۱۷٬۲۳۸
ویرایش
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
==معناى اين كه ملائكه به مؤمنان مى گويند: ما در دنيا و آخرت، اولياء شما هستيم == | ==معناى اين كه ملائكه به مؤمنان مى گويند: ما در دنيا و آخرت، اولياء شما هستيم == | ||
نحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فى | «'''نحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فى الآخِرَةِ ...'''»: | ||
اين آيه | |||
و اوليا بودن ملائكه براى | اين آيه شريفه، تتمه بشارت ملائكه است. و بنابراين، اين كه در آخرت به مؤمنان مى گويند: ما در زندگى دنيا اولياى شما بوديم - با اين كه همان طور كه گفتيم، اين گفتگو بعد از انقضاى زندگى دنيا است - در حقيقت، مقدمه و زمينه چينى است براى آوردن جملۀ «وَ فِى الآخِرَة»، تا اشاره كنند به اين كه ولايت در آخرت، فرع و نتيجه ولايت در دنيا است. | ||
و نتيجه اين | |||
بعضى از | پس كأنّه گفته اند: ما اولياى شما در آخرتيم، همان طور كه در دنيا بوديم. و يا بدان جهت كه در دنيا بوديم، و به زودى متولى امور شما خواهيم شد، همان طور كه در دنيا بوديم. | ||
و اوليا بودن ملائكه براى مؤمنان، منافات با اين ندارد كه خدا هم، ولىّ ايشان باشد. چون ملائكه، واسطۀ رحمت و كرامت اويند، نه اين كه از پيش خود اختيارى داشته باشند. و اى بسا اين كه در آيه شريفه، ولايت ملائكه را ذكر كرده، نه ولايت خدا را، براى اين بوده باشد كه بين اولياى خدا و دشمنان او مقابله و مقايسه كند. چون در حق دشمنانش فرموده بود: «وَ قَیّضنَا لَهُم قُرَنَاء: ما براى كفار، قرينه اى بدى قرار داديم»، و در آيه مورد بحث در مقابل آن قرين ها، از قول ملائكه اش مى فرمايد: «ما اولياى شما هستيم». | |||
و نتيجه اين مقابله، آن است كه معلوم شود كه مراد از ولايت ملائكه براى مؤمنان، تسديد و تأييد مؤمنان است. چون ملائكه مؤيّد آن هايند كه مختص به اهل ولايت خدايند. و اما ملائكه اى كه حارس و نگهبان خلق اند، و يا آن هايى كه موكّل بر ارزاق و اجل هاى مردم و ساير شؤون آن هايند، اختصاصى به مؤمنان ندارند، بلكه مؤمن و كافر، برايشان يكسان است. | |||
بعضى از مفسران گفته اند: اصلا اين آيه شريفه، كلام خدا است، نه كلام ملائكه. | |||
«'''وَ لَكُم فِيهَا مَا تَشتَهِى أنفُسُكُم وَ لَكُم فِيهَا مَا تَدّعُون'''» - ضمير در «فِيهَا»ى اول و دوم، هر دو به كلمه «آخرة» بر مى گردد. و كلمه «تَشتَهِى»، مضارع از مصدر «اشتهاء» است. و اصل آن نيز، كلمه «شهوت» است، كه به معناى از جا كنده شدن يكى از قواى آدمى به طرف خواسته اش مى باشد. خواسته اى كه از آن لذت مى برد. مانند شهوت طعام و نوشيدنى، و شهوت جنسى. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۹۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۹۳ </center> | ||
كلمه | كلمه «تَدّعُون»، در اصل «تدتعيون»، بر وزن «تَفتَعِلُون» بود، كه بر حسب قواعد علم صرف، به اين صورت در آمده. و اين كلمه از باب افتعال از دعا است، و معنايش «تطلبون الدعوة» مى باشد. يعنى طلب دعا مى كنيد. | ||
در نتيجه، جمله دوم، يعنى جملۀ «وَ لَكُم فِيهَا مَا تَدّعُون»، دامنه شمولش وسيع تر از جمله اول، يعنى جملۀ «لَكُم فِيهَا مَا تَشتَهى أنفُسُكُم» است. چون «شهوت»، طلب مخصوص است، و طلب اعم از آن است. | |||
و بنابراين، آيه شريفه به ايشان بشارت مى دهد به اين كه: در آخرت، هر خير و لذتى را كه تصور بشود، و براى شهوتشان ممكن باشد كه اشتهاى آن كند، دارا هستند. چه از خوردنی ها و چه نوشيدنی ها، و چه لذت هاى جنسى، و چه غير آن، بلكه از اين هم وسيع تر و بالاتر دارند و آن، اين است كه هرچه را بخواهند، بيش از آن را دارند. همچنان كه فرمود: «لَهُم مَا يَشَاؤُن فِيهَا وَ لَدَينَا مَزِيدٌ». | |||
<span id='link387'><span> | <span id='link387'><span> | ||
ویرایش