۱۶٬۸۸۹
ویرایش
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
==اثبات توحيد خداوند در الوهيت و ربوبيت با بيان او در آفاق و انفس == | ==اثبات توحيد خداوند در الوهيت و ربوبيت با بيان او در آفاق و انفس == | ||
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسكُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً ... | «'''اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسكُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً ...'''»: | ||
يعنى آن خداى يگانه كسى است كه به خاطر شما شب را تاريك كرد تا در آن از خستگى روز كه در اثر كار و كوشش و تلاش روزى عارضتان شده ، آرامش يابيد و روز را هم به خاطر شما روشن قرار داد تا از فضل خدا و از پروردگارتان طلب كنيد، و روزيتان را به دست آوريد. و اين دو از اركان تدبير زندگى انسانهاست . | يعنى آن خداى يگانه كسى است كه به خاطر شما شب را تاريك كرد تا در آن از خستگى روز كه در اثر كار و كوشش و تلاش روزى عارضتان شده ، آرامش يابيد و روز را هم به خاطر شما روشن قرار داد تا از فضل خدا و از پروردگارتان طلب كنيد، و روزيتان را به دست آوريد. و اين دو از اركان تدبير زندگى انسانهاست . | ||
و با معنايى كه ما براى آيه كرديم ، روشن گرديد كه اگر روز را ((مبصر : بينا(( ناميده ، از باب مجاز عقلى است ، و آنطور كه بعضى از مفسرين ادعا كرده اند، هيچ دلالتى بر مبالغه ندارد. | و با معنايى كه ما براى آيه كرديم ، روشن گرديد كه اگر روز را ((مبصر : بينا(( ناميده ، از باب مجاز عقلى است ، و آنطور كه بعضى از مفسرين ادعا كرده اند، هيچ دلالتى بر مبالغه ندارد. | ||
«'''ان اللّه لذو فضل على الناس و لكن اكثر الناس لا يشكرون'''» - در اين جمله به فضل خدا بر مشركين منت مى نهد و توبيخ مى كند به اينكه فضل خدا را شكر نمى گزارند، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۳ </center> | ||
چون اگر اين فضل عظيم را شكرگزارى مى كردند او را مى پرستيدند. در اين جمله جا داشت به جاى كلمه ((ناس (( دوم ، ضمير بياورد، و بفرمايد ((ان اللّه لذو فضل على الناس و لكن اكثرهم لا يشكرون (( ولى چنين نكرد، بلكه دوباره اين كلمه را تكرار كرد تا بفهماند كفران نعمت طبع مردم است ، بدين جهت كه مردمند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: ((الانسان لظلوم كفار((. | چون اگر اين فضل عظيم را شكرگزارى مى كردند او را مى پرستيدند. در اين جمله جا داشت به جاى كلمه ((ناس (( دوم ، ضمير بياورد، و بفرمايد ((ان اللّه لذو فضل على الناس و لكن اكثرهم لا يشكرون (( ولى چنين نكرد، بلكه دوباره اين كلمه را تكرار كرد تا بفهماند كفران نعمت طبع مردم است ، بدين جهت كه مردمند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: ((الانسان لظلوم كفار((. | ||
ذَلِكمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَلِقُ كلِّ شىْءٍ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَأَنى تُؤْفَكُونَ | |||
«'''ذَلِكمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَلِقُ كلِّ شىْءٍ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَأَنى تُؤْفَكُونَ'''»: | |||
يعنى اين است آن خدايى كه امر حيات و رزق شما را تدبير مى كند، شب را مايه سكونت شما، و روز را وسيله سعى و كوشش شما قرار مى دهد، و او اللّه تعالى است . و او رب شما است ، چون تدبير امر شما به دست او است . | يعنى اين است آن خدايى كه امر حيات و رزق شما را تدبير مى كند، شب را مايه سكونت شما، و روز را وسيله سعى و كوشش شما قرار مى دهد، و او اللّه تعالى است . و او رب شما است ، چون تدبير امر شما به دست او است . | ||
