گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۱: خط ۹۱:
==بحث روايتى==
==بحث روايتى==


در كتاب توحيد به سند خود از عمرو بن شمر، از جابر بن يزيد روايت كرده كه گفت : من از امام ابى جعفر (عليه السلام) پرسيدم : آيه شريفه ((افعيينا بالخلق الاول بل هم فى لبس من خلق جديد(( چه معنا دارد؟  
در كتاب توحيد، به سند خود، از عَمرو بن شمر، از جابر بن يزيد روايت كرده كه گفت: من از امام ابى جعفر «عليه السلام» پرسيدم: آيه شريفه «أفعِيينَا بِالخَلقِ الأوّل بَل هُم فِى لَبسٍ مِن خَلقٍ جَدِيد» چه معنا دارد؟  


حضرت فرمود: اى جابر، تاءويل اين آيه چنين است كه وقتى اين عالم و اين خلقت فانى شود، و اهل بهشت در بهشت و اهل آتش در آتش جاى گيرند، خداى تعالى دست به خلقت عالمى غير اين عالم مى زند، و خلقتى جديد مى آفريند، بدون اينكه مرد و زنى داشته باشند، تنها كارشان عبادت و توحيد خدا است ، و برايشان سرزمينى خلق مى كند غير از اين زمين تا آن خلايق را بر دوش خود بكشد، و آسمانى برايشان خلق مى كند غير از اين آسمان ، تا بر آنان سايه بگستراند.
حضرت فرمود: اى جابر! تأويل اين آيه چنين است كه وقتى اين عالَم و اين خلقت فانى شود، و اهل بهشت در بهشت و اهل آتش در آتش جاى گيرند، خداى تعالى، دست به خلقت عالَمى غير اين عالَم مى زند، و خلقتى جديد مى آفريند، بدون اين كه مرد و زنى داشته باشند، تنها كارشان عبادت و توحيد خدا است، و برايشان سرزمينى خلق مى كند غير از اين زمين، تا آن خلايق را بر دوش خود بكشد، و آسمانى برايشان خلق مى كند، غير از اين آسمان، تا بر آنان سايه بگستراند.


و شايد تو خيال مى كردى خدا تنها همين يك عالم را خلق كرده ، و يا مى پنداشتى كه غير از شما ديگر هيچ بشرى نيافريده . به خدا سوگند هزار هزار عالم ، و هزار هزار آدم آفريده كه تو فعلا در آخرين آن عوالم هستى ، و در دودمان آخرين آن آدمها قرار دارى.
و شايد تو خيال مى كردى خدا تنها همين يك عالَم را خلق كرده، و يا مى پنداشتى كه غير از شما، ديگر هيچ بشرى نيافريده. به خدا سوگند، هزار هزار عالَم، و هزار هزار آدم آفريده، كه تو فعلا در آخرين آن عوالم هستى، و در دودمان آخرين آن آدم ها قرار دارى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۵ </center>
مؤلف : و در كتاب خصال ، قسمت اول اين حديث را به سند خود از محمد بن مسلم از آن جناب نقل كرده. و چه بسا مراد از اينكه فرمود (تاءويل اين آيه چنين است ( اين باشد كه اين مطلب نيز بر آيه منطبق است، نه اينكه آيه تنها مى خواهد اين را بگويد.
مؤلف: و در كتاب خصال، قسمت اول اين حديث را به سند خود، از محمد بن مسلم، از آن جناب نقل كرده. و چه بسا مراد از اين كه فرمود: «تأويل اين آيه چنين است»، اين باشد كه اين مطلب نيز بر آيه منطبق است. نه اين كه آيه تنها مى خواهد اين را بگويد.


