گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۴: خط ۹۴:
«'''وَ الذَّارِيَاتِ ذَرْواً * فَالحَْامِلَاتِ وِقْراً * فَالجَْارِيَاتِ يُسراً * فَالْمُقَسمَاتِ أَمْراً'''»:
«'''وَ الذَّارِيَاتِ ذَرْواً * فَالحَْامِلَاتِ وِقْراً * فَالجَْارِيَاتِ يُسراً * فَالْمُقَسمَاتِ أَمْراً'''»:


كلمه ((ذاريات (( جمع ((ذاريه (( است ، و ذاريه از ((ذرو(( گرفته شده . وقتى مى گويند ((ذرت الريح التراب (( و يا مى گويند تذور الريح التراب ذروا معنايش اين است كه باد، خاكها را پراكنده كرد، و به پرواز درآورد. و كلمه ((وقر(( - به كسره واو و سكون قاف - به معناى سنگينى بار در پشت و يا شكم است .
كلمه «ذَاريَات»، جمع «ذاريه» است، و ذاريه از «ذرو» گرفته شده. وقتى مى گويند: «ذرت الرّيحُ التّرَابَ»، و يا مى گويند: «تذور الرّيحُ التِرَابَ ذرواً»، معنايش اين است كه باد، خاك ها را پراكنده كرد، و به پرواز درآورد. و كلمه «وِقر» - به كسره واو و سكون قاف - به معناى سنگينى بار در پشت و يا شكم است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۷ </center>
اشاره به اينكه سوگندهاى چهارگانه در آيات : ((والذاريات ذروا...((سوگند به همهاسباب مؤ ثر در تدبير سراسر جهان است
اشاره به اينكه سوگندهاى چهارگانه در آيات : ((والذاريات ذروا...((سوگند به همه اسباب مؤثر در تدبير سراسر جهان است


و اينكه در اين آيات پشت سر هم سوگند خورده ، براى اين بوده كه مطلبى را كه بر سر آن سوگند مى خورد تاءكيد كند، و آن مطلب عبارت است از آمدن روزى كه در آن روز جزاى اعمال داده مى شود. در جمله (و الذاريات ذروا( سوگند مى خورد به نسيم هايى كه خاك را بلند مى كند و به هوا مى برد، و جمله (فالحاملات وقرا( با فائى كه در آغازش دارد و تاءخير و ترتيب را مى فهماند، جمله اى است كه عطف بر جمله (الذاريات ( شده ، و سوگندى است به ابرهاى حامله و باردار از باران، و جمله (فالجاريات يسرا( كه باز عطف به جمله قبلى است ، سوگندى است به كشتى هايى كه به سهولت در دريا روانند.
و اين كه در اين آيات، پشت سرِ هم سوگند خورده، براى اين بوده كه مطلبى را كه بر سرِ آن سوگند مى خورد، تأكيد كند، و آن مطلب عبارت است از: آمدن روزى كه در آن روز، جزاى اعمال داده مى شود. در جمله «وَ الذّارِيَات ذرواً»، سوگند مى خورد به نسيم هايى كه خاك را بلند مى كند و به هوا مى برد. و جملۀ «فَالحَامِلَاتِ وِقراً»، با فائى كه در آغازش دارد و تأخير و ترتيب را مى فهماند، جمله اى است كه عطف بر جمله «الذّارِيَات» شده، و سوگندى است به ابرهاى حامله و باردار از باران، و جمله «فَالجَارِيَات يُسراً» كه باز عطف به جمله قبلى است، سوگندى است به كشتى هايى كه به سهولت در دريا روان اند.


و جمله ((فالمقسمات امرا(( كه عطف بر جمله قبلى است سوگندى است به ملائكه اى كه كارشان اين است كه به امر پروردگار عمل مى كنند، و اوامر خدا را در بين خود به اختلاف مقامهايى كه دارند تقسيم مى كنند.
و جملۀ «فَالمُقَسّمَات أمراً» كه عطف بر جمله قبلى است، سوگندى است به ملائكه اى كه كارشان اين است كه به امر پروردگار عمل مى كنند، و اوامر خدا را در بين خود به اختلاف مقام هايى كه دارند، تقسيم مى كنند.
آرى ، امر پروردگار صاحب عرش ، در خلقت و تدبير، امرى است واحد، ولى وقتى اين امر واحد را ملائكه اى حمل مى كنند كه پست هاى مختلف و ماءموريت هاى گوناگون دارند، قهرا همان امر واحد بر طبق اختلاف مقامات ايشان تقسيم و تكه تكه مى شود، و همچنين اين تقسيم ادامه دارد تا به دست فرشتگانى برسد كه ماءمور پديد آوردن حوادث جزئى عالمند، در آنجا ديگر بيشتر تكه تكه مى شود و تكثير مى پذيرد.


