گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۱۲: خط ۲۱۲:


==تعجب ابراهيم از بشارت داده شدن به فرزند، بر اساس استبعاد عادى بوده است ==
==تعجب ابراهيم از بشارت داده شدن به فرزند، بر اساس استبعاد عادى بوده است ==
ابراهيم وقتى اين بشارت را ميشنيد كه پيرى سالخورده بود آن هم پيرمردى كه در دوران جوانيش از همسرش فرزنددار نشده بود. و معلوم است كه عادتا در چنين حالى از فرزنددار شدن مايوس بود. لذا اينكه مانند ابراهيم پيامبرى بزرگوار، بزرگتر از آنست كه از رحمت خدا و نفوذ قدرت او مايوس باشد و بهمين جهت دنباله كلام ملائكه پرسش كرد كه آيا در چنين جاى و روزى مرا به فرزنددار شدن بشارت ميدهيد؟ آن هم از همسر سالخورده عقيمى كه در جاى ديگر قرآن از قول خود او نقل شده كه به پيرى خود اعتراف كرده است . كلمه «'''كبر'''» در جمله «'''ابشرتمونى على ان مسنى الكبر'''» كنايه از پيرى و سالخوردگى است ، كلمه «'''مس '''» به معناى رسيدن آن است و معلوم است كه رسيدن پيرى عبارت است از پديدار گشتن آثار آن از قبيل رفتن نيروى جوانى و جايگزين شدن ضعف قوا. و معناى اين جمله اين است كه : من از بشارت شما تعجب مى كنم كه در اين حال و اين وضع كه پيرى خميده شده و جوانى را پشت سر نهاده ام و نيروى بدنيم به آخر رسيده با اين حال صاحب فرزند شوم ، زيرا عادتا چنين چيزى براى چنين كسى محال است .
«'''قالَ أَ بَشرْتُمُونى عَلى أَن مَّسنىَ الْكبرُ فَبِمَ تُبَشرُونَ'''»:
جمله «'''فبم تبشرون '''» تفريع بر جمله «'''مسنى الكبر'''» است و استفهام از بشارتى است كه دادند. كانه شك كرده در اينكه آيا بشارتشان راستى همان بشارت به فرزند بود يا به چيز ديگر، و لذا دوباره پرسيد به چه چيز بشارتم مى دهيد؟ نه اينكه خواسته باشد استبعاد كند. و اين گونه سؤ الات در كلمات مردم شايع است كه وقتى چيزى مى شنوند كه به نظرشان عجيب مى رسد مى پرسند «'''چه مى گويى '''»؟ «'''مقصودت چيست '''»؟ «'''چكار دارى مى كنى '''»؟
 
قَالُوا بَشرْنَك بِالْحَقِّ... إِلا الضالُّونَ
ابراهيم وقتى اين بشارت را ميشنيد كه پيرى سالخورده بود آن هم پيرمردى كه در دوران جوانيش از همسرش فرزنددار نشده بود. و معلوم است كه عادتا در چنين حالى از فرزنددار شدن مايوس بود. لذا اين كه مانند ابراهيم پيامبرى بزرگوار، بزرگتر از آن است كه از رحمت خدا و نفوذ قدرت او مايوس باشد.
حرف باء در كلمه «'''بالحق '''» باء مصاحبت است كه آيه را چنين معنا ميدهد، بشارت ملازم با حق و غير منفك از آن است پس تو به صرف ، اينكه بعيد به نظرت ميرسد آن را انكار مكن تا در زمره نوميدان از رحمت خدا نباشى ، اين جمله پاسخ ملائكه است به ابراهيم . ابراهيم (عليه السلام ) هم در قبال گفته آنان بطور كنايه سخنشان را تاييد و اعتراف نموده ، به عنوان استفهام انكارى گفت : «'''كيست كه از رحمت پروردگار خود نوميد شود جز گمراهان '''».
 