و از جوامع الجامع از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) روايت كرده كه فرمود: نويسنده حسنات در طرف راست آدمى ، و نويسنده سيئات در طرف چپ آدمى قرار دارند و دست راستى بر دست چپى فرماندهى دارد، و دست چپى به فرمان او كار مى كند. بنابراين ، اگر انسان عمل نيكى انجام دهد، دست راستى ده برابرش را مى نويسد، و اگر عمل زشتى مرتكب شود به دست چپى مى گويد: هفت ساعت مهلتش بده ، شايد تسبيحى گويد و استغفارى كند، (اگر نكرد آن وقت گناهش را بنويس).
و از جوامع الجامع، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» روايت كرده كه فرمود: نويسندۀ حسنات در طرف راست آدمى، و نويسندۀ سيئات در طرف چپ آدمى قرار دارند، و دست راستى بر دست چپى فرماندهى دارد، و دست چپى به فرمان او كار مى كند. بنابراين، اگر انسان عمل نيكى انجام دهد، دست راستى، ده برابرش را مى نويسد، و اگر عمل زشتى مرتكب شود، به دست چپى مى گويد: هفت ساعت مهلتش بده، شايد تسبيحى گويد و استغفارى كند، «اگر نكرد، آن وقت گناهش را بنويس).


و در معناى اين حديث روايات ديگرى هست ، و به جاى هفت ساعت ، شش ساعت هم روايت شده.
و در معناى اين حديث، روايات ديگرى هست، و به جاى هفت ساعت، شش ساعت هم روايت شده.


مؤلف: و در نهج البلاغه در معناى آيه ((و جاءت كل نفس معها سائق و شهيد(( فرموده : سائقى كه او را به سوى محشر مى برد، و شاهدى كه عليه او به آنچه كرده است شهادت مى دهد.
مؤلف: و در نهج البلاغه، در معناى آيه: «وَ جَاءَت كُلُّ نَفسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِيد» فرموده: «سائقى» كه او را به سوى محشر مى برد، و «شاهدى» كه عليه او به آنچه كرده است، شهادت مى دهد.


و در مجمع البيان است كه ابو القاسم حسكانى به سند خود از اعمش روايت كرده كه گفت : ابوالمتوكل تاجر، از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرمود: چون روز قيامت شود، خداى تعالى به من و به على فرمان مى دهد: هر كس شما را به خشم آورده در آتش افكنيد، و هر كس (خوشنودتان كرده ) دوستتان داشته داخل بهشت سازيد، اين است معنا (و يا تاءويل ) آيه ((القيا فى جهنم كل كفار عنيد((.
و در مجمع البيان است كه ابوالقاسم حسكانى، به سند خود، از اعمش روايت كرده كه گفت: ابوالمتوكل تاجر، از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: چون روز قيامت شود، خداى تعالى به من و به على فرمان مى دهد: هر كس شما را به خشم آورده، در آتش افكنيد، و هر كس (خوشنودتان كرده)، دوستتان داشته، داخل بهشت سازيد. اين است معنا (و يا تأويل) آيه: «ألقِيَا فِى جَهَنّم كُلّ كَفّارٍ عَنِيد».


مؤلف: اين حديث را شيخ الطائفه شيخ طوسى (عليه الرحمه) نيز در امالى خود به شندى كه به ابى سعيد خدرى دارد از آن جناب روايت كرده.
مؤلف: اين حديث را، شيخ الطائفه شيخ طوسى «عليه الرحمه» نيز، در امالى خودريال به سندى كه به ابى سعيد خدرى دارد، از آن جناب روايت كرده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۶ </center>
و در الدر المنثور است كه ابن ابى الدنيا - در كتاب ذكر الموت - و ابن ابى حاتم، و ابو نعيم - در كتاب حليه - از جابر بن عبداللّه روايت كرده كه گفت: من از رسول خدا شنيدم كه فرمود:  
و در الدر المنثور است كه ابن ابى الدنيا - در كتاب ذكر الموت - و ابن ابى حاتم، و ابونعيم - در كتاب حليه - از جابر بن عبداللّه روايت كرده كه گفت: من از رسول خدا شنيدم كه فرمود:  


