گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۸ </center>
<span id='link138'><span>
<span id='link138'><span>
==آيات ۶۶ - ۷۲ سوره اسرى ==
==آيات ۶۶ - ۷۲ سوره إسراء ==
رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكمُ الْفُلْك فى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً(۶۶)
رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكمُ الْفُلْك فى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً(۶۶)
وَ إِذَا مَسكُمُ الضرُّ فى الْبَحْرِ ضلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاإِيَّاهُ فَلَمَّا نجَّاشْ إِلى الْبرِّ أَعْرَضتُمْ وَ كانَ الانسنُ كَفُوراً(۶۷)
وَ إِذَا مَسكُمُ الضرُّ فى الْبَحْرِ ضلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاإِيَّاهُ فَلَمَّا نجَّاشْ إِلى الْبرِّ أَعْرَضتُمْ وَ كانَ الانسنُ كَفُوراً(۶۷)
أَ فَأَمِنتُمْ أَن يخْسِف بِكُمْ جَانِب الْبرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكمْ حَاصِباً ثُمَّ لاتجِدُوا لَكمْ وَكيلاً(۶۸)
أَ فَأَمِنتُمْ أَن يخْسِف بِكُمْ جَانِب الْبرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكمْ حَاصِباً ثُمَّ لاتجِدُوا لَكمْ وَكيلاً(۶۸)
أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفاً مِّنَ الرِّيح فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتمْ ثمَّ لاتجِدُوا لَكمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعاً(۶۹)
أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفاً مِّنَ الرِّيح فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتمْ ثمَّ لاتجِدُوا لَكمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعاً(۶۹)
* وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنى ءَادَمَ وَ حَمَلْنَهُمْ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَهُم مِّنَ الطيِّبَتِ وَ فَضلْنَهُمْ عَلى كثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً(۷۰)
وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنى ءَادَمَ وَ حَمَلْنَهُمْ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَهُم مِّنَ الطيِّبَتِ وَ فَضلْنَهُمْ عَلى كثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً(۷۰)
يَوْمَ نَدْعُوا كلَّ أُنَاسِ بِإِمَمِهِمْ فَمَنْ أُوتىَ كتَبَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئك يَقْرَءُونَ كتَبَهُمْ وَ لايُظلَمُونَ فَتِيلاً(۷۱)
يَوْمَ نَدْعُوا كلَّ أُنَاسِ بِإِمَمِهِمْ فَمَنْ أُوتىَ كتَبَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئك يَقْرَءُونَ كتَبَهُمْ وَ لايُظلَمُونَ فَتِيلاً(۷۱)
وَ مَن كانَ فى هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فى الاَخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضلُّ سبِيلاً(۷۲)
وَ مَن كانَ فى هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فى الاَخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضلُّ سبِيلاً(۷۲)
ترجمه آيات
 
پروردگار شما است كه در دريا كشتيها را به حركت در مى آورد تا شما بتوانيد سفر كنيد واز فضل خدا ورزق اوبطلبيد كه اونسبت به شما رحيم است (۶۶)
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
وچون در دريا به شما خوف وخطرى رسد به جز خدا همه را فراموش ‍ مى كنيد، ولى همينكه خدا شما را نجات داد باز از خدا روى مى گردانيد كه انسان كفر كيش وناسپاس است (۶۷)
 
آيا پس از نجات از دريا باز هم ايمنيد كه زمين شما را فروببرد؟ ويا بر براى خود از آن بلاى الهى پناه ونگهبانى نيابيد (۶۸)
پروردگار شما است كه در دريا كشتيها را به حركت در مى آورد تا شما بتوانيد سفر كنيد واز فضل خدا و رزق او بطلبيد كه اونسبت به شما رحيم است (۶۶)
 
و چون در دريا به شما خوف وخطرى رسد به جز خدا همه را فراموش ‍ مى كنيد، ولى همين كه خدا شما را نجات داد باز از خدا روى مى گردانيد كه انسان كفر كيش و ناسپاس است (۶۷)
 
