گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:
<span id='link379'><span>
<span id='link379'><span>


==آخر سوره كه پيامبر (ص) را امر به صبر و تسبيح خدا مى كند و روز قيامت رابه ياد مى آورد ==
<center> «'''بیان آیات'''»  </center>
اين آيات، خاتمۀ سوره است كه در آن ،رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را دستور مى دهد كه در برابر آنچه مى گويند و نسبت هايى كه مى دهند - مثلا مى گويند سحر و جنون و شعر است - صبر كن.


اين آيات خاتمه سوره است ، كه در آن رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) را دستور مى دهد كه در برابر آنچه مى گويند و نسبتهايى كه مى دهند مثلا مى گويند سحر و جنون و شعر است - صبر كن.
و نيز در مقابل لجبازی ها و استهزايى كه نسبت به معاد و برگشتن به سوى خداى تعالى دارند، حوصله به خرج ده، و پروردگار خود را با تسبيح عبادت كن، و منتظر روز قيامت باش كه با يك صيحه آغاز مى شود، و كسانى را كه از خداى نديده مى ترسند، با قرآن تذكر بده.


و نيز در مقابل لجبازيها و استهزايى كه نسبت به معاد و برگشتن به سوى خداى تعالى دارند، حوصله به خرج ده ، و پروردگار خود را با تسبيح عبادت كن ، و منتظر روز قيامت باش كه با يك صيحه آغاز مى شود، و كسانى را كه از خداى نديده مى ترسند با قرآن تذكر بده.
«'''فَاصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك قَبْلَ طُلُوع الشّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ'''»:


«'''فَاصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ سبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك قَبْلَ طلُوع الشمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ'''»:
اين آيه تفريع و نتيجه گيرى از همه مطالب گذشته است، كه از آن جمله است مسأله انكار معاد از ناحيه مشركان، و سخن از جزئيات معاد و استدلال بر آن، و تهديد منكران و مكذّبين نبوت خاتم الانبياء، و تهديدشان به اين كه سرنوشت همان است كه مكذّبين از امت هاى گذشته، بدان مبتلا شدند.


اين آيه تفريع و نتيجه گيرى از همه مطالب گذشته است كه از آن جمله است مساءله انكار معاد ازناحيه مشركين ، و سخن از جزئيات معاد و استدلال بر آن ، و تهديد منكرين و مكذبين نبوت خاتم الانبياء، و تهديدشان به اين كه سرنوشت همان است كه مكذبين از امت هاى گذشته بدان مبتلا شدند.
«'''وَ سَبِّح بِحَمدِ رَبّك...'''» - اين جمله، رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را دستور مى دهد كه خداى تعالى را از آنچه در باره اش مى گويند، تسبيح كند و منزّه بدارد. تنزيهى كه توأم با حمد او باشد. و حاصلش اين است كه: مى خواهد تا براى او فعل جميل اثبات نموده، هر نقص و ننگى را از او دور بدارد. و تسبيح قبل از طلوع آفتاب، مى تواند با نماز صبح منطبق شود. يعنى مى شود گفت مراد از آن، نماز صبح، و مراد از تسبيح قبل از غروب، نماز عصر و يا ظهر و عصر باشد.


«'''و سبح بحمد ربك ...'''» - اين جمله رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) را دستور مى دهد كه خداى تعالى را از آنچه در باره اش مى گويند تسبيح كند و منزه بدارد، تنزيهى كه تواءم با حمد او باشد. و حاصلش اين است كه مى خواهد تا براى او فعل جميل اثبات نموده ، هر نقص و ننگى را از او دور بدارد. و تسبيح قبل از طلوع آفتاب مى تواند با نماز صبح منطبق شود، يعنى مى شود گفت مراد از آن ، نماز صبح، و مراد از تسبيح قبل از غروب ، نماز عصر و يا ظهر و عصر باشد.
«'''وَ مِنَ الَّيْلِ فَسبِّحْهُ وَ أَدْبَارَ السُّجُودِ'''»:


«'''وَ مِنَ الَّيْلِ فَسبِّحْهُ وَ أَدْبَارَ السجُودِ'''»:
يعنى در پاره اى از شب، تسبيح گو، كه اين نيز مى تواند با نمازهاى مغرب و عشاء منطبق باشد.


