گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:


== سختی ها و نعمت ها، دو سنت الهی، برای آزمایش امت ها ==
== سختی ها و نعمت ها، دو سنت الهی، برای آزمایش امت ها ==
به هرحال خداى سبحان در اين جمله اين معنا را خاطر نشان مى سازد كه سنت الهى بر اين جارى بوده كه هر پيغمبرى از پيغمبران را به هر ناحيه اى از نواحى مى فرستاده از آنجايى كه منظورش از فرستادن انبياء هدايت بندگان بوده به همين منظور اهل آن ناحيه را به نحوى از انحاء گرفتار شدايد مالى و جانى مى كرد تا شايد بدين وسيله به تضرع و توسل به پروردگارشان وادار شوند، و در نتيجه دعوت آن پيغمبر بهتر و زودتر به نتيجه برسد.  
به هرحال خداى سبحان در اين جمله، اين معنا را خاطر نشان مى سازد كه سنت الهى بر اين جارى بوده كه هر پيغمبرى از پيغمبران را به هر ناحيه اى از نواحى مى فرستاده، از آن جايى كه منظورش از فرستادن انبياء هدايت بندگان بوده، به همين منظور اهل آن ناحيه را به نحوى از انحاء گرفتار شدايد مالى و جانى مى كرد، تا شايد بدين وسيله، به تضرع و توسل به پروردگارشان وادار شوند، و در نتيجه دعوت آن پيغمبر بهتر و زودتر به نتيجه برسد.  


آرى ، ابتلائات و شدائد كمك خوبى است براى دعوت انبياء (عليهم السلام ) زيرا انسان مادامى كه متنعم به نعمت ها است سرگرمى به آن از توجه به خداى تعالى كه ولى همه آن نعمت ها است بازش مى دارد، وقتى نعمتى از كفش رود احساس حاجت نموده ، همين احتياج ، غرور او را به ذلت و مسكنت مبدل مى نمايد و به جزع و فزع وادارش مى كند، و بناچار به درگاه كسى كه دفع ذلت و برآمدن حاجتش به دست او است التجاء مى برد، و آن كس خداى سبحان است ، و لو اينكه او خودش نداند، و ليكن وقتى پيغمبر و يا وصى پيغمبرى به او گفت كه فريادرس تو همان آفريدگار تو است زودتر از دوران غرورش به سوى حق هدايت مى شود، همچنانكه فرموده : (( و اذا انعمنا على الانسان اعرض و نا بجانبه و اذا مسه الشر فذو دعاء عريض (( .
آرى، ابتلائات و شدائد، كمك خوبى است براى دعوت انبياء «عليهم السلام». زيرا انسان مادامى كه متنعم به نعمت ها است، سرگرمى به آن از توجه به خداى تعالى - كه ولىّ همه آن نعمت ها است - بازش مى دارد. وقتى نعمتى از كفش رود، احساس حاجت نموده، همين احتياج، غرور او را به ذلت و مسكنت مبدل مى نمايد و به جزع و فزع وادارش مى كند، و بناچار به درگاه كسى كه دفع ذلت و برآمدن حاجتش به دست او است، التجاء مى برد، و آن كس خداى سبحان است، و لو اينكه او خودش نداند، وليكن وقتى پيغمبر و يا وصى پيغمبرى به او گفت كه فريادرس تو، همان آفريدگار تو است، زودتر از دوران غرورش به سوى حق هدايت مى شود. همچنان كه فرموده: «و إذا أنعمنا على الإنسان أعرض و نآ بجانبه و إذا مسه الشر فذو دعاء عريض».


«'''ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكانَ السيِّئَةِ الحَْسنَةَ حَتى عَفَوا...'''»:
«'''ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكانَ السيِّئَةِ الحَْسنَةَ حَتى عَفَوا...'''»:


تبديل چيزى به چيز ديگر، نهادن دومى است در موضع اولى . و معناى كلمه (( سيئه (( و (( حسنه (( معلوم است ، و مراد از آنها گرفتارى و آسايش و ناامنى و امنيت و خلاصه نقمت و نعمت است ، به شهادت اينكه در آخر همين آيه مى فرمايد: (( قد مس ابائنا الضراء و السراء(( .
تبديل چيزى به چيز ديگر، نهادن دومى است در موضع اولى. و معناى كلمه «سيئه» و «حسنه»، معلوم است. و مراد از آن ها گرفتارى و آسايش و ناامنى و امنيت و خلاصه نقمت و نعمت است. به شهادت اين كه در آخر همين آيه مى فرمايد: «قد مس آبائنا الضراء و السراء».


كلمه (( عفوا(( از ماده (( عفو(( است كه به معناى كثرت تفسير شده ، يعنى تا آنكه زياد كردند مال و اولاد را بعد از آنكه خداوند با فرستادن بلا كم كرده بود مال و اولادشان را ممكن هم هست كه به معناى محو اثر بوده باشد و لو اينكه مفسرين اين احتمال را نداده اند - همچنانكه شاعر مى گويد:
كلمه «عفوا» از ماده «عفو» است، كه به معناى كثرت تفسير شده. يعنى تا آن كه زياد كردند مال و اولاد را بعد از آن كه خداوند با فرستادن بلا كم كرده بود مال و اولادشان را. ممكن هم هست كه به معناى محو اثر بوده باشد و لو اين كه مفسران اين احتمال را نداده اند - همچنان كه شاعر مى گويد:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۵۳ </center>
ربع عفاه الدهر طولا فانمحى * قد كاد من طول البلا ان يمسحا
ربع عفاه الدهر طولا فانمحى * قد كاد من طول البلا ان يمسحا