و اين آيات چهارگانه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد تمامى تدابير عالم را در زير پوشش خود مى گيرد، و به همه اشاره دارد، چون هم نمونه اى از تدبير امور خشكيها را كه همان ((و الذاريات ذروا(( باشد آورده و هم نمونه اى از تدابير امور درياها را در جمله ((فالجاريات يسرا(( ذكر كرده ، و هم نمونه اى از تدابير مربوط به فضا را در عبارت ((فالحاملات وقرا(( خاطرنشان ساخته ، و هم تدابير مربوط به تمامى باقى ماندگان زواياى عالم ، و بالاخره مجموع عالم را در عبارت ((فالمقسمات امرا(( اشاره كرده كه گفتيم منظور از آن ملائكه است كه واسطه هاى تدبير هستند، و اوامر خداى تعالى را تقسيم مى كنند.
آرى، امر پروردگار صاحب عرش، در خلقت و تدبير، امرى است واحد، ولى وقتى اين امر واحد را ملائكه اى حمل مى كنند كه پست هاى مختلف و مأموريت هاى گوناگون دارند، قهرا همان امر واحد بر طبق اختلاف مقامات ايشان تقسيم و تكه تكه مى شود، و همچنين اين تقسيم ادامه دارد تا به دست فرشتگانى برسد كه مأمور پديد آوردن حوادث جزئى عالم اند. در آن جا ديگر بيشتر تكه تكه مى شود و تكثير مى پذيرد.


پس اين آيات چهارگانه در اين معنا است كه فرموده باشد: سوگند مى خورم به تمامى اسبابى كه در تدبير سراسر جهان مؤ ثرند كه مطلب چنين و چنان است . در رواياتى كه از طرق شيعه و سنى از على (عليه افضل الصلوات و السلام ) نقل شده آيات مزبور به همان معنايى كه گذشت تفسير شده.
و اين آيات چهارگانه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد، تمامى تدابير عالَم را در زير پوشش خود مى گيرد، و به همه اشاره دارد. چون هم نمونه اى از تدبير امور خشكی ها را كه همان «وَ الذّارِيَات ذَرواً» باشد، آورده و هم نمونه اى از تدابير امور درياها را در جمله «فَالجَارِيَاتِ يُسراً» ذكر كرده، و هم نمونه اى از تدابير مربوط به فضا را در عبارت «فَالحَامِلَاتِ وِقراً» خاطرنشان ساخته، و هم تدابير مربوط به تمامى باقى ماندگان زواياى عالَم، و بالاخره مجموع عالَم را در عبارت «فَالمُقَسّمَاتِ أمراً» اشاره كرده، كه گفتيم منظور از آن، ملائكه است كه واسطه هاى تدبير هستند، و اوامر خداى تعالى را تقسيم مى كنند.
 
پس اين آيات چهارگانه در اين معنا است كه فرموده باشد: سوگند مى خورم به تمامى اسبابى كه در تدبير سراسر جهان مؤثرند، كه مطلب چنين و چنان است. در رواياتى كه از طرق شيعه و سنّى، از على «عليه افضل الصلوات و السلام» نقل شده، آيات مزبور به همان معنايى كه گذشت تفسير شده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۸ </center>
ولى از فخر رازى حكايت مى كنند كه در تفسير كبير خود گفته : اين به ذهن نزديكتر است كه هر چهار آيه را حمل كنيم بر همان بادها، چون بادها، هم ذارياتند، و خاك را بالا مى برند، و هم حاملاتند، چون به بارانها آبستنند، و هم جارياتند كه به سهولت در فضا جريان دارند، و هم مقسماتند براى اينكه ابرها را در بين اقطار مختلف زمين تقسيم مى كنند.
ولى از فخر رازى حكايت مى كنند كه در تفسير كبير خود گفته: اين به ذهن نزديكتر است كه هر چهار آيه را حمل كنيم بر همان بادها. چون بادها، هم ذاريات اند، و خاك را بالا مى برند، و هم حاملات اند، چون به باران ها آبستن اند، و هم جاريات اند كه به سهولت در فضا جريان دارند، و هم مقسّمات اند، براى اين كه ابرها را در بين اقطار مختلف زمين تقسيم مى كنند.


