گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۵۰: خط ۱۵۰:
<span id='link189'><span>
<span id='link189'><span>


==مقصود از اينكه خداوند داوود «ع» را خليفه در زمين قرار داد ==
==مقصود از اين كه خداوند، داود«ع» را، خليفۀ در زمين قرار داد ==
و ظاهر كلمه ((خلافت (( اين است كه : مراد از آن خلافت خدايى است ، و در نتيجه با خلافتى كه در آيه ((و اذ قال ربك للملائكه انى جاعل فى الاءرض خليفة (( آمده منطبق است ، و يكى از شؤ ون خلافت اين است كه : صفات و اعمال مستخلف را نشان دهد، و آينده صفات او باشد. كار او را بكند. پس در نتيجه خليفه خدا در زمين بايد متخلق به اخلاق خدا باشد، و آنچه خدا اراده مى كند او اراده كند، و آنچه خدا حكم مى كند او همان را حكم كند و چون خدا همواره به حق حكم مى كند ((و اللّه يقضى بالحق (( او نيز جز به حق حكم نكند و جز راه خدا راهى نرود، و از آن راه تجاوز و تعدى نكند.
و ظاهر كلمه «خلافت»، اين است كه: مراد ازآن خلافت خدايى است، و در نتيجه، با خلافتى كه در آيه «وَ إذ قَالَ رَبُّكَ لِلمَلَائِكةِ إنّى جَاعِلٌ فِى الأرضِ خَلِيفَة» آمده، منطبق است. و يكى از شؤون خلافت، اين است كه: صفات و اعمال مستخلف را نشان دهد، و آينۀ صفات او باشد. كار او را بكند.  


و به همين جهت است كه مى بينيم در آيه مورد بحث با آوردن ((فا(( بر سر جمله ((فاحكم بين الناس بالحق حكم (( به حق كردن را نتيجه و فرع آن خلافت قرار داده ، و اين خود مؤ يد آن است كه مراد از ((جعل خلافت (( اين نيست كه شاءنيت و مقام خلافت به او داده باشد، بلكه مراد اين است كه شاءنيتى را كه به حكم آيه ((و آتيناه الحكمة و فصل الخطاب (( قبلا به او داده بود، به فعليت برساند، و عرصه بروز و ظهور آن را به او بدهد.
پس در نتيجه، «خليفۀ خدا» در زمين، بايد متخلّق به اخلاق خدا باشد، و آنچه خدا اراده مى كند، او اراده كند، و آنچه خدا حكم مى كند، او همان را حكم كند. و چون خدا همواره به حق حكم مى كند «وَ اللّهُ يَقضِى بِالحَقّ»، او نيز جز به حق حكم نكند و جز راه خدا راهى نرود، و از آن راه تجاوز و تعدى نكند.
 
و به همين جهت است كه مى بينيم در آيه مورد بحث، با آوردن «فاء» بر سرِ جمله «فَاحكُم بَينَ النّاسِ بِالحَقّ»، حكم به حق كردن را، نتيجه و فرع آن خلافت قرار داده، و اين، خود مؤيّد آن است كه مراد از «جعل خلافت»، اين نيست كه شأنيّت و مقام خلافت به او داده باشد، بلكه مراد اين است كه شأنيتى را كه به حكم آيه «وَ آتَينَاهُ الحِكمَةَ وَ فَصلَ الخِطَاب» قبلا به او داده بود، به فعليت برساند، و عرصۀ بروز و ظهور آن را به او بدهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۹۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۹۷ </center>
بعضى از مفسرين گفته اند: ((مراد از ((خلافت جانشينى (( براى انبياى قبل است ، و اگر جمله ((فاحكم بين الناس بالحق (( را متفرع بر اين خلافت كرده بدان جهت است كه خلافت نعمت عظيمى است كه بايد شكرگزارى شود، و شكر آن ، عدالت در بين مردم است ، و يا به اين جهت است كه حكومت در بين مردم چه به حق و چه به ناحق از آثار خلافت و سلطنت است ، و تقييد آن به كلمه ((حق (( براى اين است كه سداد و موفقيت او در آن بوده (( صحيح نيست و بدون دليل در لفظ آيه تصرف كردن است.
بعضى از مفسران گفته اند: «مراد از «خلافت»، جانشينى براى انبياى قبل است، و اگر جملۀ «فَاحكُم بَينَ النّاس بِالحَقّ» را متفرع بر اين خلافت كرده، بدان جهت است كه خلافت، نعمت عظيمى است كه بايد شكرگزارى شود، و شكر آن، عدالت در بين مردم است. و يا به اين جهت است كه حكومت در بين مردم، چه به حق و چه به ناحق، از آثار خلافت و سلطنت است، و تقييد آن به كلمۀ «حق»، براى اين است كه سداد و موفقيت او، در آن بوده»؛ صحيح نيست و بدون دليل در لفظ آيه، تصرف كردن است.


«'''و لا تتبع الهوى فيضلك عن سبيل اللّه'''» - عطف اين جمله به جمله ما قبل و مقابل آن قرار گرفتن ، اين معنا را به آيه مى دهد كه ، ((در داورى در بين مردم پيروى هواى نفس مكن كه از حق گمراهت كند، حقى كه همان راه خداست (( و در نتيجه مى فهماند كه سبيل خدا حق است .
«'''وَ لَا تَتّبِعِ الهَوَى فَيُضِلّكَ عَن سَبِيلِ اللّه'''» - عطف اين جمله به جمله ماقبل و مقابل آن قرار گرفتن، اين معنا را به آيه مى دهد كه: «در داورى در بين مردم، پيروى هواى نفس مكن كه از حق گمراهت كند، حقى كه همان راه خداست». و در نتيجه، مى فهماند كه «سبيل خدا»، حق است.
<span id='link190'><span>
<span id='link190'><span>


۱۶٬۸۷۵

ویرایش