۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۲۲۰: | خط ۲۲۰: | ||
==بيان حال مجادله كنندگان در آيات خدا و سرانجام سختى كه در جهنم خواهند داشت == | ==بيان حال مجادله كنندگان در آيات خدا و سرانجام سختى كه در جهنم خواهند داشت == | ||
«'''أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ | «'''أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِى آيَاتِ اللَّهِ أَنّى يُصرَفُونَ'''»: | ||
جملۀ «ألم تَرَ: آيا نمى بينى»، تعجب را مى رساند. و كلمۀ «أنّى» به معناى «كَيفَ: چگونه» است. و معناى آيه اين است كه: آيا تعجب نمى كنى - و يا - آيا تعجب نكردى از امر اين اشخاصى كه در آيات خدا مجادله مى كنند، چگونه از حق به سوى باطل و از هدايت به سوى ضلالت، منحرف مى شوند؟ | |||
از اين | و منظور از اين كه در اين آيه، باز متعرض حال مجادلين شده، اين است كه اشاره كند كه اين طايفه از حق و هدايت منحرف شده اند، و اين كه سرانجام چه سرنوشتى خواهند داشت. ولى در آيه «إنّ الّذِينَ يُجَادِلُونَ فَى آيَاتِ اللّهِ بِغَيرِ سُلطَانٍ أتَاهُم إن فِى صُدُورِهِم إلّا كِبرٌ مَا هُم بِبَالِغِيه»، متعرض حال آنان شده، از اين جهت كه چه عاملى باعث مى شود در مقابل حق جدال كنند، و آن را عبارت مى داند از «كبر»، و آنگاه مى فرمايد: به آن كبريايى كه در سر مى پرورانند، نمى رسند. پس آيه مورد بحث، تكرار آيه مزبور نيست، بلكه هر يك از آن دو، يك جهت را متعرض اند. | ||
از اين بيان، اشكالى كه در كلام بعضى از مفسران هست، روشن مى شود. مفسر نامبرده گفته است: تكرار كردن مسأله مجادله، بايد محمل صحيحى داشته باشد و آن، اين است كه: بگوييم مجادلين متعدد بوده اند. آن مجادلينى كه آيه قبلى متعرض حالشان بود، غير از آن مجادلين هستند كه در آيه مورد بحث نامبرده شده اند. و يا بگوييم: مورد مجادله متعدد بوده. مثل اين كه مجادله در آيه سابق در مسأله معاد بوده، و مجادله در آيه مورد بحث، در مسأله توحيد بوده است. | |||
و خواننده از بيان سابق، متوجه اشكالى كه بر اين مفسر وارد است، مى باشد. علاوه بر اين، از گفتار او پيداست كه اصلا متوجه غرض اين سوره نبوده است. | |||
آنچه از سياق آيات بعدى | «'''الَّذِينَ كذَّبُوا بِالْكتَابِ وَ بِمَا أَرْسلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسوْف يَعْلَمُونَ'''»: | ||
آنچه از سياق آيات بعدى بر مى آيد، اين است كه مراد از اين مجادلين، تنها مجادلين با پيامبر است. بنابراين، مناسب تر اين مى باشد كه بگوييم: مراد از «كتاب» هم، قرآن كريم است، و مراد از جملۀ «بِمَا أرسَلنَا بِهِ رُسُلنَاَ»، كتاب ها و اديانى است كه ساير انبياء «عليهم السلام» آورده اند. در نتيجه، وثنيت كه قرآن و ساير كتاب هاى آسمانى را منكرند، در حقيقت، مسأله نبوت را منكرند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۱ </center> | ||
«''' | «'''فَسَوفَ يَعلَمُون'''» - اين جمله، تفريع است بر مجادله و تكذيب كفار، و هم تهديد ايشان است به اين كه به زودى به حقيقت اين مجادله در آيات خدا، و تكذيب كتاب و رسولان الهى پى خواهند برد. | ||
«'''إِذِ الاَغْلَالُ فى أَعْنَاقِهِمْ وَ السّلَاسِلُ يُسحَبُونَ فى الحَْمِيمِ ثُمَّ فى النَّارِ يُسجَرُونَ'''»: | |||
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «أغلال»، جمع «غُل» است و آن، عبارت است از: طوقى كه به گردن اشخاص مى اندازند، تا خوارى و ذلت او را بنمايانند. و كلمه «غُل» در اصل، به معناى داخل شدن است. و نيز گفته: كلمۀ «سلاسل»، جمع «سلسله»، و آن عبارت است از: حلقه هايى كه از جهت طول، پشت سرِ هم قرار مى گيرد. (كه در فارسى بدان زنجير مى گويند). | |||
و نيز گفته است: كلمۀ «سحب»، به معناى كشاندن چيزى است بر روى زمين. اين معناى اصلى كلمه است. و نيز گفته است: كلمۀ «سجر» در اصل، به معناى افكندن هيزم است در آتشى كه زياد باشد، مانند آتش تنور كه با هيزم افروخته شود. | |||