آيا پس از نجات از دريا باز هم ايمنيد كه زمين شما را فرو ببرد؟ و يا بر براى خود از آن بلاى الهى پناه و نگهبانى نيابيد (۶۸)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۹ </center>
آيا از اين ايمنيد كه بار ديگر خدا شما را به دريا برگرداند وتندبادى بفرستد تا همه به كيفر كفر به دريا غرق شويد آنگاه كسى را از قهر ما دادخواه وفريادرس نيابيد (۶۹)
آيا از اين ايمنيد كه بار ديگر خدا شما را به دريا برگرداند و تندبادى بفرستد تا همه به كيفر كفر به دريا غرق شويد آنگاه كسى را از قهر ما دادخواه و فريادرس نيابيد (۶۹)
وما فرزندان آدم را بسيار گرامى داشتيم ، وآنان را بر مركبهاى آبى و صحرائى سوار كرديم واز هر غذاى لذيذ وپاكيزه روزيشان كرديم وبر بسيارى از مخلوقات خود برتريشان داديم ، آنهم چه برترى ؟ (۷۰)
 
و ما فرزندان آدم را بسيار گرامى داشتيم، و آنان را بر مركب هاى آبى و صحرائى سوار كرديم و از هر غذاى لذيذ و پاكيزه روزيشان كرديم و بر بسيارى از مخلوقات خود برتريشان داديم، آن هم چه برترى؟ (۷۰)
 
اى رسول بياد آور روزى را كه هر قومى را با كتاب وامامتشان دعوت كنيم هر كس نامه دعوتش را به دست راستش دهند آنان نامه خود قرائت كنند وكمترين ستمى به ايشان نخواهد رسيد (۷۱)
اى رسول بياد آور روزى را كه هر قومى را با كتاب وامامتشان دعوت كنيم هر كس نامه دعوتش را به دست راستش دهند آنان نامه خود قرائت كنند وكمترين ستمى به ايشان نخواهد رسيد (۷۱)
هر كسى در اين جهان يعنى دنيا نابينا وكوردل باشد در آخرت نيز نابينا و گمراه تر خواهد بود (۷۲)
هر كسى در اين جهان يعنى دنيا نابينا وكوردل باشد در آخرت نيز نابينا و گمراه تر خواهد بود (۷۲)
بيان آيات
 
اين آيات در مقام تكميل نمودن آيات قبلى است ، ومساءله ((استجابت دعا(( و((كشف ضرّ(( را كه آيات قبل ، از بتها وخدايان مشركين نفى مى كرد در باره خداى سبحان اثبات مى نمايد، زيرا آن آيات قبل از اينجا شروع شد كه مى فرمود: ((قل ادعوا الّذين زعمتم من دونه ...(( واين آيات از اينجا شروع مى شود كه ((ربّكم الّذى يزجى لكم الفلك فى البحر...((
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
واگر گفتيم اين آيات به منزله مكمل است براى اين بود كه هر چند طائفه اول واين طائفه ، خود يك حجت تامه ومستقل در مدلول هستند يكى الوهيت خدايان مشركين را باطل مى كند واين ديگرى الوهيت خداى سبحان را اثبات مى نمايد، وهر يك در جاى خود حجتى مستقلند، براى اين بود كه آن آيات با كلمه ((قل - بگو(( شروع مى شد، ودر اين آيات چنين كلمه اى به كار نرفته ، واگر اين آيات دليل دوم وجداگانه اى بود جا داشت در ابتداى آنها نيز بفرمايد ((وقل (( پس معلوم مى شود كه آنها واينها مجموعا احتجاج واحدى هستند كه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) ماءمور شده آن را در برابر مشركين القاء نموده و ايشان را ملزم به توحيد بسازد.
 
