۱۶٬۸۸۰
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
در اين آيه شريفه يادآورى ديگرى است براى رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم ) وآن داستان ابليس وماجرائى است كه ميان اوو خداى سبحان اتفاق افتاد، آن موقعى كه امر خدا به سجده به آدم را عصيان ورزيد تا نسبت به وضع مردم خيلى ناراحت نشود وبداند كه جنس بشر از ازل همينطور بوده كه اوامر خداى راسبك شمرده ودر برابر حق سرپيچى واستكبار مى ورزند، واعتنائى به آيات خدا نمى كنند، واز اين به بعد هم همواره چنين خواهد بود، بياد آور كه چگونه ابليس قسم خورد كه گريبان ذريه آدم را بگيرد، وخدا هم اورا بر كسانى كه اطاعتش كنند مسلط فرمود، واحدى از پيروان دعوت اوو دعوت سواران وپيادگان از لشگر اورا استثناء نكرد، وكسانى را استثناء كرد كه از بندگان مخلص خدا باشند. | در اين آيه شريفه يادآورى ديگرى است براى رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم ) وآن داستان ابليس وماجرائى است كه ميان اوو خداى سبحان اتفاق افتاد، آن موقعى كه امر خدا به سجده به آدم را عصيان ورزيد تا نسبت به وضع مردم خيلى ناراحت نشود وبداند كه جنس بشر از ازل همينطور بوده كه اوامر خداى راسبك شمرده ودر برابر حق سرپيچى واستكبار مى ورزند، واعتنائى به آيات خدا نمى كنند، واز اين به بعد هم همواره چنين خواهد بود، بياد آور كه چگونه ابليس قسم خورد كه گريبان ذريه آدم را بگيرد، وخدا هم اورا بر كسانى كه اطاعتش كنند مسلط فرمود، واحدى از پيروان دعوت اوو دعوت سواران وپيادگان از لشگر اورا استثناء نكرد، وكسانى را استثناء كرد كه از بندگان مخلص خدا باشند. | ||
بنابراين معناى آيه چنين مى شود: به ياد آر زمانى را كه پروردگارت به ملائكه گفت : بر آدم سجده كنيد، همه سجده كردند مگر ابليس ، در اينجا مثل اينكه كسى پرسيده باشد: خوب ابليس چكار كرد ويا چه گفت ؟ در جوابش فرمود: امر خداى را نادرست تلقى كرده وگفت : آيا من سجده كنم ؟ - اين استفهام را انكارى گويند - در برابر كسى كه اورا از گل آفريدى با اينكه مرا از آتش خلق كرده اى كه شرافت آتش بيشتر ازگل است . | بنابراين معناى آيه چنين مى شود: به ياد آر زمانى را كه پروردگارت به ملائكه گفت : بر آدم سجده كنيد، همه سجده كردند مگر ابليس ، در اينجا مثل اينكه كسى پرسيده باشد: خوب ابليس چكار كرد ويا چه گفت ؟ در جوابش فرمود: امر خداى را نادرست تلقى كرده وگفت : آيا من سجده كنم ؟ - اين استفهام را انكارى گويند - در برابر كسى كه اورا از گل آفريدى با اينكه مرا از آتش خلق كرده اى كه شرافت آتش بيشتر ازگل است . | ||
وبطورى كه ملاحظه مى كنيد در آيه شريفه مطالبى به منظور اختصار حذف شده ، چون سياق اقتضاى اين اختصار را داشت ، زيرا مقصود بيان علل وعواملى است كه باعث شد ظلم وفساد بنى آدم استمرار و دوام يابد ونسلش برچيده نگردد، ودر اين باره نخست اين را فرمود كه اولين بشر به آيات ومعجزات اقتراحى خودش ايمان نياورد، آخرين هم پيروهمان اولين اند، وايمان نخواهند آورد، وسپس به پيغمبر گرامى خود ياد آور شد كه در اين ميان فتنه ها در كار است ، كه به زودى ظهور نموده وامت اسلام را در بوته امتحان خود داغ مى كند، آنگاه داستان آدم وابليس را خاطر نشان مى فرمايد كه ابليس سوگند خورد ذريه آدم را گمراه سازد، واز خدا در خواست كرد كه اورا بر كرده اش مسلط سازد، پس خيلى بعيد نيست كه اكثر مردم به سوى راه