يعنى در پاره اى از شب ، تسبيح گو؛ كه اين نيز مى تواند با نمازهاى مغرب و عشاء منطبق باشد.
«'''وَ أدبَارَ السُّجُود'''» - كلمه «أدبار»، جمع «دبر» است، و «دبر»، عبارت است از منتهى اليه هر چيز. البته منتهى اليه آن و مابعدش. و گويا مراد از آن، تسبيح بعد از همه نمازها باشد. چون سجده، در آخر هر ركعت از نماز است، و قهرا با تعقيبات نمازهاى پنجگانه منطبق مى شود.  
((و ادبار السجود(( - كلمه ((ادبار(( جمع ((دبر(( است ، و در عبارت است از منتهى اليه هر چيز؛ البته منتهى اليه آن و مابعدش . و گويا مراد از آن ، تسبيح بعد از همه نمازها باشد، چون سجده ، در آخر هر ركعت از نماز است ، و قهرا با تعقيبات نمازهاى پنجگانه منطبق مى شود. بعضى گفته اند: مراد از آن نافله هايى است كه هر نمازى دارد. و بعضى گفته اند: مراد دو ركعت و يا چند ركعت نماز بعد از نماز مغرب است. و بعضى گفته اند: مراد از آن نماز وتر است كه در آخر نافله هاى شب قرار دارد.
 
بعضى گفته اند: مراد از آن، نافله هايى است كه هر نمازى دارد. و بعضى گفته اند: مراد دو ركعت و يا چند ركعت نماز بعد از نماز مغرب است. و بعضى گفته اند: مراد از آن، نماز وتر است كه در آخر نافله هاى شب قرار دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۱ </center>
«'''وَ استَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكانٍ قَرِيبٍ'''»:
«'''وَ استَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكانٍ قَرِيبٍ'''»:


در اين آيه ((استماع (( را به معانى مختلفى تفسير كرده اند، و از همه به ذهن نزديكتر اين است كه متضمن معناى انتظار باشد، يعنى منتظر روزى باش كه در آن روز بشنوى نداى منادى را از مكانى نزديك . و جمله ((يوم يناد المناد(( روى هم مفعول ((و استمع (( است ، و مراد از نداى منادى همان نفخه صور است كه مسؤ ول آن به طورى كه از آيه بعد استفاده مى شود در آن مى دمد.
در اين آيه، «استماع» را به معانى مختلفى تفسير كرده اند، و از همه به ذهن نزديكتر، اين است كه: متضمن معناى انتظار باشد. يعنى: منتظر روزى باش كه در آن روز، بشنوى نداى منادى را از مكانى نزديك. و جمله «يَومَ يُنَادِ المُنَاد»، روى هم مفعولِ «وَ استَمِع» است. و مراد از نداى منادى، همان نفخۀ صور است كه مسؤول آن به طورى كه از آيه بعد استفاده مى شود، در آن مى دمد.


و اينكه فرمود: ((ندا از مكانى نزديك است (( بدين جهت است كه ندا آن چنان به خلائق احاطه دارد كه به نسبت مساوى بگوش همه مى رسد، و افراد نسبت به آن دور و نزديك نيستند، چون ندا - همانطور كه گفتيم - نفخه بعث و كلمه حيات است.
و اين كه فرمود: «ندا از مكانى نزديك است»، بدين جهت است كه «ندا»، آن چنان به خلایق احاطه دارد كه به نسبت مساوى، به گوش همه مى رسد، و افراد نسبت به آن، دور و نزديك نيستند. چون ندا - همان طور كه گفتيم - نفخۀ بعث و كلمه حيات است.


«'''يَوْمَ يَسمَعُونَ الصيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِك يَوْمُ الخُْرُوج'''»:
«'''يَوْمَ يَسمَعُونَ الصّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِك يَوْمُ الخُْرُوج'''»:


اين آيه بيان آن روزى است كه منادى ندا مى دهد. و اگر فرمود: صيحه اى است به حق ، براى اين است كه قضائى است حتمى ، همان طور كه در تفسير جمله ((و جاءت سكره الموت بالحق ...(( گفتيم.
اين آيه، بيان آن روزى است كه منادى ندا مى دهد. و اگر فرمود: صيحه اى است به حق، براى اين است كه قضایى است حتمى، همان طور كه در تفسير جملۀ «وَ جَاءَت سَكرَةُ المَوتِ بِالحَقّ...» گفتيم.


و معناى اينكه فرمود ((ذلك يوم الخروج (( اين است كه امروز روز خروج از قبرها است ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده ((يوم يخرجون من الا جداث سراعا((.
و معناى اين كه فرمود: «ذَلِكَ يَومُ الخُرُوج»، اين است كه: امروز، روز خروج از قبرها است، همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «يَومَ يَخرُجُونَ مِنَ الأجدَاثِ سِرَاعاً».


«'''إِنَّا نحْنُ نُحْیىِ وَ نُمِيت وَ إِلَيْنَا الْمَصِيرُ'''»:
«'''إِنَّا نحْنُ نُحْیىِ وَ نُمِيتُ وَ إِلَيْنَا الْمَصِيرُ'''»:


مراد از ((احياء(( افاضه حيات بر جسدهايى است كه در دنيا مرده اند. و مراد از ((اماته (( همان ميراندن در دنيا است ، كه عبارت است از منتقل شدن به عالم قبر. و مراد از جمله ((و الينا المصير(( به طورى كه از سياق برمى آيد احياء در روز قيامت است.
مراد از «إحياء»، افاضۀ حيات بر جسدهايى است كه در دنيا مُرده اند. و مراد از «إماته»، همان ميراندن در دنيا است، كه عبارت است از منتقل شدن به عالَم قبر. و مراد از جملۀ «وَ إلَينَا المَصِير» - به طورى كه از سياق بر مى آيد - إحياء در روز قيامت است.