سياق سابق بر اين دوطائفه آيات هم كه ب ا جمله ((قل لوكان معه آلهة كما يقولون ...(( آغاز مى شد مؤ يد اين معنا است ، مخصوصا در نظر گرفتن اينكه دنبالش داشت ((وقالوا ءاذا متنا تا آنجا كه فرمود: ((قل كونوا حجارة اوحديدا((
اين آيات در مقام تكميل نمودن آيات قبلى است ، ومساءله ((استجابت دعا(( و((كشف ضرّ(( را كه آيات قبل، از بتها وخدايان مشركين نفى مى كرد در باره خداى سبحان اثبات مى نمايد، زيرا آن آيات قبل از اينجا شروع شد كه مى فرمود: ((قل ادعوا الّذين زعمتم من دونه ...(( واين آيات از اينجا شروع مى شود كه (ربّكم الّذى يزجى لكم الفلك فى البحر...(
وهمچنين اينكه احتجاج مزبور با آيه ((يوم ندعواكلّ اناس ‍ ب امامهم ...(( ختم شده ، وبا آن اشاره به اين معنا كرده كه اين هدايت وضلالتى كه مورد بحث بود در آخرت نيز ملازم انسان است ، ونشاه آخرت مطابق نشاءه دنيا است ، هر كه در دنيا بينا باشد در آخرت هم بينا است وهر كه در اينجا كور باشد آنجا هم كور وبلكه گمراهتر است .
 
و اگر گفتيم اين آيات به منزله مكمل است براى اين بود كه هر چند طائفه اول واين طائفه ، خود يك حجت تامه ومستقل در مدلول هستند يكى الوهيت خدايان مشركين را باطل مى كند و اين ديگرى الوهيت خداى سبحان را اثبات مى نمايد، وهر يك در جاى خود حجتى مستقلند، براى اين بود كه آن آيات با كلمه ((قل - بگو(( شروع مى شد، ودر اين آيات چنين كلمه اى به كار نرفته، و اگر اين آيات دليل دوم و جداگانه اى بود جا داشت در ابتداى آنها نيز بفرمايد (و قل(. پس معلوم مى شود كه آنها و اينها مجموعا احتجاج واحدى هستند كه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) ماءمور شده آن را در برابر مشركين القاء نموده و ايشان را ملزم به توحيد بسازد.
 
سياق سابق بر اين دو طائفه آيات هم كه ب ا جمله ((قل لوكان معه آلهة كما يقولون ...(( آغاز مى شد مؤيد اين معنا است، مخصوصا در نظر گرفتن اينكه دنبالش داشت ((و قالوا ءاذا متنا تا آنجا كه فرمود: (قل كونوا حجارة اوحديدا(
 
و همچنين اينكه احتجاج مزبور با آيه ((يوم ندعواكلّ اناس ‍ ب امامهم ...(( ختم شده ، وبا آن اشاره به اين معنا كرده كه اين هدايت وضلالتى كه مورد بحث بود در آخرت نيز ملازم انسان است ، ونشاه آخرت مطابق نشاءه دنيا است ، هر كه در دنيا بينا باشد در آخرت هم بينا است وهر كه در اينجا كور باشد آنجا هم كور و بلكه گمراهتر است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۱۰ </center>
رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكمُ الْفُلْك فى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً(۶۶)
رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكمُ الْفُلْك فى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً(۶۶)
كلمه يزجى از ((ازجاء(( است كه به قول صاحب مجمع به معناى سوق دادن چيزى است از حالى به حالى ديگر، پس مراد از آن ، در اينجا به راه انداختن كشتيها در دريا به وسيله باد وامثال آن وروان ونرم ساختن آب است ، چون اگر خداوند آب را تر ومايع خلق نمى كرد، ديگر كشتيها نمى توانستند در درياها به حركت در آيند، كلمه ((فلك (( جمع ((فلكه (( است ، كه به معناى كشتى است .
 
وطلب رزق را از اين جهت ((ابتغاء الفضل (( ((طلب زيادى (( خوانده كه رزق فضل وجودى از خداى تعالى است ، چه شخص جواد غالبا آنچه را كه مازاد بر مقدار احتياج خودش باشد به ديگران مى دهد، وفضل هر چيز زيادى وباقى مانده آن را گويند وحرف ((من (( ابتدائيه است وچه بسا گفته شود كه تبعيضيه است ، ودر ذيل آيه ، حكم آيه را با رحمت خدايى تعليل مى كند، ومعناى آيه روشن است ، وآيه مقدمه آيه بعدى است .
كلمه يزجى از ((ازجاء(( است كه به قول صاحب مجمع به معناى سوق دادن چيزى است از حالى به حالى ديگر، پس مراد از آن ، در اينجا به راه انداختن كشتيها در دريا به وسيله باد وامثال آن وروان ونرم ساختن آب است ، چون اگر خداوند آب را تر ومايع خلق نمى كرد، ديگر كشتيها نمى توانستند در درياها به حركت در آيند، كلمه ((فلك (( جمع ((فلكه (( است ، كه به معناى كشتى است.
 