ضلالت گرائيده | وبطورى كه ملاحظه مى كنيد در آيه شريفه مطالبى به منظور اختصار حذف شده ، چون سياق اقتضاى اين اختصار را داشت ، زيرا مقصود بيان علل وعواملى است كه باعث شد ظلم وفساد بنى آدم استمرار و دوام يابد ونسلش برچيده نگردد، ودر اين باره نخست اين را فرمود كه اولين بشر به آيات ومعجزات اقتراحى خودش ايمان نياورد، آخرين هم پيروهمان اولين اند، وايمان نخواهند آورد، وسپس به پيغمبر گرامى خود ياد آور شد كه در اين ميان فتنه ها در كار است ، كه به زودى ظهور نموده وامت اسلام را در بوته امتحان خود داغ مى كند، آنگاه داستان آدم وابليس را خاطر نشان مى فرمايد كه ابليس سوگند خورد ذريه آدم را گمراه سازد، واز خدا در خواست كرد كه اورا بر كرده اش مسلط سازد، پس خيلى بعيد نيست كه اكثر مردم به سوى راه ضلالت گرائيده و در ظلم وطغيان واعراض از آيات خدا غوطه ور گردند، چون از يكسو فتنه هاى الهى احاطه شان كرده واز سوى ديگر شيطان با قشون سواره و پياده اش محاصره شان نموده است. | ||
قَالَ | |||
«'''قَالَ أَرَءَيْتَك هَذَا الَّذِى كرَّمْت عَلىَّ لَئنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلا قَلِيلاً '''»: | |||
كاف در كلمه ((ارايتك (( زائده است ، وهيچ محلى از اعراب ندارد، فقط معناى خطاب را مى رساند چنانچه در اسماء اشاره اين كار را مى كند، ومراد شيطان از اينكه گفت : ((الّذى كرمت على (( آدم (عليه السلام ) است ، برترى دادن آدم بر ابليس همان است كه خداى تعالى اورا وادار كرد كه تا بر اوسجده كند، وچون نكرد از درگاه خودش براند. | كاف در كلمه ((ارايتك (( زائده است ، وهيچ محلى از اعراب ندارد، فقط معناى خطاب را مى رساند چنانچه در اسماء اشاره اين كار را مى كند، ومراد شيطان از اينكه گفت : ((الّذى كرمت على (( آدم (عليه السلام ) است ، برترى دادن آدم بر ابليس همان است كه خداى تعالى اورا وادار كرد كه تا بر اوسجده كند، وچون نكرد از درگاه خودش براند. | ||
واز همينجا روشن مى شود كه ابليس از دستور سجده كردن بر آدم همين تفضيل را فهميده چنانچه از كلام ملائكه در پاسخ خداى تعالى كه گفتند: ((آيا در زمين خلقى قرار مى دهى كه فساد وخونريزى كنند(( فهميد كه خلق آينده نيز گناه مى توانند بكنند، ولذا جرات وجسارت به خرج داده تصميم گرفت ذريه آدم را اغواء كند، ودر تفسير آيه ((اءتجعل من يفسد...(( (سوره بقره ، آيه .۳) مطالبى كه نافع باشد گذشت . | واز همينجا روشن مى شود كه ابليس از دستور سجده كردن بر آدم همين تفضيل را فهميده چنانچه از كلام ملائكه در پاسخ خداى تعالى كه گفتند: ((آيا در زمين خلقى قرار مى دهى كه فساد وخونريزى كنند(( فهميد كه خلق آينده نيز گناه مى توانند بكنند، ولذا جرات وجسارت به خرج داده تصميم گرفت ذريه آدم را اغواء كند، ودر تفسير آيه ((اءتجعل من يفسد...(( (سوره بقره ، آيه .۳) مطالبى كه نافع باشد گذشت . | ||
<span id='link131'><span> | <span id='link131'><span> | ||
==معناى قول شيطان : | ==معناى قول شيطان: «لاحتنكن ذريته الا قليلا»== | ||