ولى حق مطلب اين است كه آنچه كه وى آن را نزديك به ذهن خوانده از ذهن دور است ، و آنچه ما گفتيم منيع تر از توجيه او است.
ولى حق مطلب اين است كه آنچه كه وى آن را نزديك به ذهن خوانده، از ذهن دور است، و آنچه ما گفتيم، منيع تر از توجيه او است.


«'''إِنمَا تُوعَدُونَ لَصادِقٌ وَ إِنَّ الدِّينَ لَوَقِعٌ'''»:
«'''إِنمَا تُوعَدُونَ لَصادِقٌ وَ إِنَّ الدِّينَ لَوَقِعٌ'''»:


كلمه ((ما(( موصوله است و ضمير در ((توعدون (( به آن برمى گردد، چيزى كه هست ضمير حذف شده ، و تقدير آن ((ان الذى توعدونه (( است . البته ممكن است ((ما(( مصدريه ، و جمله ((توعدون (( از وعده باشد، نه از وعيد، همچنان كه وقوع جمله ((ان الدين لواقع (( اين معنا را تاءييد مى كند، چون كلمه دين به معناى مطلق جزا است ، چه وعده باشد و چه وعيد. بعضى هم گفته اند: جمله ((توعدون (( از ((ايعاد(( مصدر ((وعيد(( است ، و تنها شامل عذاب مى شود، نه مطلق جزاء همچنان كه آيه ((فذكر بالقران من يخاف وعيد(( نيز مؤ يد آن است.
كلمه «ما(( موصوله است و ضمير در ((توعدون (( به آن برمى گردد، چيزى كه هست ضمير حذف شده ، و تقدير آن ((ان الذى توعدونه (( است . البته ممكن است ((ما(( مصدريه ، و جمله ((توعدون (( از وعده باشد، نه از وعيد، همچنان كه وقوع جمله ((ان الدين لواقع (( اين معنا را تاءييد مى كند، چون كلمه دين به معناى مطلق جزا است ، چه وعده باشد و چه وعيد. بعضى هم گفته اند: جمله ((توعدون (( از ((ايعاد(( مصدر ((وعيد(( است ، و تنها شامل عذاب مى شود، نه مطلق جزاء همچنان كه آيه ((فذكر بالقران من يخاف وعيد(( نيز مؤ يد آن است.


و اگر وعده ((و يا وعيد(( را صادق خوانده، با اين كه در حقيقت صادق ، وعده و وعيد دهنده است ، از باب مجاز در نسبت است ، همان طور كه اين مجاز در جمله ((فى عيشه راضيه (( نيز به كار رفته ، چون در حقيقت صاحب عيش راضى است نه خود عيش. و يا از باب اين است كه مضافى از آن حذف شده و تقديرش (وعده ذوصدق( است ، يعنى وعده كسى كه داراى صدق مى باشد، همچنان كه نظير اين را در جمله (فى عيشه راضيه( گفته اند، و كلمه (دين ( به معناى جزاء است .
و اگر وعده ((و يا وعيد(( را صادق خوانده، با اين كه در حقيقت صادق ، وعده و وعيد دهنده است ، از باب مجاز در نسبت است ، همان طور كه اين مجاز در جمله ((فى عيشه راضيه (( نيز به كار رفته ، چون در حقيقت صاحب عيش راضى است نه خود عيش. و يا از باب اين است كه مضافى از آن حذف شده و تقديرش (وعده ذوصدق( است ، يعنى وعده كسى كه داراى صدق مى باشد، همچنان كه نظير اين را در جمله (فى عيشه راضيه( گفته اند، و كلمه (دين ( به معناى جزاء است .
۱۶٬۸۸۹

ویرایش