل از سرنوشت خود بسوى عذاب برود، و اما مكر ابتدايى و بدون اينكه بنده معصيتى كرده باشد، البته صدورش از خداوند ممتنع است ، و ما اين معنا را مكرر خاطرنشان كرده ايم .
كلمه «مكر» به معناى اين است كه شخصى ديگرى را غافل گير كرده و به او آسيبى برساند، اين عمل از خداى تعالى وقتى صحيح است كه به عنوان مجازات صورت بگيرد، انسان معصيتى كند كه مستحق عذاب شود، و خداوند او را از آنجايى كه خودش نفهمد معذب نمايد و يا سرنوشتى براى او تنظيم كند كه او خودش با پاى خود و غافل از سرنوشت خود بسوى عذاب برود، و اما مكر ابتدايى و بدون اينكه بنده معصيتى كرده باشد، البته صدورش از خداوند ممتنع است ، و ما اين معنا را مكرر خاطرنشان كرده ايم .


نكته بسيار لطيفى در اين سه آيه يعنى آيه (( افامن اهل القرى (( و آيه (( او امن اهل القرى (( و آيه (( افامنوا مكر الله (( بكار رفته و آن اين است كه در دو آيه اول فاعل (( امن (( را اسم ظاهر (اهل القرى ) آورده ، با اينكه ممكن بود در آيه دومى ضمير بياورد و بفرمايد: (( اوامنوا(( ليكن اين كار را نكرد تا ضمير در آيه سومى كه فاعل فعل است به هر دو آيه برگشته و در نتيجه جمعيت هلاك شده در خواب غير از جمعيتى به حساب آيد كه در حالت غفلت و لعب دستخوش عذاب شدند.
نكته بسيار لطيفى در اين سه آيه يعنى آيه (( افامن اهل القرى (( و آيه (( او امن اهل القرى (( و آيه (( افامنوا مكر الله (( بكار رفته و آن اين است كه در دو آيه اول فاعل (( امن (( را اسم ظاهر (اهل القرى ) آورده ، با اينكه ممكن بود در آيه دومى ضمير بياورد و بفرمايد: (( اوامنوا(( ليكن اين كار را نكرد تا ضمير در آيه سومى كه فاعل فعل است به هر دو آيه برگشته و در نتيجه جمعيت هلاك شده در خواب غير از جمعيتى به حساب آيد كه در حالت غفلت و لعب دستخوش عذاب شدند.
۱۶٬۸۸۰

ویرایش