كلمه ((احتناك (( به طورى كه در مجمع البيان گفته به معناى قطع شدن از ريشه است ، ووقتى گفته مى شود: ((احتنك فلان ما عند فلان من مال اوعلم - فلانى آنچه مال يا علم نزد فلان كس بود همه را احتناك كرد(( معنايش اين است كه جستجونموده تا دينار آخرش را از او گرفت ، ويا وقتى گفته مى شود: ((احتنك الجراد المزرع - ملخ زراعت را احتناك كرد(( معنايش اين است كه تا دانه آخرش را خورد. | كلمه ((احتناك (( به طورى كه در مجمع البيان گفته به معناى قطع شدن از ريشه است ، ووقتى گفته مى شود: ((احتنك فلان ما عند فلان من مال اوعلم - فلانى آنچه مال يا علم نزد فلان كس بود همه را احتناك كرد(( معنايش اين است كه جستجونموده تا دينار آخرش را از او گرفت ، ويا وقتى گفته مى شود: ((احتنك الجراد المزرع - ملخ زراعت را احتناك كرد(( معنايش اين است كه تا دانه آخرش را خورد. | ||
بعضى گفته اند اصل اين كلمه از ((حنك (( است ، وقتى گفته مى شود: ((حنك الدابة بحبلها(( معنايش اين است كه ريسمانى به گردن حيوان بست واورا كشيد، وظاهرا معناى آخرى معناى اصلى احتناك است ، چون احتناك خود به معناى افسار كردن است . | بعضى گفته اند اصل اين كلمه از ((حنك (( است ، وقتى گفته مى شود: ((حنك الدابة بحبلها(( معنايش اين است كه ريسمانى به گردن حيوان بست واورا كشيد، وظاهرا معناى آخرى معناى اصلى احتناك است ، چون احتناك خود به معناى افسار كردن است . | ||
ومعناى آيه اين است كه ابليس بعد از آنكه سرپيچى كرد دچار غضب الهى شد وگفت : پروردگارا اين بود آن كس كه مرا به سجده كردن بر وى ماءمور نمودى ؟ وچون انجام ندادم از درگاه خودت دورم ساختى ؟ سوگند كه اگر تا روز قيامت كه مدت عمر بشر در زمين است مرا مهلت دهى فرد فرد ذريه اورا افسار مى كنم مگر اندكى را كه بندگان مخلص تواند. | ومعناى آيه اين است كه ابليس بعد از آنكه سرپيچى كرد دچار غضب الهى شد وگفت : پروردگارا اين بود آن كس كه مرا به سجده كردن بر وى ماءمور نمودى ؟ وچون انجام ندادم از درگاه خودت دورم ساختى ؟ سوگند كه اگر تا روز قيامت كه مدت عمر بشر در زمين است مرا مهلت دهى فرد فرد ذريه اورا افسار مى كنم مگر اندكى را كه بندگان مخلص تواند. | ||
قَالَ اذْهَب فَمَن تَبِعَك مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكمْ جَزَاءً مَّوْفُوراً | |||
«'''قَالَ اذْهَب فَمَن تَبِعَك مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكمْ جَزَاءً مَّوْفُوراً'''»: | |||
بعضى گفته اند: امر ((برو(( (اذهب ) امر حقيقى نيست بلكه كنايه از آزادى است ، همچنانكه در محاورات روزمره به مخالف خود مى گوئيم برووهر چه از دستت بر مى آيد كوتاهى مكن . | بعضى گفته اند: امر ((برو(( (اذهب ) امر حقيقى نيست بلكه كنايه از آزادى است ، همچنانكه در محاورات روزمره به مخالف خود مى گوئيم برووهر چه از دستت بر مى آيد كوتاهى مكن . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۰۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۰۰ </center> | ||
بعضى ديگر گفته اند: امر ((برو(( امر حقيقى است ، وعبارت اخراى ((اخرج منها فانك رجيم (( است ، وكلمه موفور به معناى كامل است ، وجزاى موفور آن جزائى است كه چيزى از آن ذخيره نگردد و همه اش داده پشود، ومعناى آيه روشن است . | بعضى ديگر گفته اند: امر ((برو(( امر حقيقى است ، وعبارت اخراى ((اخرج منها فانك رجيم (( است ، وكلمه موفور به معناى كامل است ، وجزاى موفور آن جزائى است كه چيزى از آن ذخيره نگردد و همه اش داده پشود، ومعناى آيه روشن است . | ||
وَ استَفْزِزْ مَنِ استَطعْت مِنهُم بِصوْتِك وَ أَجْلِب عَلَيهِم بخَيْلِك وَ رَجِلِك | |||
«'''وَ استَفْزِزْ مَنِ استَطعْت مِنهُم بِصوْتِك وَ أَجْلِب عَلَيهِم بخَيْلِك وَ رَجِلِك'''»: | |||
