گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۴: خط ۵۴:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۸۲ </center>
«'''وَ لا تَنَابَزُوا بِالألقَاب بِئسَ الإسمُ الفُسُوقَ بَعدَ الإيمان'''» - كلمه «نبز» - به فتح حرف اول و دوم - به معناى لقب است، و - به طورى كه گفته اند - اختصاص دارد به لقب هاى زشت. پس «تَنَابُز»، كه باب تفاعل و طرفينى است، به معناى اين است كه مسلمانان به يكديگر، لقب زشت از قبيل «فاسق»، «سفيه» و امثال آن بدهند.
«'''وَ لا تَنَابَزُوا بِالألقَاب بِئسَ الإسمُ الفُسُوقَ بَعدَ الإيمان'''» - كلمه «نبز» - به فتح حرف اول و دوم - به معناى لقب است، و - به طورى كه گفته اند - اختصاص دارد به لقب هاى زشت. پس «تَنَابُز»، كه باب تفاعل و طرفينى است، به معناى اين است كه مسلمانان به يكديگر، لقب زشت از قبيل «فاسق»، «سفيه» و امثال آن بدهند.
معناى جمله : ((بئس الاسم الفسوق ((


و مراد از كلمه «إسم»، در جمله «بِئسَ الإسمُ الفُسُوق»، ذكر است. و از اين باب است كه در فارسى هم مى گوييم: اسم فلانى به سخاوت در رفته، يعنى ذكرش سرِ زبان ها است . و بنابراين، معناى «بِئسَ الإسم»، «بِئسَ الذّكر» است. يعنى بد ذكرى است، ذكر مردمى كه ايمان آورده اند به فسوق، و اين كه آنان را به بدى ياد كنى. چون مؤمن بدان جهت كه مؤمن است، سزاوارتر است كه همواره به خير ياد شود، و به او طعنه زده نشود، و بايد چيزى كه اگر بشنود، ناراحت مى شود، در باره اش گفته نشود. مثلا نگويند: پدرش چنين، و يا مادرش چنان بوده.
و مراد از كلمه «إسم»، در جمله «بِئسَ الإسمُ الفُسُوق»، ذكر است. و از اين باب است كه در فارسى هم مى گوييم: اسم فلانى به سخاوت در رفته، يعنى ذكرش سرِ زبان ها است . و بنابراين، معناى «بِئسَ الإسم»، «بِئسَ الذّكر» است. يعنى بد ذكرى است، ذكر مردمى كه ايمان آورده اند به فسوق، و اين كه آنان را به بدى ياد كنى. چون مؤمن بدان جهت كه مؤمن است، سزاوارتر است كه همواره به خير ياد شود، و به او طعنه زده نشود، و بايد چيزى كه اگر بشنود، ناراحت مى شود، در باره اش گفته نشود. مثلا نگويند: پدرش چنين، و يا مادرش چنان بوده.
خط ۶۵: خط ۶۳:
از جمله مورد بحث، يعنى جمله «وَ مَن لَم يَتُب...»، اين معنا هم فهميده مى شود كه در زمان نزول آيه، كسانى از مؤمنان بوده اند كه مرتكب چنين گناهى مى شدند.
از جمله مورد بحث، يعنى جمله «وَ مَن لَم يَتُب...»، اين معنا هم فهميده مى شود كه در زمان نزول آيه، كسانى از مؤمنان بوده اند كه مرتكب چنين گناهى مى شدند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۸۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۸۳ </center>
«'''يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِّنَ الظنِّ إِنَّ بَعْض الظنِّ إِثْمٌ ...'''»:
«'''يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظنِّ إِنَّ بَعْض الظنِّ إِثْمٌ ...'''»:


مراد از ظنى كه در اين آيه مسلمين ماءمور به اجتناب از آن شده اند، ظن سوء است ، و گر نه ظن خير كه بسيار خوب است ، و به آن سفارش هم شده ، همچنان كه از آيه ((لولا اذ سمعتموه ظن المؤ منون و المؤ منات بانفسهم خيرا(( هم استفاده مى شود.
مراد از ظنّى كه در اين آيه، مسلمين مأمور به اجتناب از آن شده اند، ظنّ سوء است، و گرنه «ظنّ خير» كه بسيار خوب است، و به آن سفارش هم شده. همچنان كه از آيه: «لَولَا إذ سَمِعتُمُوهُ ظَنّ المُؤمِنُونَ وَ المُؤمِنَاتِ بِأنفُسِهِم خَيراً» هم استفاده مى شود.


