۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۱۵۰: | خط ۱۵۰: | ||
پس از آن دو احتمال، تنها احتمال اول را مى توانيم بپذيريم و بگوييم: آنچه از قرآن مى فهميم، همان است كه در أُمّ الكتاب است. و با اين حال ،ديگر چه معنا دارد كه گفته شود قرآن عربى كه نزد ما است، قابل درك هست، ولى آن كه در أُمّ الكتاب و نزد خدا است، قابل درك و تعقل نيست؟ | پس از آن دو احتمال، تنها احتمال اول را مى توانيم بپذيريم و بگوييم: آنچه از قرآن مى فهميم، همان است كه در أُمّ الكتاب است. و با اين حال ،ديگر چه معنا دارد كه گفته شود قرآن عربى كه نزد ما است، قابل درك هست، ولى آن كه در أُمّ الكتاب و نزد خدا است، قابل درك و تعقل نيست؟ | ||
در پاسخ مى گوييم: از كجا كه نسبت بين قرآنى كه نزد ما است و آنچه در أُمّ الكتاب است، نسبت | در پاسخ مى گوييم: از كجا كه نسبت بين قرآنى كه نزد ما است و آنچه در أُمّ الكتاب است، نسبت مَثَل و ممثّل نباشد. مَثَل هم عين ممثّل هست، اما آن كس كه چيزى برايش ممثّل شده، از آن ممثّل، به جز مَثَل را نمى فهمد و راهى براى درك حقيقت ممثّل ندارد - دقت فرماييد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۵ </center> | ||
از آنچه گذشت، روشن گرديد كه وجوهى كه مفسران در تفسير دو وصف «عَلِىّ» و «حكيم» آورده اند، ضعيف است، مثل كلام بعضى از ايشان كه گفته اند: مراد از «عَلِىّ» بودن قرآن، اين است كه در بلاغتش عالى و روشنگر هر چيزى است كه مردم بدان محتاج اند. | از آنچه گذشت، روشن گرديد كه وجوهى كه مفسران در تفسير دو وصف «عَلِىّ» و «حكيم» آورده اند، ضعيف است، مثل كلام بعضى از ايشان كه گفته اند: مراد از «عَلِىّ» بودن قرآن، اين است كه در بلاغتش عالى و روشنگر هر چيزى است كه مردم بدان محتاج اند. |
ویرایش