گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۹: خط ۱۹۹:
و بعيد نيست وجه آن ، عنايتى باشد كه به اين نكته داشته كه از مشركين اين اعتراف را بگيرد كه غير از خدا خالقى نيست . آنگاه اين معنا را ضميمه آن كند كه تدبير نيز از خلقت است ، و نتيجه بگيرد كه مرام وثنيت كه مرام شما مخاطبين است داراى تناقض است ، از يكسو خالق را منحصرا خدا مى دانيد، و از سوى ديگر از نادانى خود تدبير را كار غير خدا مى دانيد.
و بعيد نيست وجه آن ، عنايتى باشد كه به اين نكته داشته كه از مشركين اين اعتراف را بگيرد كه غير از خدا خالقى نيست . آنگاه اين معنا را ضميمه آن كند كه تدبير نيز از خلقت است ، و نتيجه بگيرد كه مرام وثنيت كه مرام شما مخاطبين است داراى تناقض است ، از يكسو خالق را منحصرا خدا مى دانيد، و از سوى ديگر از نادانى خود تدبير را كار غير خدا مى دانيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۸ </center>
وَ الَّذِى نَزَّلَ مِنَ السمَاءِ مَاءَ بِقَدَرٍ فَأَنشرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَلِك تخْرَجُونَ
«'''وَ الَّذِى نَزَّلَ مِنَ السمَاءِ مَاءَ بِقَدَرٍ فَأَنشرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَلِك تخْرَجُونَ'''»:
 
در اين آيه شريفه ، نازل كردن آب از آسمان را مقيد كرده به قيد ((قدر(( تا اشاره كرده باشد به اينكه نازل شدن باران عبث و بى حساب نيست ، بلكه از اراده و تدبير خدا ناشى مى شود. و كلمه ((انشرنا(( ماضى ، از مصدر ((انشار(( و به معناى احياء است . و كلمه ((ميتا(( مخفف ميت - با تشديد - است . و اگر كلمه ((بلده (( را با كلمه ((ميت (( توصيف كرده و فرموده ((شهرى مرده (( تنها بدين اعتبار است كه شهر براى خود مكانى است ، چون همان طور كه زراعت مرده و زنده دارد، شهر را هم مى توان متصف به اين دو صفت كرد، چون گفتيم شهر نيز مكان و سرزمينى است .
در اين آيه شريفه ، نازل كردن آب از آسمان را مقيد كرده به قيد ((قدر(( تا اشاره كرده باشد به اينكه نازل شدن باران عبث و بى حساب نيست ، بلكه از اراده و تدبير خدا ناشى مى شود. و كلمه ((انشرنا(( ماضى ، از مصدر ((انشار(( و به معناى احياء است . و كلمه ((ميتا(( مخفف ميت - با تشديد - است . و اگر كلمه ((بلده (( را با كلمه ((ميت (( توصيف كرده و فرموده ((شهرى مرده (( تنها بدين اعتبار است كه شهر براى خود مكانى است ، چون همان طور كه زراعت مرده و زنده دارد، شهر را هم مى توان متصف به اين دو صفت كرد، چون گفتيم شهر نيز مكان و سرزمينى است .


خط ۲۰۸: خط ۲۰۹:
بعضى از مفسرين گفته اند: اگر از روياندن گياهان تعبير كرد به ((انشار(( - كه در واقع به معناى احياى مردگان است - و از احياى مردگان هم تعبير كرد به ((اخراج (( براى اين است كه در اولى روياندن را امرى عظيم نشان دهد، و در دومى مساءله بعث و معاد را كارى آسان جلوه داده باشد تا در نتيجه هم سنن استدلال را ارج نهاده باشد، و هم راه قياس را روشن تر ساخته باشد.
بعضى از مفسرين گفته اند: اگر از روياندن گياهان تعبير كرد به ((انشار(( - كه در واقع به معناى احياى مردگان است - و از احياى مردگان هم تعبير كرد به ((اخراج (( براى اين است كه در اولى روياندن را امرى عظيم نشان دهد، و در دومى مساءله بعث و معاد را كارى آسان جلوه داده باشد تا در نتيجه هم سنن استدلال را ارج نهاده باشد، و هم راه قياس را روشن تر ساخته باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۹ </center>
وَ الَّذِى خَلَقَ الاَزْوَجَ كلَّهَا وَ جَعَلَ لَكم مِّنَ الْفُلْكِ وَ الاَنْعَمِ مَا تَرْكَبُونَ
«'''وَ الَّذِى خَلَقَ الاَزْوَاجَ كُلَّهَا وَ جَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَ الاَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ'''»:
 