فرزند آدم ، از آن آينده اى كه برايش مقدر شده چقدر غافل است. خداى تعالى وقتى مى خواهد اين بنده را بيافريند به فرشته مى گويد: رزق او را بنويس، آثارش را بنويس، اجلش را هم بنويس، اين را هم كه آيا سعيد است يا شقى ثبت كن. آنگاه اين فرشته بالا مى رود، و خداى تعالى فرشته ديگرى روانه مى كند تا او را حفظ كند، آن فرشته نيز همواره مراقب او است، تا وى به حد رشد برسد، او نيز بالا مى رود. و خداى تعالى دو فرشته ديگر را موكل بر او مى كند، تا حسنات و گناهانش را ثبت كنند، و اين دو فرشته همچنان هستند تا آنكه مرگ آن بنده فرا رسد، آن وقت اين دو فرشته نويسنده بالا مى روند، فرشته موت مى آيد تا جان او را بگيرد، و چون او را داخل قبر كنند، دوباره جانش را به كالبدش برگرداند، و دو فرشته قبر آمده او را امتحان مى كنند سپس بالا مى روند.
فرزند آدم، از آن آينده اى كه برايش مقدر شده، چقدر غافل است. خداى تعالى، وقتى مى خواهد اين بنده را بيافريند، به فرشته مى گويد: رزق او را بنويس، آثارش را بنويس، اجلش را هم بنويس. اين را هم كه آيا سعيد است، يا شقى ثبت كن.  


و چون روز قيامت شود، دو فرشته نويسنده حسنات و گناهان ، دوباره به سراغش مى آيند، و نامه عمل او را باز كرده به گردنش مى افكنند، و همچنان با او هستند، يكى به عنوان سائق و ديگرى به عنوان شهيد (تا به عرصه اش برسانند). آنگاه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) فرمود به درستى در پيش رو، امرى عظيم داريد، امرى مافوق قدرتتان ، از خداى عظيم استقامت بجوييد.
آنگاه اين فرشته بالا مى رود، و خداى تعالى، فرشتۀ ديگرى روانه مى كند تا او را حفظ كند. آن فرشته نيز همواره مراقب او است، تا وى به حدّ رشد برسد. او نيز بالا مى رود. و خداى تعالى، دو فرشته ديگر را موكّل بر او مى كند، تا حسنات و گناهانش را ثبت كنند. و اين دو فرشته، همچنان هستند تا آن كه مرگ آن بنده فرا رسد. آن وقت اين دو فرشتۀ نويسنده بالا مى روند. فرشتۀ موت مى آيد تا جان او را بگيرد. و چون او را داخل قبر كنند، دوباره جانش را به كالبدش برگرداند، و دو فرشتۀ قبر آمده، او را امتحان مى كنند، سپس بالا مى روند.


چند روايت در ذيل آيه : ((يوم نقول لجهنم هل امتلاءت ...(( و راجع به اينكه درباره متقيندر بهشت فرموده : ((لهم ما يشاؤ ن فيها ولدينا مزيد(( و...
و چون روز قيامت شود، دو فرشتۀ نويسندۀ حسنات و گناهان، دوباره به سراغش مى آيند، و نامۀ عمل او را باز كرده، به گردنش مى افكنند، و همچنان با او هستند. يكى به عنوان «سائق» و ديگرى به عنوان «شهيد» (تا به عرصه اش برسانند).  


و در تفسير قمى در ذيل آيه ((يوم نقول لجهنم هل امتلات و نقول هل من مزيد(( مى گويد: اين استفهام از اين جهت شده كه خداى تعالى وعده داده بود جهنم را پر كند و جهنم مالامال آتش شود. از او مى پرسد آيا پر شده اى ؟ او مى پرسد: مگر باز هم هست ؟ و منظورش اين است كه ديگر جاى خالى ندارم.
آنگاه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: به درستى در پيش رو، امرى عظيم داريد. امرى مافوق قدرتتان، از خداى عظيم استقامت بجوييد.


مؤلف: همان طور كه ملاحظه مى كنيد بناى اين معنا كه در اين حديث براى آيه شده ، بر اين اساس است كه استفهام در آن انكارى باشد.
و در تفسير قمى، در ذيل آيه: «يَومَ نَقُولُ لِجَهَنّمَ هَل امتَلَأتِ وَ تَقُولُ هَل مِن مَزِيد» مى گويد: اين استفهام از اين جهت شده كه خداى تعالى، وعدۀ داده بود جهنّم را پُر كند و جهنم مالامال آتش شود. از او مى پرسد: آيا پُر شده اى؟ او مى پرسد: مگر باز هم هست؟ و منظورش اين است كه ديگر جاى خالى ندارم.