«'''خالق كل شى ء'''» - يعنى براى اينكه رب همه چيز است ، چون خالق همه چيز است ، و خلقت از تدبير جدايى پذير نيست . و لازمه اين آن است كه غير خداى تعالى هيچ ربى در عالم هستى نباشد، نه براى شما و نه براى غير شما، و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((لا اله الا هو(( يعنى حال كه چنين است ، پس هيچ معبود به حقى غير خداى تعالى نيست ، چون اگر معبود ديگرى در اين ميان باشد، قهرا ربى ديگر خواهد بود، چون الوهيت از شؤ ون ربوبيت است . | |||
كَذَلِك يُؤْفَك الَّذِينَ كانُوا بِئَايَتِ اللَّهِ يجْحَدُونَ | |||
«'''فانى تؤفكون'''» - يعنى پس چگونه از پرستش او به سوى پرستش ديگرى منحرف و منصرف مى شويد. | |||
«'''كَذَلِك يُؤْفَك الَّذِينَ كانُوا بِئَايَتِ اللَّهِ يجْحَدُونَ'''»: | |||
يعنى نظير اين افك بود كه منكرين آيات خدا در امتهاى ديگر نيز مرتكب شدند، چون آيات خدا روشن بود، و هيچ خفايى در آن نبود، پس انصراف از مدلول آنها سببى نداشت مگر همين انكار و لجبازى . | يعنى نظير اين افك بود كه منكرين آيات خدا در امتهاى ديگر نيز مرتكب شدند، چون آيات خدا روشن بود، و هيچ خفايى در آن نبود، پس انصراف از مدلول آنها سببى نداشت مگر همين انكار و لجبازى . | ||
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكمُ الاَرْض قَرَاراً وَ السمَاءَ بِنَاءً ... | اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكمُ الاَرْض قَرَاراً وَ السمَاءَ بِنَاءً ... | ||
كلمه ((قرار(( به معناى مستقر و جايگاهى است كه آدمى بر آن قرار مى گيرد. و كلمه بناء به طورى كه ديگران گفته اند به معانى قبه و بارگاه است ، و از آن جمله بناهايى است كه عرب بر آن قبه مى زنند. خداى تعالى در اين آيه اين نعمت را به رخ انسانها مى كشد كه آنان را در زمين و زير آسمان جاى داد، و اين خانه مسقف را منزلگاه ايشان كرد. | كلمه ((قرار(( به معناى مستقر و جايگاهى است كه آدمى بر آن قرار مى گيرد. و كلمه بناء به طورى كه ديگران گفته اند به معانى قبه و بارگاه است ، و از آن جمله بناهايى است كه عرب بر آن قبه مى زنند. خداى تعالى در اين آيه اين نعمت را به رخ انسانها مى كشد كه آنان را در زمين و زير آسمان جاى داد، و اين خانه مسقف را منزلگاه ايشان كرد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۴ </center> | ||
«'''و صوركم فاحسن صوركم'''» - حرف ((فا(( كه بر سر جمله ((فاحسن (( در آمده ، فاى تفسيرى است ، و به آيه چنين معنا مى دهد: خداوند خلقت صورتهاى شما را نيكو كرد، و اين بدان جهت است كه خداى تعالى صورت انسان را مجهز به جهازى بسيار دقيق كرد كه با آن جهاز و وسايل مى تواند انواع كارهاى عجيب را انجام دهد، كارهايى كه ساير موجودات جاندار از انجام آن عاجز است . و نيز از مزايايى از زندگى بهره مند است كه آن مزايا براى غير انسان ابدا فراهم نيست . | |||
«'''و رزقكم من الطيبات'''» - منظور از طيبات انواع رزقهاى گوناگونى است كه طبيعتش با طبيعت آدمى سازگار است ، و با طبيعت ساير حيوانات سازگار نمى باشد، مانند انواع دانه ها، و گوشتها و غير آن . | |||
هُوَ الْحَىُّ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَادْعُوهُ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ... | |||
«'''ذلكم اللّه ربكم'''» - يعنى اين اللّه است كه رب شما است و امور شما را تدبير مى كند. ((فتبارك اللّه رب العالمين (( - اين جمله ثنايى است بر خداى عزّوجلّ به اينكه ربوبيت و تدبيرش تمامى عالمها را فرا گرفته ، و با آوردن حرف ((فا(( بر سر اين جمله ، آن را متفرع كرد بر جمله قبلى ، در نتيجه ربوبيتش براى همه عالمها را فرع ربوبيتش براى انسان قرار داد، و اين به منظور آن بود كه بفهماند ربوبيت خداى تعالى يكى است ، و تدبيرش نسبت به امور انسان عين تدبيرش نسبت به امور همه عالم است ، چون نظام جارى در سراسر جهان يكى است ، و انطباق آن بر سراسر جهان عين انطباقش بر يك يك نواحى آن است ، پس خداى سبحان منشاء خير كثير است كه در لغت آن را ((بركت (( گويند: ((فتبارك اللّه رب العالمين ((. | |||