((استفزز(( به معناى هل دادن به آرامى وبه سرعت است ، و ((جلب (( به طورى كه در مجمع گفته سوق دادن به وسيله سائق است ، و((جلبه (( به معناى صوت است ، ودر مفردات گفته كه اصل ((جلب (( وثلاثى مجرد آن به معناى سوق دادن چيزى است ، وقتى گفته مى شود فلانى را جلب كردم معنايش اين است كه اورا كشاندم ، همچنانكه شاعر عرب هم گفته : ((وقد يجلب الشى ء البعيد الجواب - گاه مى شود كه جواب چيز دورى را هم جلب مى كند(( ولى اگر به باب افعال برود، وگفته شود ((اجلبت عليه (( معنايش اين مى شود كه از روى قهر بر سرش فرياد زدم ، همچنانكه در قرآن آمده ((واجلب عليهم بخيلك ورجلك (( | ((استفزز(( به معناى هل دادن به آرامى وبه سرعت است ، و ((جلب (( به طورى كه در مجمع گفته سوق دادن به وسيله سائق است ، و((جلبه (( به معناى صوت است ، ودر مفردات گفته كه اصل ((جلب (( وثلاثى مجرد آن به معناى سوق دادن چيزى است ، وقتى گفته مى شود فلانى را جلب كردم معنايش اين است كه اورا كشاندم ، همچنانكه شاعر عرب هم گفته : ((وقد يجلب الشى ء البعيد الجواب - گاه مى شود كه جواب چيز دورى را هم جلب مى كند(( ولى اگر به باب افعال برود، وگفته شود ((اجلبت عليه (( معنايش اين مى شود كه از روى قهر بر سرش فرياد زدم ، همچنانكه در قرآن آمده ((واجلب عليهم بخيلك ورجلك (( | ||
<span id='link132'><span> | <span id='link132'><span> | ||
خط ۷۱: | خط ۷۶: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۱ </center> | ||
واين گويا اشاره است به اينكه لشگريان شيطان بعضى شان تندكار و بعضى كندكارند، همچنانكه وضع هر لشگرى همينطور است بعضى سواره وبعضى پياده اند، پياده ها را به كارى مى گمارند كه حاجت به سرعت عمل نداشته باشد. | واين گويا اشاره است به اينكه لشگريان شيطان بعضى شان تندكار و بعضى كندكارند، همچنانكه وضع هر لشگرى همينطور است بعضى سواره وبعضى پياده اند، پياده ها را به كارى مى گمارند كه حاجت به سرعت عمل نداشته باشد. | ||
وَ شارِكْهُمْ فى | «'''وَ شارِكْهُمْ فى الاَمْوَالِ وَ الاَوْلَادِ'''»: | ||
<span id='link133'><span> | <span id='link133'><span> | ||
==يادآورى داستان سجده نكردن ابليس بر آدم | ==يادآورى داستان سجده نكردن ابليس بر آدم «ع» و مراد از مشاركت شيطان در اموال و اولاد مردم == | ||
شركت جز در ملكيت واختصاص تصور نمى شود، ولازمه اش اين است كه شريك در استفاده از آن ملك - كه غرض از تحصيل آن همان استفاده است - سهيم باشد، چرا كه مال عينى است خارجى وجداى از انسان وهمچنين فرزند موجودى است مستقل وجداى از پدر ومادر و اگر غرض از مال وفرزند استفاده از آنها نبود هرگز انسان ماليتى براى مال واختصاصى براى فرزند قائل نمى شد. | شركت جز در ملكيت واختصاص تصور نمى شود، ولازمه اش اين است كه شريك در استفاده از آن ملك - كه غرض از تحصيل آن همان استفاده است - سهيم باشد، چرا كه مال عينى است خارجى وجداى از انسان وهمچنين فرزند موجودى است مستقل وجداى از پدر ومادر و اگر غرض از مال وفرزند استفاده از آنها نبود هرگز انسان ماليتى براى مال واختصاصى براى فرزند قائل نمى شد. | ||
