۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۱: | ||
«'''قُتِلَ الخَْرَّاصونَ الَّذِينَ هُمْ فى غَمْرَةٍ ساهُونَ يَسئَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ'''»: | «'''قُتِلَ الخَْرَّاصونَ الَّذِينَ هُمْ فى غَمْرَةٍ ساهُونَ يَسئَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ'''»: | ||
اصل كلمه | اصل كلمه «خرص» عبارت است از سخنى كه با گمان و تخمين و بدون علم زده شود، و چون چنين سخنى در خطر اين هست كه دروغ در آن رخنه كرده باشد، لذا كذاب دروغپرداز را هم «خرّاص» گفته اند. و اما اين كه منظور از «خرّاصان» چه كسانى هستند، از هر احتمالى به ذهن نزديك تر، اين احتمال است كه بگوييم: مراد همان كسانى هستند كه بدون علم و بدون دليل علمى در باره بعث و جزاء داورى مى كردند، و در آن، از روى مظنّه و تخمين، شك و ترديد نموده، منكر آن مى شدند. | ||
و جمله | و جمله «قُتِلَ الخَرّاصُون»، نفرينى است بر آنان كه كشته شوند. و اين كنايه اى است از نوعى طرد و محروم كردن كسى از رستگارى. و آن مفسّرى هم كه كلمه «قتل» را به معناى «لعن» گرفته، برگشت سخنش به همين معنا است. | ||
«''' | «'''الّذِينَ هُم فِى غَمرَةٍ سَاهُون'''» - كلمه «غمره» - به طورى كه راغب مى گويد - آب بسيار زيادى است كه بستر خود را پوشانده باشد. يعنى ته آب پيدا نباشد. و اين كلمه، مَثَلى شده است براى جهاتى كه صاحبش را پوشانده باشد. و مراد از سهو - به طورى كه گفته اند - مطلق غفلت است. | ||
و معناى آيه با در نظر داشتن | و معناى آيه با در نظر داشتن اين كه در وصف «خرّاصون» است، اين است كه : اين خرّاصان، در جهالتى عميق قرار دارند. آن چنان جهل بر آنان احاطه دارد كه از حقيقت آنچه به ايشان خبر مى دهند، غافل اند. | ||
«''' | «'''يَسئَلُونَ أيّانَ يَومُ الدّينِ'''» - ضمير جمع در جمله «يَسئَلُونَ: مى پرسند»، به همان خرّاصان بر مى گردد. آن ها بودند كه به عنوان استهزاء عجله مى كردند كه بايد بگويى روز جزاء چه وقت است، همچنان كه در جاى ديگر، از ايشان حكايت كرده كه پرسيدند: «مَتى هَذَا الوَعدُ إن كُنتُم صَادِقِينَ». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۵۲ </center> | ||
==معنای سخن خرّاصان، از پرسش: «إيّانَ يَومُ الدّين»== | |||
كلمه | كلمه «أيّانَ» وضع شده براى پرسش از زمان وقوع چيزى كه اين كلمه بر سرِ آن در آمده، و پرسش كفار با اين كلمه از «يَومُ الدّين» - كه ظاهر در زمان است - بدين عنايت بوده كه بر آن وعده داده شده و ملحق به زمانيات است و لذا با اين كلمه سؤال شده. زيرا قيامت شؤونى دارد كه آن شؤون ملحق به زمانيات است. همان طور كه از زمانيات با كلمۀ «أيّانَ» و «مَتى» سؤال مى شود. مثلا گفته مى شود: «مَتى يَومُ العِيد: روز عيد چه زمانى است» - برخى از مفسران چنين گفته اند. | ||
ممكن هم هست استعمال اين گونه كلمات از باب مجاز و توسعه دادن در معناى ظرفيت و زمان باشد، به | ممكن هم هست استعمال اين گونه كلمات از باب مجاز و توسعه دادن در معناى ظرفيت و زمان باشد، به اين كه اوصاف مخصوص ظرف زمان را هم مجازا زمان بخوانند، آن وقت بپرسند زمان اين زمان، يعنى زمان رُخ دادن اين اوصاف كى است؟ بعد از چه زمانى واقع مى شود، و يا قبل از چه زمانى بوده؟ مثل اين كه مى پرسند: روز عيد كى است؟ و جواب مى دهند: ده روز ديگر. و يا مى پرسند: روز عيد كى بود؟ مى گويند: ده روز جلوتر بود. در حالى كه اصل اين سؤال، مجازى است. چون روز عيد، خودش روز و زمان است، زمان كه در زمان قرار نمى گيرد، بلكه اوصاف مختص به آن است كه در زمان واقع مى شود، و اين گونه سؤالات مختص به كلام عرب نيست. و در قرآن كريم نيز بسيار آمده. | ||
«'''يَوْمَ هُمْ عَلى النَّارِ يُفْتَنُونَ'''»: | «'''يَوْمَ هُمْ عَلى النَّارِ يُفْتَنُونَ'''»: | ||
ضمير جمع به | ضمير جمع به خرّاصان بر مى گردد، و كلمه «فتن» در اصل به معناى اين عمل بوده كه طلا را در آتش كنند تا خوبى و بديش معلوم شود، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل كردن هر چيز در آتش و يا سوزاندنش را فتنه خوانده اند. و ظرف «يوم» متعلق به فعلى است كه در كلام نيامده. و يا متعلق است به مبتدائى كه در كلام نيامده، و تقديرش اين است كه: «يَومُ الدّين» در روزى واقع مى شود كه خراصان در آتش معذّب اند و يا مى سوزند». | ||