و به همين جهت دنباله كلام ملائكه پرسش كرد كه آيا در چنين جاى و روزى مرا به فرزنددار شدن بشارت می دهيد؟ آن هم از همسر سالخورده عقيمى كه در جاى ديگر قرآن از قول خود او نقل شده كه به پيرى خود اعتراف كرده است.  
 
كلمه «كبر» در جمله «ابشرتمونى على ان مسنى الكبر» كنايه از پيرى و سالخوردگى است، كلمه «مس» به معناى رسيدن آن است و معلوم است كه رسيدن پيرى عبارت است از پديدار گشتن آثار آن از قبيل رفتن نيروى جوانى و جايگزين شدن ضعف قوا.  
 
و معناى اين جمله اين است كه: من از بشارت شما تعجب مى كنم كه در اين حال و اين وضع كه پيرى خميده شده و جوانى را پشت سر نهاده ام و نيروى بدنيم به آخر رسيده با اين حال صاحب فرزند شوم، زيرا عادتا چنين چيزى براى چنين كسى محال است.
 
جمله «فبم تبشرون» تفريع بر جمله «مسنى الكبر» است و استفهام از بشارتى است كه دادند. كانه شك كرده در اين كه آيا بشارتشان راستى همان بشارت به فرزند بود يا به چيز ديگر، و لذا دوباره پرسيد به چه چيز بشارتم مى دهيد؟ نه اين كه خواسته باشد استبعاد كند. و اين گونه سؤالات در كلمات مردم شايع است كه وقتى چيزى مى شنوند كه به نظرشان عجيب مى رسد مى پرسند «چه مى گويى»؟ «'مقصودت چيست»؟ «چكار دارى مى كنى»؟
 
«'''قَالُوا بَشرْنَاك بِالْحَقِّ... إِلا الضالُّونَ'''»:
 
حرف باء در كلمه «بالحق» باء مصاحبت است كه آيه را چنين معنا می دهد، بشارت ملازم با حق و غير منفك از آن است پس تو به صرف ، اينكه بعيد به نظرت می رسد آن را انكار مكن تا در زمره نوميدان از رحمت خدا نباشى، اين جمله پاسخ ملائكه است به ابراهيم. ابراهيم (عليه السلام) هم در قبال گفته آنان بطور كنايه سخنشان را تاييد و اعتراف نموده، به عنوان استفهام انكارى گفت: «كيست كه از رحمت پروردگار خود نوميد شود جز گمراهان».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۶۸ </center>
و چنين فهمانيد كه نوميدى از رحمت پروردگار از خصائص گمراهان است و من از گمراهان نيستم پس پرسشم پرسش يك نفر نوميد كه به خاطر نوميدى ، فرزنددار شدن در اين سنين را بعيد بشمارد نيست .
و چنين فهمانيد كه نوميدى از رحمت پروردگار از خصائص گمراهان است و من از گمراهان نيستم. پس پرسشم پرسش يك نفر نوميد كه به خاطر نوميدى، فرزنددار شدن در اين سنين را بعيد بشمارد نيست.
قَالَ فَمَا خَطبُكُمْ أَيهَا الْمُرْسلُونَ
 
كلمه «'''خطب '''» به معناى كارى بس بزرگ و خطرناك است . و اگر ملائكه را به عنوان مرسلين خطاب كرد بخاطر اين بود كه خود آنان خود را به عنوان فرستادگان خدا معرفى كرده بودند. و معنى آيه روشن است .
«'''قَالَ فَمَا خَطبُكُمْ أَيهَا الْمُرْسلُونَ'''»:
قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلى قَوْمٍ مجْرِمِينَ... لَمِنَ الْغَبرِينَ
 