و طلب رزق را از اين جهت ((ابتغاء الفضل (( ((طلب زيادى (( خوانده كه رزق فضل وجودى از خداى تعالى است، چه شخص جواد غالبا آنچه را كه مازاد بر مقدار احتياج خودش باشد به ديگران مى دهد، وفضل هر چيز زيادى و باقیمانده آن را گويند و حرف ((من (( ابتدائيه است و چه بسا گفته شود كه تبعيضيه است، و در ذيل آيه ، حكم آيه را با رحمت خدايى تعليل مى كند، و معناى آيه روشن است، و آيه مقدمه آيه بعدى است.
وَ إِذَا مَسكُمُ الضرُّ فى الْبَحْرِ ضلَّ مَن تَدْعُونَ إِلا إِيَّاهُ
وَ إِذَا مَسكُمُ الضرُّ فى الْبَحْرِ ضلَّ مَن تَدْعُونَ إِلا إِيَّاهُ
كلمه ((ضر(( به معناى سختى وگرفتارى است ، ومس ضر در دريا عبارت از مشرف شدن به غرق است ، كه به خاطر طوفانى شدن دريا پيش مى آيد.
كلمه ((ضر(( به معناى سختى وگرفتارى است ، ومس ضر در دريا عبارت از مشرف شدن به غرق است ، كه به خاطر طوفانى شدن دريا پيش مى آيد.
ومراد از ((ضلال (( در جمله ((ضل من تدعون الاايّاه (( بطورى كه گفته اند محوشدن از خاطره ها است نه گم كردن راه ، بعضى هم گفته اند به معناى از دست دادن است ، وقتى گفته مى شود ((ضل عن فلان كذا(( معنايش اين است كه فلان چيز از دست فلانى رفت ، وبه هر حال برگشت هر دومعنا به يك چيز است ، وآن فراموشى است .
 
ومراد از ((دعا(( طلب كردن ودر خواست است ، نه دعاى عبادت ، و به همين جهت جمله ((من تدعون (( هم شامل اله حق مى شود، و هم آلهه باطل كه مشركين از آنها درخواست مى كنند، واستثناء ((الا(( استثناء متصل است ، ومعناى آيه اين است كه وقتى در دريا كارتان به سختى كشيد وبيچاره شديد ونزديك شد غرق شويد آن وقت ديگر همه خدايان خود را كه همواره از آنها حاجت مى خواستيد فراموش مى كنيد، جز خداى تعالى را.
و مراد از ((ضلال (( در جمله ((ضل من تدعون الاايّاه (( بطورى كه گفته اند محوشدن از خاطره ها است نه گم كردن راه ، بعضى هم گفته اند به معناى از دست دادن است ، وقتى گفته مى شود ((ضل عن فلان كذا(( معنايش اين است كه فلان چيز از دست فلانى رفت ، وبه هر حال برگشت هر دومعنا به يك چيز است، وآن فراموشى است.
 
