۱۶٬۹۰۷
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
<span id='link169'><span> | <span id='link169'><span> | ||
«'''سبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ'''»: | |||
ضمير در جمله ((يصفون (( - با در نظر گرفتن اينكه اين آيه متصل به آيه قبل است - به كفار نامبرده برمى گردد، و استثناى ((الا(( در آن استثناى منقطع است ، و معناى آيه اين است كه : خدا از توصيفى كه كفار مى كنند منزه است ، و يا خدا از آنچه كه كفار درباره اش مى گويند، و از اوصافى كه برايش مى تراشند از قبيل ولادت و نسبت و شركت و امثال آن منزه است ، ولى بندگان مخلص خدا او را به اوصافى | |||
ضمير در جمله ((يصفون (( - با در نظر گرفتن اينكه اين آيه متصل به آيه قبل است - به كفار نامبرده برمى گردد، و استثناى ((الا(( در آن استثناى منقطع است ، و معناى آيه اين است كه : خدا از توصيفى كه كفار مى كنند منزه است ، و يا خدا از آنچه كه كفار درباره اش مى گويند، و از اوصافى كه برايش مى تراشند از قبيل ولادت و نسبت و شركت و امثال آن منزه است ، ولى بندگان مخلص خدا او را به اوصافى وصف مى كنند كه لايق ساحت قدس اوست و يا طورى وصف مى كنند كه لايق اوست . | وصف مى كنند كه لايق ساحت قدس اوست و يا طورى وصف مى كنند كه لايق اوست . | ||
و بعضى از مفسرين گفته اند: ((اين استثنا، استثناى منقطع از ضمير در ((لمحضرون (( است ((. | و بعضى از مفسرين گفته اند: ((اين استثنا، استثناى منقطع از ضمير در ((لمحضرون (( است ((. | ||
بعضى ديگر گفته اند: ((استثناى از فاعل در ((جعلوا(( است و جمله هايى كه بين اين ضمير و مرجعش فاصله شده اند، جملات معترضه است . ولى اين دو وجه بعيد است ((. | بعضى ديگر گفته اند: ((استثناى از فاعل در ((جعلوا(( است و جمله هايى كه بين اين ضمير و مرجعش فاصله شده اند، جملات معترضه است . ولى اين دو وجه بعيد است ((. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۶۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۶۵ </center> | ||
و در صورتى كه اين دو آيه را مستقل در نظر بگيريم ، همچنان كه مستقل نيز هستند، معنايى وسيعتر و دقيقتر از آن معانى دارد، چون در اين صورت بايد ضمير در ((يصفون (( را به عموم مردم برگردانيم ، و چون كلمه ((يصفون (( مطلق است ، و شامل همه گونه وصف مى شود، آنگاه اگر استثنا را هم متصل بگيريم ، معنا چنين مى شود: خداى تعالى منزه است از تمامى وصفهايى كه واصفان برايش مى كنند، مگر تنها بندگان مخلص خدا كه وصف آنان درست است . | و در صورتى كه اين دو آيه را مستقل در نظر بگيريم ، همچنان كه مستقل نيز هستند، معنايى وسيعتر و دقيقتر از آن معانى دارد، چون در اين صورت بايد ضمير در ((يصفون (( را به عموم مردم برگردانيم ، و چون كلمه ((يصفون (( مطلق است ، و شامل همه گونه وصف مى شود، آنگاه اگر استثنا را هم متصل بگيريم ، معنا چنين مى شود: خداى تعالى منزه است از تمامى وصفهايى كه واصفان برايش مى كنند، مگر تنها بندگان مخلص خدا كه وصف آنان درست است . | ||
<span id='link170'><span> | <span id='link170'><span> | ||
==و اينكه چرا خدا از وصف واصفان جز وصف عباد مخلصين منزه است == | ==و اينكه چرا خدا از وصف واصفان جز وصف عباد مخلصين منزه است == | ||
اما منزه بودن خدا از وصف همه واصفان ، علتش اين است كه : واصفان خدا را با مفاهيمى كه نزد خود آنان محدود است توصيف مى كنند، و خداوند غير محدود است ، (مثلا اگر مى گويند خدا بينا است ، چشم هم براى خدا اثبات مى كنند؛ چون بينايى در بين خود آنان مستلزم داشتن چشم است ، و معلوم است كه وقتى چشم اثبات شود، سر نيز اثبات مى شود و حال آنكه بينايى خدا مربوط به چشم نيست ) و همچنين هيچ يك از اوصاف او قابل تحديد نيست ، و هيچ لفظى نمى تواند قالب تمام عيار اسماء و صفات او گردد، پس هر چيزى كه واصفان درباره خدا بگويند، خدا از آن بزرگتر است ، و هر آنچه كه از خدا در توهم آدمى بگنجد، باز خدا غير از آن چيز است . | اما منزه بودن خدا از وصف همه واصفان ، علتش اين است كه : واصفان خدا را با مفاهيمى كه نزد خود آنان محدود است توصيف مى كنند، و خداوند غير محدود است ، (مثلا اگر مى گويند خدا بينا است ، چشم هم براى خدا اثبات مى كنند؛ چون بينايى در بين خود آنان مستلزم داشتن چشم است ، و معلوم است كه وقتى چشم اثبات شود، سر نيز اثبات مى شود و حال آنكه بينايى خدا مربوط به چشم نيست ) و همچنين هيچ يك از اوصاف او قابل تحديد نيست ، و هيچ لفظى نمى تواند قالب تمام عيار اسماء و صفات او گردد، پس هر چيزى كه واصفان درباره خدا بگويند، خدا از آن بزرگتر است ، و هر آنچه كه از خدا در توهم آدمى بگنجد، باز خدا غير از آن چيز است . |
ویرایش