مقصود از ((اجتناب از ظن (( و مفاد قيد ((كثيرا(( در آيه : ((يا ايها الذين امنوا اجتنبواكثيرا من الظن ...((
==مقصود از «اجتناب از ظنّ»، کدام ظنّ است؟==


و مراد از ((اجتناب از ظن (( اجتناب از خود ظن نيست ، چون ظن ، خود نوعى ادراك نفسانى است ، و در دل باز است ، ناگهان ظنى در آن وارد مى شود و آدمى نمى تواند براى نفس و دل خود درى بسازد، تا از ورود ظن بد جلوگيرى كند؛ پس نهى كردن از خود ظن صحيح نيست . بله ، مگر آنكه از پاره اى مقدمات اختيارى آن نهى كند. پس منظور آيه مورد بحث نهى از پذيرفتن ظن بد است ، مى خواهد بفرمايد: اگر در باره كسى ظن بدى به دلت وارد شد آن را نپذير و به آن ترتيب اثر مده .
و مراد از «اجتناب از ظنّ»، اجتناب از خود ظنّ نيست، چون ظنّ، خود نوعى ادراك نفسانى است، و درِ دل باز است، ناگهان ظنّى در آن وارد مى شود و آدمى نمى تواند براى نفس و دل خود درى بسازد، تا از ورود ظنّ بد جلوگيرى كند. پس نهى كردن از خودِ ظنّ صحيح نيست. بله، مگر آن كه از پاره اى مقدمات اختيارى آن نهى كند. پس منظور آيه مورد بحث، نهى از پذيرفتن ظنّ بد است. مى خواهد بفرمايد: اگر در باره كسى ظنّ بدى به دلت وارد شد، آن را نپذير و به آن ترتيب اثر مده.


و بنابراين ، پس اينكه فرمود بعضى از ظن ها گناه است ، باز خود ظن را نمى گويد، (چون ظن به تنهايى چه خوبش و چه بدش گناه نيست ، براى اينكه گفتيم اختيارى نيست )، بلكه ترتيب اثر دادن به آن است كه در بعضى موارد گناه است ، (مثل اينكه نزد تو از كسى بدگويى كنند، و تو دچار سوء ظن به او شوى و اين سوء ظن را بپذيرى ، و در مقام ترتيب اثر دادن بر آمده او را توهين كنى ، و يا همان نسبت را كه شنيده اى به او بدهى و يا اثر عملى ديگرى بر مظنه ات بار كنى كه همه اينها آثارى است بد و گناه و حرام ).
و بنابراين، پس اين كه فرمود: «بعضى از ظنّ ها گناه است»، باز خود ظنّ را نمى گويد، (چون ظنّ به تنهايى چه خوبش و چه بدش گناه نيست. براى اين كه گفتيم اختيارى نيست)، بلكه ترتيب اثر دادن به آن است، كه در بعضى موارد گناه است. (مثل اين كه نزد تو از كسى بدگويى كنند، و تو دچار سوء ظنّ به او شوى و اين سوء ظنّ را بپذيرى، و در مقام ترتيب اثر دادن بر آمده، او را توهين كنى، و يا همان نسبت را كه شنيده اى، به او بدهى و يا اثر عملى ديگرى بر مظنّه ات بار كنى، كه همه اين ها، آثارى است بد و گناه و حرام).


و مراد از اينكه فرمود ((كثيرا من الظن (( با در نظر گرفتن اينكه كلمه ((كثيرا(( را نكره آورده ، تا دلالت كند بر اينكه ظن گناه فى نفسه زياد است ، نه با مقايسه با ساير مصاديق ظن كه همان بعض ظنى است كه فرموده گناه است - پس ظن گناه فى نفسه زياد است ، هر چند كه بعضى ، از مطلق ظن است ، و نسبت به مطلق ظن اندك است .
و مراد از اين كه فرمود: «كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ»، با در نظر گرفتن اين كه كلمه «كثيراً» را نكره آورده، تا دلالت كند بر اين كه ظنّ گناه فى نفسه زياد است، نه با مقايسه با ساير مصاديق ظنّ كه همان بعض ظنّى است كه فرموده گناه است - پس ظنّ گناه فى نفسه زياد است، هرچند كه بعضى، از مطلق ظنّ است، و نسبت به مطلق ظنّ، اندك است.


ممكن هم هست كه مراد اعم از خصوص ظن گناه باشد، مثلا خواسته باشد بفرمايد از بسيارى از مظنه ها اجتناب كنيد، چه آنهايى كه مى دانيد گناه است ، و چه آنهايى كه نمى دانيد تا در نتيجه يقين كنيد كه از ظن گناه اجتناب كرده ايد، كه در اين صورت امر به اجتناب از بسيارى از ظن ها، امرى احتياطى خواهد بود، (مثل اينكه بگوييم از مالهايى كه نمى دانى حلال است اجتناب كن ، چه از آنهايى كه مى دانى حرام است ، و چه از آنها كه نمى دانى حرام است يا حلال ، تا در نتيجه يقين كنى كه از مال حرام دورى جسته اى ).
ممكن هم هست كه مراد اعمّ از خصوص ظنّ گناه باشد. مثلا خواسته باشد بفرمايد از بسيارى از مظنّه ها اجتناب كنيد. چه آن هايى كه مى دانيد گناه است، و چه آن هايى كه نمى دانيد، تا در نتيجه يقين كنيد كه از ظنّ گناه اجتناب كرده ايد، كه در اين صورت، امر به اجتناب از بسيارى از ظنّ ها، امرى احتياطى خواهد بود. (مثل اين كه بگوييم: از مال هايى كه نمى دانى حلال است، اجتناب كن. چه از آن هايى كه مى دانى حرام است، و چه از آن ها كه نمى دانى حرام است يا حلال، تا در نتيجه، يقين كنى كه از مال حرام دورى جسته اى).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۸۴ </center>
<span id='link334'><span>
<span id='link334'><span>
۱۷٬۰۵۲

ویرایش