معناى «'''غابر'''» و مراد از اينكه همسر لوط از «'''غابرين '''» بوده است
كلمه «خطب» به معناى كارى بس بزرگ و خطرناك است. و اگر ملائكه را به عنوان مرسلين خطاب كرد به خاطر اين بود كه خود آنان خود را به عنوان فرستادگان خدا معرفى كرده بودند. و معنى آيه روشن است.
در مفردات مى گويد كلمه «'''غابر'''» به معناى ماندن كسى بعد از رفتن مصاحب اوست . در قرآن كريم فرموده : «'''الا عجوزا فى الغابرين '''» يعنى آن كسى كه عمرش طولانى شده باشد. بعضى هم گفته اند: مقصود از آن ، كسى است كه باقى مانده و با لوط بيرون نشده است . بعضى ديگر گفته اند: مقصود از آن ، كسى است كه باقى مانده و با لوط بيرون نشده است . بعضى ديگر گفته اند آنهايى كه بعد از عذاب باقى ماندند و در آيه اى ديگر آمده : «'''الا امراتك كانت من الغابرين '''» و در آيه ديگر آمده : «'''قدرنا انها لمن الغابرين '''». تا آنجا كه مى گويد: «'''غبار'''» به معناى مابقى خاكى است كه در فضا پخش شده اين كلمه بر وزن «'''دخان '''» و «'''عثار'''» و امثال آن دو مى باشد كه دلالت بر بقاياى چيزى مى كنند. و شايد از همين جهت است كه هم گذشته و هم آينده را زمان غابر گويند. اما گذشته را زمان غابر گويند به عنايت اينكه آثارى از گذشته باقى مانده و تا زمان حاضر پيش نيامده و اما آينده را زمان غابر مى گويند آن هم به اين عنايت است كه هنوز مانند گذشته فانى و نابود نشده بلكه وجود دارد و باقى است .
 
آيات مورد بحث پاسخ ملائكه به سؤ ال ابراهيم است كه گفتند ما از ناحيه خداى سبحان فرستاده شده ايم به سوى قومى مجرم و گناهكار. و اگر اسم آن قوم را نياوردند از اين باب بود كه نخواستند زبان خود را به اسم پليد آنان آلوده كنند.
==مراد از اين كه همسر لوط از «غابرين» بوده است؟==
آنگاه از آن قوم عده اى را استثناء فرموده : «'''الا آل لوط : مگر آل لوط را'''» كه عبارتند از لوط و بستگان نزديكش ، همين جمله بود كه معلوم كرد مقصود از آن قوم كدام قوم است آنان را، همه شان را از عذاب نجات خواهيم داد. از ظاهر سياق بر مى آيد كه استثناء منقطع باشد (چون لوط و اهل او مجرم نبودند تا استثناء آنان متصل باشد).
«'''قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلى قَوْمٍ مجْرِمِينَ... لَمِنَ الْغَابرِينَ'''»:
آنگاه از اين مستثنى يعنى لوط و بستگانش زنش را استثناء كردند تا بفهمانند نجات شامل حال او نمى شود و بزودى عذاب خدا او را هم خواهد گرفت و هلاكش خواهد ساخت ، لذا گفتند: «'''الا امراته قدرنا انها لمن الغابرين '''» مگر همسرش كه او از باقى ماندگان است يعنى بعد از بيرون شدن لوط و نجات يافتن ، او با قوم باقى مى ماند و دستخوش ‍ هلاك مى گردد. ما تفصيل داستان ميهمانان ابراهيم را در سوره هود در جلد دهم اين كتاب در تحت يك عنوان مستقل آورده ايم .
 
وارد شدن ملائكه بر «'''لوط'''» عليه السلام و گفتگوى بين ايشان و آن حضرت
در مفردات مى گويد كلمه «غابر» به معناى ماندن كسى بعد از رفتن مصاحب اوست. در قرآن كريم فرموده: «الا عجوزا فى الغابرين». يعنى آن كسى كه عمرش طولانى شده باشد. بعضى هم گفته اند: مقصود از آن، كسى است كه باقى مانده و با لوط بيرون نشده است. بعضى ديگر گفته اند: مقصود از آن ، كسى است كه باقى مانده و با لوط بيرون نشده است.  
فَلَمَّا جَاءَ ءَالَ لُوطٍ الْمُرْسلُونَ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُّنكرُونَ
 
