۱۷٬۲۴۷
ویرایش
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
<span id='link188'><span> | <span id='link188'><span> | ||
== | ==رواياتى درباره كتابت و استنساخ اعمال== | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، در ذيل آيه «هذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيكُم بِالحَقّ...» مى گويد: پدرم از ابن ابى عمير، از عبدالرّحيم قصير، از امام صادق «عليه السلام» برايم حديث كرد كه گفت: من از آن جناب، از معناى «ن * وَ القَلَم» پرسيدم. | ||
فرمود: خداى تعالى، قلم را از درختى كه در بهشت است و نامش «خلد» مى باشد، خلق كرد، و سپس به نهرى كه در بهشت است، دستور داد تا مداد شود. پس نهر منجمد و سفيدتر از برف شد، و هم شيرين تر از شهد. آنگاه به قلم فرمود: بنويس. پرسيد: پروردگارا! چه بنويسم؟ | |||
فرمود: بنويس آنچه را كه شده و آنچه را كه تا قيامت خواهد شد. پس قلم، همه را در رقّى سفيدتر از نقره، و صاف تر از ياقوت بنوشت. پس خداى تعالى، آن را در هم پيچيد، و در ركن عرش قرار داد، و سپس دهانۀ قلم را مُهر و موم كرد. در نتيجه، ديگر تا ابد گويا نخواهد شد. | |||
پس كتاب مكنونى كه نسخه ها، همه اش از آن جاست، همين كتاب است، مگر شما عرب نيستيد؟ پس چرا معناى كلام را نمى فهميد؟ مگر شما به يكديگر نمى گوييد: اين كتاب را استنساخ كن، مگر جز اين است كه كتاب از نسخه اصلی اش استنساخ مى شود؟ اين، همان است كه خداى تعالى مى فرمايد: «إنّا كُنّا نَستَنسِخُ مَا كُنتُم تَعمَلوُن». | |||
و | مؤلف: اين كه فرمود: «پس قلم، همه را در رقّى...»، تمثيل لوح مكتوبى است كه حوادث در آن ضبط شده به «رق»، و كلمه «رق» - به طورى كه راغب گفته - به معناى هر چيزى است كه بر روى آن نوشته شود و شبيه به كاغذ باشد. | ||
و در سابق هم، حديثى از آن جناب نقل كرديم، كه فرمود: «قلم»، نام فرشته اى و «لوح» نيز، نام فرشته اى ديگر است. | |||
و اين كه فرمود: «آن را در هم پيچيد و در ركن عرش قرار داد»، تمثيلى است كه در آن، عرش خدا به تخت سلطنتى تشبيه شده، كه داراى پايه و ركن است. و اين كه فرمود: سپس دهانه قلم را مُهر و موم كرد...»، كنايه است از اين كه آنچه در آن رق نوشته شده، قضاء حتمى است كه رانده شده، و ديگر تغيير و تبديل نمى پذيرد. و اين كه فرمود: «مگر شما عرب نيستيد...»، اشاره به مطلبى است كه در تفسير آيه مذكور خاطرنشان كرديم، و آن مطلب، اين معنا را توضيح مى دهد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۷۹ </center> | ||
و در الدر المنثور است كه ابن | و در الدر المنثور است كه ابن جرير، از ابن عباس روايت كرده كه گفت: خداى تعالى، «نون» را كه عبارت بود از يك دوات بيافريد، و قلم را نيز خلق كرد. پس به قلم گفت: بنويس. قلم پرسيد: چه بنويسم؟ گفت: بنويس آنچه را كه تا روز قيامت خواهد شد. چه اعمالى كه به عنوان خير و احسان صورت مى گيرد، و چه اعمالى كه به منظور فجور انجام مى شود. چه رزقى كه از حلال داده مى شود، و چه آن كه از حرام مصرف مى گردد. آنگاه حالت و شؤون هر يك از اين ها را نيز ثبت كن كه: چه وقت در دنيا خلق و ظاهر مى شود، و چقدر در دنيا مى ماند، و چه وقت و چه جور از دنيا بيرون مى شود. | ||
آنگاه خداى تعالى، بر هر يك از بندگانش حافظانى و بر كتابش خازنانى گماشت تا آن را حفظ كنند، و همه روزه، عمل آن روز را از آن خازن گرفته، استنساخ مى كنند. و چون آن رزق تمام شود، آن دستور هم تمام مى شود، و اجل منقضى مى گردد. آن وقت، حافظان نزد خازنان آمده، عمل آن روز كسانى را كه اينان موكّل بر آنند، مطالبه مى كنند. خازنان مى گويند: ما براى رفقاى شما نزد خود عملى نمى يابيم. حافظان بر مى گردند و متوجه مى شوند كه رفقايشان مُرده اند. | |||
ابن عباس گفت: مگر شما عرب نيستيد؟ مى شنويد كه حافظان مى گويند: «إنّا كُنّا نَستَنسِخُ مَا كُنتُم تُعمَلُون». استنساخ وقتى صورت مى گيرد كه كتابى باشد تا از آن نسخه بردارند. | |||
مؤلف: اين خبر، به طورى كه ملاحظه مى فرماييد، آيه شريفه را جزء كلام ملائكۀ حفظه شمرده است. | |||
و نيز، در همان كتاب است كه ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده كه در ذيل اين آيه، گفته است: حفظه از أُمّ الكتاب آنچه را كه بنى نوع بشر عمل مى نمايند، استنساخ مى كنند. چون هر انسانى، همان را عمل مى كند كه ملائكه از أُمّ الكتاب استنساخ كرده اند. | |||
و | و از كتاب سعد السعود ابن طاووس نقل شده كه بعد از آن كه مسأله دو فرشتۀ موكّل بر هر بنده را ذكر كرده، گفته است: | ||
و در روايتى آمده كه اين دو ملك، هر صبح و شام كه مى خواهند نازل شوند، اسرافيل عمل آن بنده را از لوح محفوظ استنساخ نموده، به دست آن دو مى دهد. و چون هر صبح و شام صعود مى كنند، و نامۀ عمل آن روز بنده را مى برند، به دست اسرافيل مى دهند، و وى آن نامه را با نامه اى از لوح محفوظ استنساخ كرده بود، مقابله مى كند، تا معلوم شود هر دو نسخه با هم برابرند و وى درست استنساخ كرده. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۸۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۸۰ </center> | ||
و در مجمع | و در مجمع البيان، در ذيل جمله «وَ لَهُ الكِبرِيَاءُ فِى السّماوات وَ الأرض» گفته: و در حديثى، خداى تعالى فرموده: «كبرياء»، رداى من است و «عظمت»، جامۀ من است. هر كس در يكى از اين دو با من منازعت كند، او را در آتش دوزخ مى افكنم. | ||
مؤلف : اين روايت | مؤلف: اين روايت را، الدرّ المنثور، از مسلم از ابوداوود، و از ابن ماجه و ديگران، از ابى هريره، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» نقل كرده است. | ||
سوره احقاف | سوره احقاف | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۸۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۸۱ </center> | ||
<span id='link189'><span> | <span id='link189'><span> | ||
==آيات ۱ - ۱۴ سوره احقاف == | ==آيات ۱ - ۱۴ سوره احقاف == | ||
سوره «احقاف»، مكّى است و سى و پنج آيه دارد. | سوره «احقاف»، مكّى است و سى و پنج آيه دارد. |
ویرایش