و اين آيه جواب از سؤال آنان بود كه مى پرسيدند | و اين آيه جواب از سؤال آنان بود كه مى پرسيدند: «أيّان يومُ الدّين». چيزى كه هست، به جاى اين كه تاريخ آن را در پاسخ معين كند، صفت آن را بيان كرد، و اشاره كرد به اين كه كفار در آن روز چه حالى دارند. و اين، بدان جهت بود كه وقت قيامت، جزء مسائل غيبى است. آن غيب هايى كه احدى از آن اطلاع ندارد، و جز خدا كسى را بدان آگاهى نيست. چون خداى تعالى، بعضى از مسائل غيبى را به بعضى از انبيائش اطلاع مى دهد، ولى قيامت از آن حوادثى است كه علمش، مخصوص به خود اوست. همچنان كه فرموده: «لا يُجلّيهَا لِوَقتِهَا إلّا هُو». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۵۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۵۳ </center> | ||
«'''ذُوقُوا | «'''ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَذَا الَّذِى كُنتُم بِهِ تَستَعْجِلُونَ'''»: | ||
اين آيه حكايت مى كند آن خطابى را كه خداى تعالى و يا ملائكه اش به امر او در روز قيامت به | اين آيه حكايت مى كند آن خطابى را كه خداى تعالى و يا ملائكه اش به امر او در روز قيامت به خرّاصان مى كنند، در حالى كه در آتش افتاده، مى سوزند. | ||
و معناى آن اين است كه : به ايشان گفته مى شود بچشيد عذابى را كه مخصوص شما است | و معناى آن اين است كه: به ايشان گفته مى شود بچشيد عذابى را كه مخصوص شما است. اين عذاب، همان بود كه عجله مى كرديد، و به عنوان استهزاء مى گفتيد: چه وقت مى رسد. | ||
«'''إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ'''»: | «'''إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ'''»: | ||
اين جمله حال متقين را بيان مى كند، آن حالى را كه در قيامت دارند. | اين جمله حال متقين را بيان مى كند، آن حالى را كه در قيامت دارند. | ||
و اگر «جنّات» و «عيون» را نكره (بدون الف و لام) آورده، براى اين است كه به عظمت مقام و منزلت آن اشاره نموده، بفهماند وضع بهشت طورى نيست كه اشخاص بتوانند با زبان، توصيف كنند. | |||
در اين جا، اين سؤال پيش مى آيد كه قرار گرفتن متقيان در بهشت درست است، چون بالاخره بهشت منزلگاهى است، ولى چشمه ها كه قرارگاه نيستند، چرا فرموده: «متقيان در چشمه ها هستند»؟ جواب اين است كه: اين تعبير از باب توسعه و مجاز است، و معناى تحت اللفظى منظور نيست. | |||
«'''كانُوا | «'''ءَاخِذِينَ مَا ءَاتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك مُحْسِنِينَ'''»: | ||
اين آيه | يعنى: آن ها قابليت آنچه را كه پروردگار مهربان به آنها اعطاء كرده، دارند، در حالى كه از خداوند و از آنچه به آن ها داده، راضى اند. اين معنا از تعبير به «آخِذِين» و «إيتَاء» و از نسبت ايتاء به پروردگارشان فهميده مى شود. اين آيه مطالب قبل خود را تعليل كرده، مى فرمايد: اگر متقين چنين وضعى دارند، به خاطر اين است كه قبلا، يعنى در دنيا در اعمالشان نيكوكار بودند، و اعمال نيكى داشتند. | ||
ممكن است كلمه | «'''كانُوا قَلِيلاً مِنََ الَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ'''»: | ||
اين آيه و آيات بعدش توضيح مى دهد كه چگونه نيكوكار بودند، مگر چه مى كردند. كلمه «هجوع» - كه مصدر فعل «يَهجَعُون» است - به معناى خواب در شب است. بعضى هم گفته اند: اصلا به معناى خواب اندك است. | |||
ممكن است كلمه «ما» زائده باشد و كلمه «يَهجَعُونَ» خبر باشد براى كلمه «كَانُوا»، و كلمه «قَلِيلاً»، ظرفى باشد متعلق به «يَهجَعُونَ»/ و ممكن هم هست كلمه «قَلِيلاً» صفت باشد براى مفعول مطلقى كه در كلام نيامده، كه تقدير آن «يَهجَعُونَ هُجُوعاً قَلِيلاً» باشد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۵۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۵۴ </center> | ||
معناى | ==معناى اين كه در وصف متقين فرمود: «كَانُوا قَلِيلاً مِنَ اللّيلِ مَا يَهجَعُون»== | ||
و كلمه ((من الليل (( در هر حال متعلق است به كلمه ((قليلا((، و معناى آيه اين است كه : متقين در دنيا زمان اندكى از شب را مى خوابيدند. و يا: مى خوابيدند خوابيدنى اندك. | و كلمه ((من الليل (( در هر حال متعلق است به كلمه ((قليلا((، و معناى آيه اين است كه : متقين در دنيا زمان اندكى از شب را مى خوابيدند. و يا: مى خوابيدند خوابيدنى اندك. |
ویرایش