«'''يَوْمَ تَشقَّقُ الاَرْض عَنهُمْ سِرَاعاً ذَلِك حَشرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ'''»:
«'''يَوْمَ تَشقَّقُ الاَرْضُ عَنهُمْ سِرَاعاً ذَلِك حَشرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ'''»:


كلمه ((تشقق ( در اصل (تتشقق( و از باب (تفعل ( است كه به معناى شكافته شدن است، و معنايش اين است كه: زمين از روى ايشان شكافته مى شود، و ايشان به سرعت به سوى دعوت كننده بيرون مى شوند.
كلمه «تَشَقّقُ»، در اصل «تتشقق» و از باب «تفعّل» است كه به معناى شكافته شدن است. و معنايش اين است كه: زمين از روى ايشان شكافته مى شود، و ايشان به سرعت، به سوى دعوت كننده، بيرون مى شوند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۲ </center>
«'''ذلك حشر علينا يسير'''» - يعنى آنچه گفتيم (كه از قبور شكافته شده به سرعت بيرون مى شوند) حشرى است كه انجامش براى ما آسان است.
«'''ذَلِكَ حَشرٌ عَلَينَا يَسِيرٌ'''» - يعنى آنچه گفتيم (كه از قبور شكافته شده، به سرعت بيرون مى شوند)، حشرى است كه انجامش براى ما آسان است.


«'''نحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَ مَا أَنت عَلَيهِم بجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْءَانِ مَن يخَاف وَعِيدِ'''»:
«'''نحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَ مَا أَنت عَلَيهِم بجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْءَانِ مَن يخَافُ وَعِيدِ'''»:


اين جمله در مقام تعليل جمله ((فاصبر على ما يقولون (( است ، مى فرمايد در برابر آنچه مى گويند صبر كن ؛ براى اينكه ما مى دانيم كه چه مى گويند، و تو كه نمى توانى مجبورشان سازى ، پس تنها وظيفه ات اين است كه با قرآن تذكرشان دهى تا آنان كه از تهديد خداوندشان مى ترسند متذكر شوند. و كلمه ((جبار(( در اين آيه به معناى تسلطى است كه بتواند مردم را بر اجراى خواسته هاى خود مجبور سازد.
اين جمله، در مقام تعليل جمله «فاصبِر عَلى مَا يَقُولُون» است. مى فرمايد: در برابر آنچه مى گويند، صبر كن. براى اين كه ما مى دانيم كه چه مى گويند، و تو كه نمى توانى مجبورشان سازى. پس تنها وظيفه ات اين است كه با قرآن تذكرشان دهى، تا آنان كه از تهديد خداوندشان مى ترسند، متذكر شوند. و كلمۀ «جَبّار» در اين آيه، به معناى تسلطى است كه بتواند مردم را بر اجراى خواسته هاى خود مجبور سازد.


و معناى آيه اين است كه: تو بر آنچه مى گويند صبر كن، و به حمد پروردگارت تسبيح گوى، و منتظر بعث باش كه ما مى دانيم چه مى گويند، و به زودى سزايشان را در برابر و مطابق آنچه كرده اند كف دستشان مى گذاريم، و تو مسلط بر آنان نيستى كه بتوانى بر اجراى خواسته خود مجبورشان سازى، و در نتيجه آنچه را دعوتشان مى كنى انجام دهند - يعنى به خدا و روز جزا ايمان بياورند - و وقتى حال و وضع آنان چنين است پس تو وظيفه خودت را انجام ده، و كسانى را با قرآن تذكر بده كه از تهديد من مى هراسند.
و معناى آيه اين است كه: تو بر آنچه مى گويند صبر كن، و به حمد پروردگارت تسبيح گوى، و منتظر بعث باش كه ما مى دانيم چه مى گويند، و به زودى، سزايشان را در برابر و مطابق آنچه كرده اند، كف دستشان مى گذاريم، و تو مسلط بر آنان نيستى كه بتوانى بر اجراى خواسته خود مجبورشان سازى، و در نتيجه آنچه را دعوتشان مى كنى، انجام دهند - يعنى به خدا و روز جزا ايمان بياورند - و وقتى حال و وضع آنان چنين است، پس تو وظيفه خودت را انجام ده، و كسانى را با قرآن تذكر بده، كه از تهديد من مى هراسند.


==بحث روايتى==
==بحث روايتى==
۱۴٬۵۰۸

ویرایش