بنابراين احتمال ، معناى جمله چنين مى شود كه : ايشان به وسيله حسنه و نعمت هايى كه به آنها داده شده بود آثار سوء سيئات و نقمت هاى قبلى را محو كردند و ليكن بجاى اينكه به راه حق هدايت شده و ضراء و سراء را از ناحيه خداى تعالى بدانند گفتند: (( قد مس ابائنا الضراء و السراء(( يعنى انسان از آنجايى كه در عالم طبيعت قرار گرفته و اين عالم همواره در تحول و دگرگونى است لذا خواه ناخواه محكوم به تحول و ناكامى و كامروائى است ، پس نه كامروائيش امتحان خدا است و نه ناكاميش عذاب و نقمت او است .
بنابراين احتمال، معناى جمله چنين مى شود كه: ايشان به وسيله حسنه و نعمت هايى كه به آن ها داده شده بود، آثار سوء سيئات و نقمت هاى قبلى را محو كردند، وليكن به جاى اين كه به راه حق هدايت شده و ضرّاء و سرّاء را از ناحيه خداى تعالى بدانند، گفتند: «قد مس آبائنا الضراء و السراء». يعنى انسان از آن جايى كه در عالَم طبيعت قرار گرفته و اين عالَم، همواره در تحول و دگرگونى است، لذا خواه ناخواه محكوم به تحول و ناكامى و كامروائى است. پس نه كامروایی اش امتحان خدا است و نه ناكامی اش، عذاب و نقمت او است.


و بنابراينكه معناى دوم درست باشد ممكن است جمله (( و قالوا...(( را عطف تفسير جمله (( حتى عفوا(( گرفته و بگوييم : منظور از (( حتى عفوا(( اين است كه ايشان با گفتن اينكه (( سراء و ضراء از عادت دهر ناپايدار است كه هر روز نعمتى را از شخصى گرفته و به شخص ديگرى مى دهد همچنانكه رفتارش با پدران ما هم همينطور بود(( امتحان الهى را انكار و رسم آن را محو كردند، و اين همان معنايى است كه آيه شريفه (( و لئن اذقناه رحمه منا من بعد ضراء مسته ليقولن هذا لى و ما اظن الساعه قائمه (( متعرض آن است.  
و بنابراين كه معناى دوم درست باشد، ممكن است جمله «و قالوا...» را عطف تفسير جمله «حتى عفوا» گرفته و بگوييم: منظور از «حتى عفوا»، اين است كه: ايشان با گفتن اين كه «سرّاء و ضرّاء» از عادت دهر ناپايدار است كه هر روز نعمتى را از شخصى گرفته و به شخص ديگرى مى دهد، همچنان كه رفتارش با پدران ما هم همين طور بود»، امتحان الهى را انكار و رسم آن را محو كردند، و اين، همان معنايى است كه آيه شريفه «و لئن أذقناه رحمة منا من بعد ضراء مسته ليقولن هذا لى و ما أظن الساعة قائمة»، متعرض آن است.  


«حتى» در جمله (( حتى عفوا و قالوا...(( ، براى غايت و معنى آن اين است كه : ما به آنها به جاى آن گرفتارى ها كه داشتند نعمت ها داديم ، و آنها چنان غرق نعمت شدند كه شدت و محنت قبل را فراموش نموده و گفتند: نعمت الان و گرفتارى هاى قبل ما از عادت روزگار است .  
«حتى» در جمله «حتى عفوا و قالوا...»، براى غايت و معنى آن اين است كه: ما به آن ها به جاى آن گرفتارى ها كه داشتند، نعمت ها داديم، و آن ها چنان غرق نعمت شدند كه شدت و محنت قبل را فراموش نموده و گفتند: نعمت الآن و گرفتارى هاى قبل ما، از عادت روزگار است.  


آرى ، نتيجه ضراء و سرائى كه ما بدانها داديم اين شد، و حال آنكه ما اين كار را براى اين كرديم كه متذكر شده و به سوى شكرگزارى بيشترى هدايت شوند، و ليكن به جاى گرفتن آن نتيجه ، اين نتيجه سوء را گرفتند، خداوند هم به كيفر اين كفران ، مهر بر دلهاشان نهاده تا ديگر كلمه حقى نشنوند.
آرى، نتيجه ضرّاء و سرّائى كه ما بدان ها داديم، اين شد، و حال آن كه ما اين كار را براى اين كرديم كه متذكر شده و به سوى شكرگزارى بيشترى هدايت شوند، وليكن به جاى گرفتن آن نتيجه، اين نتيجه سوء را گرفتند. خداوند هم به كيفر اين كفران، بر دل هاشان مُهر نهاده، تا ديگر كلمه حقى نشنوند.


و اگر كلمه (( ضراء(( مقدم بر (( سراء(( ذكر شده شايد براى اين است كه در جمله قبلى سيئه مقدم بر حسنه ذكر شده بود.
و اگر كلمه «ضرّاء» مقدم بر «سرّاء» ذكر شده، شايد براى اين است كه در جمله قبلى، «سيئه» مقدم بر «حسنه» ذكر شده بود.


«'''فاخذناهم بغتة و هم لا يشعرون'''» - اين جمله اشاره است به اينكه انسان به جريان امر الهى جاهل است ، زيرا مى فرمايد: گرفتار شدنشان به عذاب ، ناگهانى بود و خود آنان اطلاعى از آن نداشتند،
«'''فاخذناهم بغتة و هم لا يشعرون'''» - اين جمله اشاره است به اين كه انسان به جريان امر الهى جاهل است. زيرا مى فرمايد: گرفتار شدنشان به عذاب، ناگهانى بود و خود آنان اطلاعى از آن نداشتند.




۱۷٬۰۰۳

ویرایش