و مراد از ((دعا(( طلب كردن ودر خواست است ، نه دعاى عبادت ، و به همين جهت جمله ((من تدعون( هم شامل اله حق مى شود، و هم آلهه باطل كه مشركين از آنها درخواست مى كنند، و استثناء (الا( استثناء متصل است ، ومعناى آيه اين است كه وقتى در دريا كارتان به سختى كشيد و بيچاره شديد ونزديك شد غرق شويد آن وقت ديگر همه خدايان خود را كه همواره از آنها حاجت مى خواستيد فراموش مى كنيد، جز خداى تعالى را.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۱ </center>
بعضى گفته اند: مراد از دعادعاى عبادت است نه دعاى در خواست ودر نتيجه جمله ((من تدعون (( مختص به همان معبودهائى است كه مى پرستيدند، در نتيجه استثناء مزبور منقطع است ، ومعناى آيه اين است كه ((وقتى بيچارگى گريبان شما را در دريا گرفت خدايانى كه همواره عبادت مى كرديد از خاطرهايتان محومى شود، وليكن خداى سبحان را هيچوقت غايب نديده وفراموش نمى كنيد((
بعضى گفته اند: مراد از دعادعاى عبادت است نه دعاى در خواست ودر نتيجه جمله (من تدعون( مختص به همان معبودهائى است كه مى پرستيدند، در نتيجه استثناء مزبور منقطع است ، و معناى آيه اين است كه (وقتى بيچارگى گريبان شما را در دريا گرفت خدايانى كه همواره عبادت مى كرديد از خاطرهايتان محومى شود، وليكن خداى سبحان را هيچوقت غايب نديده وفراموش نمى كنيد(
وظاهرا مراد از ضلال همان معناى معروف آن است كه مخالف هدايت است ، وگفتار در آيه بر اساس تمثيل آمده آن هم تمثيلى لطيف ، مثل اينكه وقتى انسان در دريا بيچاره مى شود به قلبش مى افتد كه دست به دامن معبودش شود ومقصودش از معبود به خاطر انس ذهن وسوابقى كه دارد همان آلهه اى است كه هميشه آنها رامى خواند، آنگاه آلهه يكى پس از ديگرى به ذهن شخص گرفتار مى آيند، ودر راه آمدن از يكديگر پيشدستى مى كنند تا شايد خود را به يارى وى برسانند، وليكن هيچيك از آن آلهه به شخص درمانده نمى رسند ودر راه گم مى شوند، ودر نتيجه شخص مزبور هيچ وقت بياد آنها نمى افتد، وناگزير از همان بار اول متوجه خدا مى شود، وخداى را در دل خود حاضر مى بيند، وبه ياد او مى افتد ودست به دامن اومى زند، با اينكه تاكنون از اواعراض مى كرد، خداى تعالى هم ايشان را پاسخ گفته وبه سوى خشكى نجاتشان مى دهد.
 
از همينجا روشن است كه مراد از ((ضلال (( همان معناى معروف آن ، يعنى راه گم كردن است ، ومراد از ((من تدعون (( تنها آلهه اى است كه به غير خدا مى خوانند، واستثناء هم استثناء منقطع است ، و وجه منقطع بودن اين است كه آن معناى تشبيهى كه گفتيم كلمه ((ضل (( آن را مى رساند با ساحت قدس خداى تعالى مناسب نيست چون نمى توان در اين تشبيه خداى را هم در سر راه قرار داده ودر آمدن شريك آلهه اش قرار داد تا پس از گم شدن آلهه تنها اوبه سوى خواهنده قطع طريق نمايد از همين جهت بايد گفت استثناء مزبور استثناء منقطع است .
و ظاهرا مراد از ضلال همان معناى معروف آن است كه مخالف هدايت است ، وگفتار در آيه بر اساس تمثيل آمده آن هم تمثيلى لطيف ، مثل اينكه وقتى انسان در دريا بيچاره مى شود به قلبش مى افتد كه دست به دامن معبودش شود ومقصودش از معبود به خاطر انس ذهن وسوابقى كه دارد همان آلهه اى است كه هميشه آنها را مى خواند، آنگاه آلهه يكى پس از ديگرى به ذهن شخص گرفتار مى آيند، ودر راه آمدن از يكديگر پيشدستى مى كنند تا شايد خود را به يارى وى برسانند، وليكن هيچيك از آن آلهه به شخص درمانده نمى رسند ودر راه گم مى شوند، ودر نتيجه شخص مزبور هيچ وقت بياد آنها نمى افتد، وناگزير از همان بار اول متوجه خدا مى شود، وخداى را در دل خود حاضر مى بيند، وبه ياد او مى افتد ودست به دامن اومى زند، با اينكه تاكنون از اواعراض مى كرد، خداى تعالى هم ايشان را پاسخ گفته وبه سوى خشكى نجاتشان مى دهد.
علاوه بر اين ، جمله ((فلمّا نجّيكم الى البّر اعرضتم (( ظاهر در اين است كه مراد از ((دعوت (( دعاى مسئلت است ، نه دعاى عبادت ، و چون مشركين در خشكى ودر حال عادى از خداى تعالى اعراض ‍ داشته وهيچ وقت اورا نمى خواندند، وجمله ((من تدعون (( كه ظاهر در استمرار وهميشگى است كه مى رساند كه مراد از آن خواندن آلهه است كه هميشه مى خواندند، پس گفتن مگر خدا قهرا استثناء منقطع خواهد بود.
 