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((ازواج ((، اصناف موجودات از نر و ماده و سياه و سفيد و امثال آن است . بعضى ديگر گفته اند: مراد جفت از هر چيز است ، چون هر چيزى - به جز خداى تعالى - زوجى دارد، مانند: بالا و پايين ، چپ و راست ، ماده و نر.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((ازواج ((، اصناف موجودات از نر و ماده و سياه و سفيد و امثال آن است . بعضى ديگر گفته اند: مراد جفت از هر چيز است ، چون هر چيزى - به جز خداى تعالى - زوجى دارد، مانند: بالا و پايين ، چپ و راست ، ماده و نر.
((و جعل لكم من الفلك و الانعام ما تركبون (( - يعنى ((تركبونه (( و برايتان از كشتى و چارپايان چيزهايى قرار داد كه سوارش شويد. كلمه ((تركبون (( از ((ركوب (( است كه وقتى در مورد حيوانات يعنى اسب و شتر و امثال آن استعمال شود، به خودى خود متعدى مى گردد، و مى گوييم ((ركبت الفرس (( و چون در مورد كشتى و مانند آن به كار مى رود، با كلمه ((فى (( متعدى مى گردد، مى گوييم ((ركب فيه (( همان طور كه در كلام خداى تعالى آمده : ((و اذا ركبوا فى الفلك (( و اگر در آيه مورد بحث كه سخن از كشتى هم به ميان آمده كلمه ((فى (( نياورده براى اين است كه جانب انعام را غلبه داده باشد.
«'''و جعل لكم من الفلك و الانعام ما تركبون'''» - يعنى ((تركبونه (( و برايتان از كشتى و چارپايان چيزهايى قرار داد كه سوارش شويد. كلمه ((تركبون (( از ((ركوب (( است كه وقتى در مورد حيوانات يعنى اسب و شتر و امثال آن استعمال شود، به خودى خود متعدى مى گردد، و مى گوييم ((ركبت الفرس (( و چون در مورد كشتى و مانند آن به كار مى رود، با كلمه ((فى (( متعدى مى گردد، مى گوييم ((ركب فيه (( همان طور كه در كلام خداى تعالى آمده : ((و اذا ركبوا فى الفلك (( و اگر در آيه مورد بحث كه سخن از كشتى هم به ميان آمده كلمه ((فى (( نياورده براى اين است كه جانب انعام را غلبه داده باشد.
لِتَستَوُا عَلى ظهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا استَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا ... لَمُنقَلِبُونَ
 
«'''لِتَستَوُا عَلى ظهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا استَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا ... لَمُنقَلِبُونَ'''»:
 
((استواء بر ظهر(( به معناى استقرار بر پشت حيوان ، و يا هر مركب ديگر است . و ضمير در كلمه ((ظهوره (( به ((ما(( ى موصوله در جمله ((ما تركبون (( و ضمير در جمله ((اذا استويتم عليه (( نيز به همان موصول برمى گردد، و در اين آيه جمله ((لتستووا على ظهوره (( با آوردن كلمه ((ظهور((، و جمله ((استويتم (( عليه بدون آوردن كلمه ((ظهور((، به يك معنا است ، چون هم مى توان گفت بر پشت حيوان سوار شدم ، و هم مى توان گفت بر حيوان سوار شدم .
((استواء بر ظهر(( به معناى استقرار بر پشت حيوان ، و يا هر مركب ديگر است . و ضمير در كلمه ((ظهوره (( به ((ما(( ى موصوله در جمله ((ما تركبون (( و ضمير در جمله ((اذا استويتم عليه (( نيز به همان موصول برمى گردد، و در اين آيه جمله ((لتستووا على ظهوره (( با آوردن كلمه ((ظهور((، و جمله ((استويتم (( عليه بدون آوردن كلمه ((ظهور((، به يك معنا است ، چون هم مى توان گفت بر پشت حيوان سوار شدم ، و هم مى توان گفت بر حيوان سوار شدم .
<span id='link96'><span>
<span id='link96'><span>
۱۶٬۲۸۸

ویرایش