و در الدر المنثور است كه احمد، بخارى، مسلم، ترمذى، نسائى، ابن جرير، ابن مردويه و بيهقى - در كتاب اسماء و صفات - از انس روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرمود: پيوسته در جهنم ريخته مى شود و او همچنان داد ((هل من مزيد(( ش بلند است ، تا آنكه رب العزه پاى خود را در آن بگذارد، آن وقت است كه اجزايش از هم جدا شده ، و مى گويد بس است بس است ، تو را به عزت و كرمت سوگند.
مؤلف: همان طور كه ملاحظه مى كنيد، بناى اين معنا كه در اين حديث براى آيه شده، بر اين اساس است كه استفهام در آن انكارى باشد.
 
و در الدر المنثور است كه احمد، بخارى، مسلم، ترمذى، نسائى، ابن جرير، ابن مردويه و بيهقى - در كتاب اسماء و صفات - از انس روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: پيوسته در جهنم ريخته مى شود و او همچنان دادِ «هَل مِن مَزِيدَ» ش، بلند است. تا آن كه ربّ العزه، پاى خود را در آن بگذارد. آن وقت است كه اجزايش از هم جدا شده، و مى گويد: بس است، بس است، تو را به عزت و كَرَمت سوگند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۷ </center>
و هميشه در بهشت هم جاى زيادى هست، تا آنكه خدا مخلوقى ديگر بيافريند، و آنان را در قصرهاى بهشت جاى دهد.
و هميشه در بهشت هم جاى زيادى هست، تا آن كه خدا مخلوقى ديگر بيافريند، و آنان را در قصرهاى بهشت جاى دهد.


مؤلف: ((پا نهادن خدا در آتش (( و اينكه آتش بگويد ((بس است بس ‍ است (( در روايات زيادى آمده . اما همه از طرق اهل سنت است.
مؤلف: «پا نهادن خدا در آتش»، و اي نكه آتش بگويد: «بس است، بس است»، در روايات زيادى آمده. اما همه از طرق اهل سنّت است.


و در تفسير قمى در ذيل آيه ((لهم ما يشاون فيها و لدينا مزيد(( گفته : منظور از ((مزيد(( نظر كردن به رحمت خداست.
و در تفسير قمى، در ذيل آيه «لَهُم مَا يَشَاؤُنَ فِيهَا وَ لَدَينَا مَزِيد» گفته: منظور از «مَزِيد»، نظر كردن به رحمت خداست.


روايتى در شاءن نزول ((و لقد خلقنا السموات و الاءرض ...(( و سخنى پيرامون آن
و در الدر المنثور است كه بزاز و ابن منذر و ابن ابى حاتم و ابن مردويه و لالكائى - در كتاب السنه - و بيهقى - در كتاب البعث و النشور - از انس روايت كرده كه در تفسير جملۀ «وَ لَدَينَا مَزِيد» گفته: «مَزِيد» اين است كه خداى تعالى، برايشان تجلّى مى كند.


و در الدر المنثور است كه بزاز و ابن منذر و ابن ابى حاتم و ابن مردويه و لالكائى - در كتاب السنه - و بيهقى - در كتاب البعث و النشور - از انس ‍ روايت كرده كه در تفسير جمله ((و لدينا مزيد(( گفته : ((مزيد(( اين است كه خداى تعالى برايشان تجلى مى كند.
و در كافى، از بعضى از علماى اماميه، بدون ذكر بقيه سند، از هشام بن حكم روايت كرده كه گفته: ابوالحسن موسى بن جعفر «عليه السلام» فرمود: اى هشام! خداى عزّوجلّ، در كتاب عزيزش مى فرمايد: «إنّ فِى ذَلِكَ لَذِكرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلبٌ»، و منظورش از «قلب»، عقل است.


و در كافى از بعضى از علماى اماميه ، بدون ذكر بقيه سند از هشام بن حكم روايت كرده كه گفته: ابوالحسن موسى بن جعفر (عليه السلام ) فرمود: اى هشام خداى عزّوجلّ در كتاب عزيزش مى فرمايد: ((ان فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب (( و منظورش از قلب عقل است.
و در الدر المنثور است كه: خطيب در تاريخ خود، از عوام ابن حوشب روايت كرده كه گفت: من از ابومجلز در باره مردى پرسيدم كه مى نشيند و پاهاى خود را روی هم مى اندازد اين چطور است؟