كلمه «إذ»، ظرف است براى جمله «فَسَوفَ يَعلَمُون». و بعضى گفته اند: آوردن اين كلمه، با اين كه مخصوص گذشته است، براى اين بوده كه تحقق وقوع را برساند، هرچند كه جريان در آينده واقع شود. و بنابراين، جمع بين «إذ» و «سوف»، منافات ندارد. | |||
و | «إذ الأغلالُ فِى أعنَاقِهِم»، جمله اى است مركب از مبتدا و خبر، و كلمۀ «سلاسل»، عطف است بر «أغلال»، و جملۀ «يُسحَبُونَ فِى الحَمِيم» نيز، خبرى است بعد از آن خبر ديگر. و جملۀ «ثُمّ فِى النّارِ يُسجَرُون»، عطف است بر جملۀ «يُسحَبُون». | ||
و معناى آيه اين است كه: به زودى، حقيقت عمل خود را خواهند فهميد. آن وقتى كه غُل ها و زنجيرها در گردنشان باشد و در آبى سوزان كشيده شوند و سپس در آتش افكنده گردند. | |||
و بعضى گفته اند: معناى جملۀ «ثُمّ فِى النّارِ يُسجَرُون»، اين است كه به زودى در آتش افروخته خواهند شد و آتشگيره آن خواهند گشت. مؤيد اين معنا، آيه ديگرى است كه در وصف جهنم مى فرمايد: «وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجَارَةُ». و نيز مى فرمايد: «إنّكُم وَ مَا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّه حَصَبُ جَهَنّم». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۲ </center> | ||
«''' | «'''ثُمَّ قِيلَ لهَُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تُشرِكُونَ * مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا...'''»: | ||
يعنى به ايشان گفته مى شود - و در حالى كه بين كشيده شدن روى زمين و سوختن در آتش قرار دارند - پس كجايند آن خدايانى كه مى پرستيدند و شريك خدا مى | يعنى به ايشان گفته مى شود - و در حالى كه بين كشيده شدن روى زمين و سوختن در آتش قرار دارند - پس كجايند آن خدايانى كه مى پرستيدند و شريك خدا مى پنداشتيد، تا شما را يارى كنند و از اين عذاب نجات دهند. و يا همان طور كه معتقد بوديد در مقابل عبادت هايى كه براى آن ها مى كرديد، شفاعتتان كنند. | ||
«''' | «'''قَالُوا ضَلُّوا عَنّا'''» - يعنى مى گويند: آن آلهه از نظر ما غايب اند. چون كلمۀ «ضَلّ»، به معناى غاب است. مى گويند: «ضَلّتِ الدّابّةُ». يعنى: حيوان ناپديد شده و مكانش معلوم نيست. اين جمله، پاسخى است از آن ندايى كه به ايشان مى شود: «أينَ مَا كُنتُم تُشرِكُونَ * مِن دُونِ اللّه». | ||
«''' | «'''بَل لَم نَكُن نَدعُوا مِن قَبلُ شَيئاً'''» - اين جمله، تتمه جواب آنان و اعراض از جواب اولشان است. چون متوجه مى شوند كه آن آلهه اى كه در دنيا شركاى خدا مى پنداشتند، به جز اسمايى بدون مسمّى نبودند. مفاهيمى بودند كه در سراسر عالَم، با هيچ چيز تطبيق نداشتند، و عبادت هايى كه براى آن ها كردند، همه بيهوده بود، و لذا منكر عبادت خود مى شوند و مى گويند: اصلا ما بت نمى پرستيديم. در مواردى ديگر به اين معنا اشاره نموده، مى فرمايد: «فَزَيّلنَا بَينَهُم». و نيز مى فرمايد: «لَقَد تَقَطّعَ بَينَكُم وَ ضَلّ عَنكُم مَا كُنتُم تَزعُمُون». | ||
بعضى هم گفته اند: جمله مورد | بعضى هم گفته اند: جمله مورد بحث، يكى از دروغ هاى روز قيامت مشركان را حكايت مى كند، همچنان كه آيه «وَ اللّهِ رَبّنَا مَا كُنّا مُشرِكِين»، دروغ ديگرى از آن هاست. | ||
«''' | «'''كَذَلِكَ يُضِلُّ اللّهُ الكَافِرِين'''» - يعنى: در ساير مواردى كه خدا كافران را گمراه مى كند، به خاطر اين كه كافرند، يعنى حق را مى پوشانند، شبيه به اين مورد است كه باطل را حق مى بينند و به طلبش مى روند، و بعدا مى فهمند كه هرچه كرده اند، بيهوده بوده و سعی شان، باطلى بوده در صورت حق، و سرابى بوده در سيماى حقيقت. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۳ </center> | ||
و معناى | و معناى آيه، بنابر وجه دوم كه جملۀ «بَل لَم نَكُن نَدعُوا مِن قَبلُ شَيئاً»، دروغى باشد از مشركان، اين مى شود: خداوند مثل اين ضلالت، كافران را گمراه مى كند، آن وقت برگشت كارشان به اين مى شود كه ناگزير شوند به دروغ گفتن، در موقعى كه يقين دارند كه اين دروغ گفتن، سودى به حالشان ندارد. | ||
البته جمله مورد | البته جمله مورد بحث، به معانى ديگرى نيز تفسير شده، كه نزديك به يكديگرند و با تفسيرى هم كه ما كرديم، نزديكترند. | ||
ویرایش