لوط به فرشتگان گفت : شما قومى ناشناسيد براى اينكه ملائكه بصورت جوانانى زيبا روى و بى موى در برابر او مجسم شده بودند و او از ديدن ايشان با سابقه اى كه از قوم خود داشت كه كارشان فحشاء است دچار وحشت گرديد، كه ما اين برخورد را هم در سوره هود شرح داديم .
بعضى ديگر گفته اند آن هايى كه بعد از عذاب باقى ماندند و در آيه اى ديگر آمده: «الا امراتك كانت من الغابرين». و در آيه ديگر آمده: «'''قدرنا انها لمن الغابرين». تا آن جا كه مى گويد: «غبار» به معناى مابقى خاكى است كه در فضا پخش شده. اين كلمه بر وزن «دخان» و «عثار» و امثال آن دو مى باشد كه دلالت بر بقاياى چيزى مى كنند.  
 
و شايد از همين جهت است كه هم گذشته و هم آينده را زمان غابر گويند. اما گذشته را زمان غابر گويند به عنايت اينكه آثارى از گذشته باقى مانده و تا زمان حاضر پيش نيامده و اما آينده را زمان غابر مى گويند آن هم به اين عنايت است كه هنوز مانند گذشته فانى و نابود نشده بلكه وجود دارد و باقى است.
 
آيات مورد بحث پاسخ ملائكه به سؤال ابراهيم است كه گفتند ما از ناحيه خداى سبحان فرستاده شده ايم به سوى قومى مجرم و گناهكار. و اگر اسم آن قوم را نياوردند از اين باب بود كه نخواستند زبان خود را به اسم پليد آنان آلوده كنند.
 
آنگاه از آن قوم عده اى را استثناء فرموده: «الا آل لوط: مگر آل لوط را» كه عبارتند از لوط و بستگان نزديكش ، همين جمله بود كه معلوم كرد مقصود از آن قوم كدام قوم است آنان را، همه شان را از عذاب نجات خواهيم داد. از ظاهر سياق بر مى آيد كه استثناء منقطع باشد (چون لوط و اهل او مجرم نبودند تا استثناء آنان متصل باشد).
 
آنگاه از اين مستثنى يعنى لوط و بستگانش زنش را استثناء كردند تا بفهمانند نجات شامل حال او نمى شود و به زودى عذاب خدا او را هم خواهد گرفت و هلاكش خواهد ساخت، لذا گفتند: «الا امراته قدرنا انها لمن الغابرين» مگر همسرش كه او از باقى ماندگان است يعنى بعد از بيرون شدن لوط و نجات يافتن ، او با قوم باقى مى ماند و دستخوش ‍ هلاك مى گردد. ما تفصيل داستان ميهمانان ابراهيم را در سوره هود در جلد دهم اين كتاب در تحت يك عنوان مستقل آورده ايم.
 
==وارد شدن ملائكه بر حضرت لوط «ع» و گفتگوى با او==
«'''فَلَمَّا جَاءَ ءَالَ لُوطٍ الْمُرْسلُونَ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُّنكرُونَ'''»:
 
لوط به فرشتگان گفت: شما قومى ناشناسيد براى اين كه ملائكه به صورت جوانانى زيبا روى و بى موى در برابر او مجسم شده بودند و او از ديدن ايشان با سابقه اى كه از قوم خود داشت كه كارشان فحشاء است دچار وحشت گرديد، كه ما اين برخورد را هم در سوره هود شرح داديم.
<span id='link183'><span>
<span id='link183'><span>
==قضاى الهى به قطع نسل و انقراض قوم لوط ==
==قضاى الهى به قطع نسل و انقراض قوم لوط ==
قَالُوا بَلْ جِئْنَك بِمَا كانُوا فِيهِ يَمْترُونَ وَ أَتَيْنَك بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصدِقُونَ
قَالُوا بَلْ جِئْنَك بِمَا كانُوا فِيهِ يَمْترُونَ وَ أَتَيْنَك بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصدِقُونَ
۱۴٬۴۲۳

ویرایش