از همينجا روشن است كه مراد از ((ضلال (( همان معناى معروف آن ، يعنى راه گم كردن است ، ومراد از ((من تدعون (( تنها آلهه اى است كه به غير خدا مى خوانند، واستثناء هم استثناء منقطع است ، و وجه منقطع بودن اين است كه آن معناى تشبيهى كه گفتيم كلمه ((ضل (( آن را مى رساند با ساحت قدس خداى تعالى مناسب نيست چون نمى توان در اين تشبيه خداى را هم در سر راه قرار داده ودر آمدن شريك آلهه اش قرار داد تا پس از گم شدن آلهه تنها اوبه سوى خواهنده قطع طريق نمايد از همين جهت بايد گفت استثناء مزبور استثناء منقطع است.
 
علاوه بر اين، جمله (فلمّا نجّيكم الى البّر اعرضتم( ظاهر در اين است كه مراد از ((دعوت (( دعاى مسئلت است، نه دعاى عبادت، و چون مشركين در خشكى ودر حال عادى از خداى تعالى اعراض ‍ داشته و هيچ وقت او را نمى خواندند، و جمله (من تدعون( كه ظاهر در استمرار و هميشگى است كه مى رساند كه مراد از آن خواندن آلهه است كه هميشه مى خواندند، پس گفتن مگر خدا قهرا استثناء منقطع خواهد بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۲ </center>
<span id='link139'><span>
<span id='link139'><span>
==انسان بالفطره متوجه خدا است ==
==انسان بالفطره متوجه خدا است ==
ومعناى اينكه فرمود: ((فلما نجيكم الى البر اعرضتم (( اين است كه وقتى شما را از غرق شدن نجات داده گرفتارى وبيچارگيشان را برطرف نمود، وشما را بار ديگر به خشكى رسانيد، دوباره از اوواز دعاى او اعراض كرديد، واين خود دلالت دارد بر اينكه ياد خداى تعالى هيچ وقت از دل آدمى بيرون نمى رود، ودر هيچ حالى مغفول نيست ، واگر دعا مى كند ذات وفطرت اووادارش مى كند كه در ضراء وسراء در شدت ودر رخاء اورا بخواند، زيرا اگر بعضى از اواعراض مى كنند لابد اوهست ، وگرنه اگر چنين چيزى در ذات وفطرت آدمى وجود نداشت ديگر اعراض معنا نداشت ، پس معناى اينكه آيه مورد بحث مى فرمايد: انسان خداى را در بيچارگيهايش مى خواند ولى در خوشحالى ها از او اعراض مى كند در معناى اين است كه انسان هميشه به وسيله فطرتش به سوى خدا هدايت مى شود.
ومعناى اينكه فرمود: ((فلما نجيكم الى البر اعرضتم (( اين است كه وقتى شما را از غرق شدن نجات داده گرفتارى وبيچارگيشان را برطرف نمود، وشما را بار ديگر به خشكى رسانيد، دوباره از اوواز دعاى او اعراض كرديد، واين خود دلالت دارد بر اينكه ياد خداى تعالى هيچ وقت از دل آدمى بيرون نمى رود، ودر هيچ حالى مغفول نيست ، واگر دعا مى كند ذات وفطرت اووادارش مى كند كه در ضراء وسراء در شدت ودر رخاء اورا بخواند، زيرا اگر بعضى از اواعراض مى كنند لابد اوهست ، وگرنه اگر چنين چيزى در ذات وفطرت آدمى وجود نداشت ديگر اعراض معنا نداشت ، پس معناى اينكه آيه مورد بحث مى فرمايد: انسان خداى را در بيچارگيهايش مى خواند ولى در خوشحالى ها از او اعراض مى كند در معناى اين است كه انسان هميشه به وسيله فطرتش به سوى خدا هدايت مى شود.
۱۴٬۴۵۵

ویرایش