۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۹: | ||
و بعيد نيست وجه آن ، عنايتى باشد كه به اين نكته داشته كه از مشركين اين اعتراف را بگيرد كه غير از خدا خالقى نيست . آنگاه اين معنا را ضميمه آن كند كه تدبير نيز از خلقت است ، و نتيجه بگيرد كه مرام وثنيت كه مرام شما مخاطبين است داراى تناقض است ، از يكسو خالق را منحصرا خدا مى دانيد، و از سوى ديگر از نادانى خود تدبير را كار غير خدا مى دانيد. | و بعيد نيست وجه آن ، عنايتى باشد كه به اين نكته داشته كه از مشركين اين اعتراف را بگيرد كه غير از خدا خالقى نيست . آنگاه اين معنا را ضميمه آن كند كه تدبير نيز از خلقت است ، و نتيجه بگيرد كه مرام وثنيت كه مرام شما مخاطبين است داراى تناقض است ، از يكسو خالق را منحصرا خدا مى دانيد، و از سوى ديگر از نادانى خود تدبير را كار غير خدا مى دانيد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۸ </center> | ||
وَ الَّذِى نَزَّلَ مِنَ السمَاءِ مَاءَ بِقَدَرٍ فَأَنشرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَلِك تخْرَجُونَ | «'''وَ الَّذِى نَزَّلَ مِنَ السمَاءِ مَاءَ بِقَدَرٍ فَأَنشرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَلِك تخْرَجُونَ'''»: | ||
در اين آيه شريفه ، نازل كردن آب از آسمان را مقيد كرده به قيد ((قدر(( تا اشاره كرده باشد به اينكه نازل شدن باران عبث و بى حساب نيست ، بلكه از اراده و تدبير خدا ناشى مى شود. و كلمه ((انشرنا(( ماضى ، از مصدر ((انشار(( و به معناى احياء است . و كلمه ((ميتا(( مخفف ميت - با تشديد - است . و اگر كلمه ((بلده (( را با كلمه ((ميت (( توصيف كرده و فرموده ((شهرى مرده (( تنها بدين اعتبار است كه شهر براى خود مكانى است ، چون همان طور كه زراعت مرده و زنده دارد، شهر را هم مى توان متصف به اين دو صفت كرد، چون گفتيم شهر نيز مكان و سرزمينى است . | در اين آيه شريفه ، نازل كردن آب از آسمان را مقيد كرده به قيد ((قدر(( تا اشاره كرده باشد به اينكه نازل شدن باران عبث و بى حساب نيست ، بلكه از اراده و تدبير خدا ناشى مى شود. و كلمه ((انشرنا(( ماضى ، از مصدر ((انشار(( و به معناى احياء است . و كلمه ((ميتا(( مخفف ميت - با تشديد - است . و اگر كلمه ((بلده (( را با كلمه ((ميت (( توصيف كرده و فرموده ((شهرى مرده (( تنها بدين اعتبار است كه شهر براى خود مكانى است ، چون همان طور كه زراعت مرده و زنده دارد، شهر را هم مى توان متصف به اين دو صفت كرد، چون گفتيم شهر نيز مكان و سرزمينى است . | ||
خط ۲۰۸: | خط ۲۰۹: | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: اگر از روياندن گياهان تعبير كرد به ((انشار(( - كه در واقع به معناى احياى مردگان است - و از احياى مردگان هم تعبير كرد به ((اخراج (( براى اين است كه در اولى روياندن را امرى عظيم نشان دهد، و در دومى مساءله بعث و معاد را كارى آسان جلوه داده باشد تا در نتيجه هم سنن استدلال را ارج نهاده باشد، و هم راه قياس را روشن تر ساخته باشد. | بعضى از مفسرين گفته اند: اگر از روياندن گياهان تعبير كرد به ((انشار(( - كه در واقع به معناى احياى مردگان است - و از احياى مردگان هم تعبير كرد به ((اخراج (( براى اين است كه در اولى روياندن را امرى عظيم نشان دهد، و در دومى مساءله بعث و معاد را كارى آسان جلوه داده باشد تا در نتيجه هم سنن استدلال را ارج نهاده باشد، و هم راه قياس را روشن تر ساخته باشد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۹ </center> | ||
وَ الَّذِى خَلَقَ | «'''وَ الَّذِى خَلَقَ الاَزْوَاجَ كُلَّهَا وَ جَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَ الاَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ'''»: | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((ازواج ((، اصناف موجودات از نر و ماده و سياه و سفيد و امثال آن است . بعضى ديگر گفته اند: مراد جفت از هر چيز است ، چون هر چيزى - به جز خداى تعالى - زوجى دارد، مانند: بالا و پايين ، چپ و راست ، ماده و نر. | بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((ازواج ((، اصناف موجودات از نر و ماده و سياه و سفيد و امثال آن است . بعضى ديگر گفته اند: مراد جفت از هر چيز است ، چون هر چيزى - به جز خداى تعالى - زوجى دارد، مانند: بالا و پايين ، چپ و راست ، ماده و نر. | ||
«'''و جعل لكم من الفلك و الانعام ما تركبون'''» - يعنى ((تركبونه (( و برايتان از كشتى و چارپايان چيزهايى قرار داد كه سوارش شويد. كلمه ((تركبون (( از ((ركوب (( است كه وقتى در مورد حيوانات يعنى اسب و شتر و امثال آن استعمال شود، به خودى خود متعدى مى گردد، و مى گوييم ((ركبت الفرس (( و چون در مورد كشتى و مانند آن به كار مى رود، با كلمه ((فى (( متعدى مى گردد، مى گوييم ((ركب فيه (( همان طور كه در كلام خداى تعالى آمده : ((و اذا ركبوا فى الفلك (( و اگر در آيه مورد بحث كه سخن از كشتى هم به ميان آمده كلمه ((فى (( نياورده براى اين است كه جانب انعام را غلبه داده باشد. | |||
لِتَستَوُا عَلى ظهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا استَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا ... لَمُنقَلِبُونَ | |||
«'''لِتَستَوُا عَلى ظهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا استَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا ... لَمُنقَلِبُونَ'''»: | |||
((استواء بر ظهر(( به معناى استقرار بر پشت حيوان ، و يا هر مركب ديگر است . و ضمير در كلمه ((ظهوره (( به ((ما(( ى موصوله در جمله ((ما تركبون (( و ضمير در جمله ((اذا استويتم عليه (( نيز به همان موصول برمى گردد، و در اين آيه جمله ((لتستووا على ظهوره (( با آوردن كلمه ((ظهور((، و جمله ((استويتم (( عليه بدون آوردن كلمه ((ظهور((، به يك معنا است ، چون هم مى توان گفت بر پشت حيوان سوار شدم ، و هم مى توان گفت بر حيوان سوار شدم . | ((استواء بر ظهر(( به معناى استقرار بر پشت حيوان ، و يا هر مركب ديگر است . و ضمير در كلمه ((ظهوره (( به ((ما(( ى موصوله در جمله ((ما تركبون (( و ضمير در جمله ((اذا استويتم عليه (( نيز به همان موصول برمى گردد، و در اين آيه جمله ((لتستووا على ظهوره (( با آوردن كلمه ((ظهور((، و جمله ((استويتم (( عليه بدون آوردن كلمه ((ظهور((، به يك معنا است ، چون هم مى توان گفت بر پشت حيوان سوار شدم ، و هم مى توان گفت بر حيوان سوار شدم . | ||
<span id='link96'><span> | <span id='link96'><span> |
ویرایش