پس شركت كردن شيطان با آدمى در مال وفرزند سهم بردن از منفعت و اختصاص است ، مثل اينكه آدمى را وادار كند به تحصيل مال كه خداوند آن را مايه رفع حاجت آدمى قرار داده از راه حرام ، زيرا در اين صورت هم آدمى از آن مال منتفع شده به غرض طبيعى خود نائل مى شود، وهم شيطان به غرض خود رسيده است ويا آنكه از راه حلال كسب بكند وليكن در معصيت به كار برند، ودر اطاعت خدا صرف نكند، پس هر دواز آن مال منتفع شده اند با اينكه اواز رحمت خدا تهى دست است . | پس شركت كردن شيطان با آدمى در مال وفرزند سهم بردن از منفعت و اختصاص است ، مثل اينكه آدمى را وادار كند به تحصيل مال كه خداوند آن را مايه رفع حاجت آدمى قرار داده از راه حرام ، زيرا در اين صورت هم آدمى از آن مال منتفع شده به غرض طبيعى خود نائل مى شود، وهم شيطان به غرض خود رسيده است ويا آنكه از راه حلال كسب بكند وليكن در معصيت به كار برند، ودر اطاعت خدا صرف نكند، پس هر دواز آن مال منتفع شده اند با اينكه اواز رحمت خدا تهى دست است . | ||
خط ۸۳: | خط ۸۷: | ||
ويا گفته اند: هر مال حرام وفرج حرامى مورد شركت شيطان است (نقل از كلبى ) ويا گفته اند: مراد از اولادى كه شيطان از اوسهم داشته باشد، اولادى است كه نام بت پرستان را داشته باشد چون عبد شمس وعبد الحارث وامثال آنها، ويا گفته اند: مقصود از فرزندى كه شيطان در آن سهيم است فرزندى است كه عرب زنده به گور كرده بود (ايضا نقل از ابن عباس ) | ويا گفته اند: هر مال حرام وفرج حرامى مورد شركت شيطان است (نقل از كلبى ) ويا گفته اند: مراد از اولادى كه شيطان از اوسهم داشته باشد، اولادى است كه نام بت پرستان را داشته باشد چون عبد شمس وعبد الحارث وامثال آنها، ويا گفته اند: مقصود از فرزندى كه شيطان در آن سهيم است فرزندى است كه عرب زنده به گور كرده بود (ايضا نقل از ابن عباس ) | ||
ويا گفته اند: ((مشاركت شيطان در اموال (( اين است كه وادار سازد اموال را به صورت گوسفند وشتر در آورده وبراى بتها وخدايان خيالى خود قربانى كنند (نقل از ضحاك ) وهمچنين وجوه واقوال ديگرى كه از علماى تفسير روايت شده (( | ويا گفته اند: ((مشاركت شيطان در اموال (( اين است كه وادار سازد اموال را به صورت گوسفند وشتر در آورده وبراى بتها وخدايان خيالى خود قربانى كنند (نقل از ضحاك ) وهمچنين وجوه واقوال ديگرى كه از علماى تفسير روايت شده (( | ||
«'''وعدهم و ما يعدهم الشّيطان الا غرورا'''» - يعنى شيطان به ايشان وعده نمى دهد مگر وعده دروغين و گول زننده به اين معنا كه خطا را در نظرشان صواب وباطل را به صورت حق جلوه مى دهد، بنابراين كلمه ((غرور(( مصدر به معناى اسم فاعل است . | |||
إِنَّ عِبَادِى لَيْس لَك عَلَيْهِمْ | |||
«'''إِنَّ عِبَادِى لَيْس لَك عَلَيْهِمْ سلْطانٌ وَ كَفَى بِرَبِّك وَكيلاً'''»: | |||
مراد از ((عبادى (( (بندگان من ) اعم از مخلصين است كه خود ابليس آنها را استثناء كرد وگفت ((الاقليلا(( پس مقصود عموم مردم است ، وباقى مى ماند براى شيطان غاوين كه عبارتند از كسانى كه هدف را گم كرده اند، همچنانكه در جاى ديگر فرموده ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الامن اتّبعك من الغاوين (( | مراد از ((عبادى (( (بندگان من ) اعم از مخلصين است كه خود ابليس آنها را استثناء كرد وگفت ((الاقليلا(( پس مقصود عموم مردم است ، وباقى مى ماند براى شيطان غاوين كه عبارتند از كسانى كه هدف را گم كرده اند، همچنانكه در جاى ديگر فرموده ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الامن اتّبعك من الغاوين (( | ||
واضافه ((عباد(( به ((ى (( به منظور احترام به بندگان است . | واضافه ((عباد(( به ((ى (( به منظور احترام به بندگان است . |
ویرایش