«'''هُوَ الْحَىُّ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَادْعُوهُ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ...'''»: | |||
در جمله ((هو الحى (( اطلاقى است كه به هيچ وجه مقيد نمى شود، نه عقلا و نه نقلا. علاوه بر اين ، انحصار را هم افاده مى كند، در نتيجه معنايش اين مى شود كه : تنها خداى تعالى حياتى دارد كه دستخوش مرگ و زوال نمى شود، پس خداى تعالى حى بالذات است و هر زنده ديگرى با احياى او داراى حيات شده . | در جمله ((هو الحى (( اطلاقى است كه به هيچ وجه مقيد نمى شود، نه عقلا و نه نقلا. علاوه بر اين ، انحصار را هم افاده مى كند، در نتيجه معنايش اين مى شود كه : تنها خداى تعالى حياتى دارد كه دستخوش مرگ و زوال نمى شود، پس خداى تعالى حى بالذات است و هر زنده ديگرى با احياى او داراى حيات شده . | ||
و چون معلوم شد كه در اين ميان يك حى بالذات است و يك حى به وسيله غير، در نتيجه تنها كسى بالذات مستحق عبادت است كه حياتش نيز بالذات باشد و او خداى تعالى است و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((لا اله الا هو((. | و چون معلوم شد كه در اين ميان يك حى بالذات است و يك حى به وسيله غير، در نتيجه تنها كسى بالذات مستحق عبادت است كه حياتش نيز بالذات باشد و او خداى تعالى است و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((لا اله الا هو((. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۵ </center> | ||
و اين دو جمله مقدمه است براى جمله بعدى كه در آن امر به دعا مى كند، البته نه خواندن خدا به طور مطلق ، بلكه خواندنش به توحيد و در حالى كه دين را براى او خالص كنند، چون تنها او حى بالذات است و نه ديگرى ، و چون تنها اوست كه استحقاقش براى پرستش ذاتى است ، و هيچ كس ديگرى چون او نيست ، لذا است كه بعد از دو جمله ((هو الحى (( و ((لا اله الا هو(( متفرع بر آن دو فرمود: ((فادعوه مخلصين له الدين ((. | و اين دو جمله مقدمه است براى جمله بعدى كه در آن امر به دعا مى كند، البته نه خواندن خدا به طور مطلق ، بلكه خواندنش به توحيد و در حالى كه دين را براى او خالص كنند، چون تنها او حى بالذات است و نه ديگرى ، و چون تنها اوست كه استحقاقش براى پرستش ذاتى است ، و هيچ كس ديگرى چون او نيست ، لذا است كه بعد از دو جمله ((هو الحى (( و ((لا اله الا هو(( متفرع بر آن دو فرمود: ((فادعوه مخلصين له الدين ((. | ||
و جمله ((الحمد لله رب العالمين (( ثنايى است بر ربوبيت خداى تعالى . | و جمله ((الحمد لله رب العالمين (( ثنايى است بر ربوبيت خداى تعالى . | ||
قُلْ إِنى نُهِيت أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنىَ | |||
«'''قُلْ إِنى نُهِيت أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنىَ الْبَيِّنَات مِن رَّبى وَ أُمِرْت أَنْ أُسلِمَ لِرَب الْعَالَمِينَ'''»: | |||
معناى آيه روشن است . و در آن مشركين را براى هميشه از اينكه رسول خدا موافق با آنها شود، و آلهه آنان را بپرستد، نوميد مى كند. و اين معنا در سوره زمر مكرر آمده بود، و به همين قرينه مى توان احتمال راجح داد كه اين سوره بعد از سوره زمر نازل شده باشد. | معناى آيه روشن است . و در آن مشركين را براى هميشه از اينكه رسول خدا موافق با آنها شود، و آلهه آنان را بپرستد، نوميد مى كند. و اين معنا در سوره زمر مكرر آمده بود، و به همين قرينه مى توان احتمال راجح داد كه اين سوره بعد از سوره زمر نازل شده باشد. | ||
<span id='link337'><span> | <span id='link337'><span> | ||
==اشاره اى به خلقت انسان و امر حيات و ممات او == | ==اشاره اى به خلقت انسان و امر حيات و ممات او == | ||
هُوَ الَّذِى خَلَقَكم مِّن تُرَابٍ ثمَّ مِن نُّطفَةٍ ... | هُوَ الَّذِى خَلَقَكم مِّن تُرَابٍ ثمَّ مِن نُّطفَةٍ ... |
ویرایش