و در الدر المنثور است كه : خطيب در تاريخ خود از عوام ابن حوشب روايت كرده كه گفت: من از ابومجلز در باره مردى پرسيدم كه مى نشيند و پاهاى خود را رويهم مى اندازد اين چطور است؟ گفت: عيبى ندارد، يهوديان اين را بد مى دانند، و خيال مى كنند كه اين گونه نشستن، مخصوص خدا است ، چون خداى تعالى بعد از آنكه عالم را در ظرف شش روز خلق كرد، و از خلقت آسمانها و زمين فارغ شد براى رفع خستگى اين طور نشست ، و اينجا بود كه خداوند اين آيه را نازل كرد: ((و لقد خلقنا السموات و الارض و ما بينهما فى سته ايام و ما مسنا من لغوب (( كه هر چند ما آسمانها و زمين را در شش روز آفريديم اما خسته نشديم.
گفت: عيبى ندارد، يهوديان اين را بد مى دانند، و خيال مى كنند كه اين گونه نشستن، مخصوص خدا است. چون خداى تعالى، بعد از آن كه عالَم را در ظرف شش روز خلق كرد، و از خلقت آسمان ها و زمين فارغ شد، براى رفع خستگى اين طور نشست، و اين جا بود كه خداوند، اين آيه را نازل كرد: «وَ لَقَد خَلَقنَا السّمَاوَاتِ وَ الأرضَ وَ مَا بَينَهُمَا فِى سِتّة أيّامٍ وَ مَا مَسّنَا مِن لُغُوب»، كه هر چند ما آسمان ها و زمين را در شش روز آفريديم، اما خسته نشديم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۸ </center>
مؤلف: اين معنا از ضحاك و قتاده نيز نقل شده ، و مفيد هم چنين معنايى در روضه الواعظين در روايتى ضعيف نقل كرده . و سند اصلى اينكه خلقت موجودات در شش روز از ايام هفتگانه هفته تقسيم شده تورات و قرآن است و هرچند قرآن مكرر سخن از خلقت اشياء در شش روز گفته، و ليكن نفرموده اين شش روز از چه روزهايى است ، آيا از روزهاى هفته است يا نه . و حتى اشاره اى هم به آن نكرده.
مؤلف: اين معنا، از ضحاك و قتاده نيز نقل شده، و مفيد هم چنين معنايى در روضة الواعظين، در روايتى ضعيف نقل كرده. و سند اصلى اين كه خلقت موجودات در شش روز، از ايام هفتگانه هفته تقسيم شده تورات و قرآن است و هرچند قرآن مكرر سخن از خلقت اشياء در شش روز گفته، وليكن نفرموده اين شش روز، از چه روزهايى است. آيا از روزهاى هفته است يا نه. و حتى اشاره اى هم به آن نكرده.
 
و اگر به خاطر داشته باشيد، در آغاز تفسير اين سوره گفتيم كه: بعضى از مفسران، آيه «وَ لقَد خَلَقنَا السّمَاوَاتِ وَ الأرض...» را مدنى دانسته اند. اينك مى گوييم:


و اگر به خاطر داشته باشيد در آغاز تفسير اين سوره گفتيم كه: بعضى از مفسران، آيه ((و لقد خلقنا السموات و الارض ...(( را مدنى دانسته اند، اينكه مى گوييم: عاملى كه ايشان را به اين نظريه وادار كرده همين روايات است كه پنداشته اند بر حسب اين روايات ، آيه شريفه پاسخ به يهود است (و يهوديان در مدينه بودند نه در مكه) ولى در آيه هيچ دلالتى نيست كه اگر مى خواهد كلام يهود را رد كند، در مدينه نازل شده باشد، براى اينكه در آيات مكى هم سخن از يهود به ميان آمده ، همچنان كه در سوره اعراف چنين است.
عاملى كه ايشان را به اين نظريه وادار كرده، همين روايات است كه پنداشته اند بر حسب اين روايات، آيه شريفه پاسخ به يهود است (و يهوديان در مدينه بودند، نه در مكه)، ولى در آيه هيچ دلالتى نيست كه اگر مى خواهد كلام يهود را رد كند، در مدينه نازل شده باشد. براى اين كه در آيات مكى هم، سخن از يهود به ميان آمده، همچنان كه در سوره «اعراف» چنين است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۳۹ </center>
<span id='link378'><span>
<span id='link378'><span>
۱۶٬۳۳۸

ویرایش