۱۶٬۸۸۳
ویرایش
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
<span id='link12'><span> | <span id='link12'><span> | ||
== | ==شرح پاره اى از لذّت ها و نعمت هاى اهل بهشت == | ||
وَ أَمْدَدْنَهُم بِفَكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِّمَّا يَشتهُونَ | «'''وَ أَمْدَدْنَهُم بِفَكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِّمَّا يَشتهُونَ'''»: | ||
اين | |||
و | اين آيه، پاره اى از لذات و نعمت هاى اهل بهشت را - كه به طور اجمال در آيه قبلى نام آن ها را برد و فرمود: «كُلُوا و اشرَبُوا هَنِيئاً...»، به طور تفصيل بيان مى كند. | ||
و معناى آيه اين است كه : ما اهل بهشت را به ميوه و هر گوشتى كه ميل داشته | |||
و كلمۀ «امداد»، به معناى آوردن چيزى است به طور دائم و پشت سرِ هم، كه البته هم در خير استعمال مى شود، مانند آيه مورد بحث که مى فرمايد: پشت سرِ هم و لاينقطع، ميوه و گوشت از هر نوعش كه بخواهند، برايشان مى فرستيم، و هم در شرّ و عذاب استعمال مى شود، مانند آيه شريفه «وَ نُمِدُّ لَهُ مِنَ العَذَابِ مَدّاً». | |||
و معناى آيه اين است كه: ما اهل بهشت را به ميوه و هر گوشتى كه ميل داشته باشند، روزى مى دهيم، يك روزى پشت سرِ هم و ساعت به ساعت و لا ينقطع. | |||
وَ | |||
مراد از | «'''يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْساً لا لَغْوٌ فِيهَا وَ لا تَأْثِيمٌ'''»: | ||
«تنازع در كأس»، به معناى به يكديگر تعارف نمودن و اجتماع كردن بر تناول آن است، و «كأس»، به معناى قدح است، كه البته وقتى به قدح «كأس» گفته مى شود كه در آن شراب باشد. و مراد از «لغو»، سخن لغوى است كه از شرابخواران دنيا سر مى زند. و «تأثيم»، به معناى آن است كه شخصى را گناهكار كنى، كه اين نيز از آثار شراب هاى دنيا است كه شرابخوار را گناهكار مى كند. و همين كه فرمود: «در آن قدح ها، لغو و تأثيم نيست»، قرينه است بر اين كه منظور از «كأس» كه بر سرِ آن تنازع مى كنند، قدح شراب است، اما شرابى كه آثار زشت شراب دنيا را ندارد. | |||
«'''وَ يَطُوفُ عَلَيهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ'''»: | |||
مراد از «طواف كردن غلمان در پيرامون بهشتيان»، آمد و شد آنان براى خدمت است. بعضى از مفسران گفته اند: اين كه به طور نكره فرمود: «غِلمَانٌ لَهُم - غلمانى كه دارن» و نفرمود: «غِلمَانِهِم - غلمانشان»، براى اين است كه شنونده توهم نكند مراد از آن «غلمان»، همان خدمتكارانى هستند كه در دنيا داشتند، و بفهماند كه «غلمان» نيز، مانند «حور» از مخلوقات بهشتی اند، كه از شدت زيبايى و صفا و حُسن، مانند لؤلؤاى هستند كه از ترس دستبرد اجانب، در گنجينه اش جاى مى دهند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۱ </center> | ||
وَ أَقْبَلَ | «'''وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ'''»: | ||
يعنى به يكديگر روى مى آورند و هر يك از ديگرى مى پرسند در دنيا چه حالى داشته و چه عملى او را به سوى بهشت و نعيم الهى | |||
معناى | يعنى به يكديگر روى مى آورند و هر يك از ديگرى مى پرسند: در دنيا چه حالى داشته و چه عملى او را به سوى بهشت و نعيم الهى كشانيده؟ | ||
قَالُوا إِنَّا كنَّا قَبْلُ فى أَهْلِنَا مُشفِقِينَ | |||
راغب مى گويد: | == معناى اين كه بهشتيان مى گويند: «ما در خانواده مان، مشفق بوديم» == | ||
پس معناى آيه چنين مى شود كه : ما در دنيا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتيم | «'''قَالُوا إِنَّا كنَّا قَبْلُ فى أَهْلِنَا مُشفِقِينَ'''»: | ||
فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ وَقَانَا | |||
راغب مى گويد: «إشفاق»، به معناى عنايتى آميخته با ترس است. چون مشفق نسبت به كسى كه به او اشفاق دارد، هم محبت دارد و هم مى ترسد مبادا بلايى متوجه او گردد. و اين كلمه در قرآن آمده، مى فرمايد: «وَ هُم مِنَ السَّاعَةِ مُشفِقُون - ايشان از قيامت بيمناكند». پس اين كلمه، هر وقت با حرف «مِن» متعدى شود، معناى ترس در آن روشن تر از محبت است، و اگر با حرف «فِى» متعدّى گردد، معناى عنايت و محبت در آن روشن تر از ترس به ذهن مى رسد. همچنان كه در قرآن فرموده: «إنّا كُنّا قَبلُ فِى أهلِنَا مُشفِقِين». | |||
و | |||
پس معناى آيه چنين مى شود كه: ما در دنيا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتيم. هم آنان را دوست مى داشتيم و به سعادت و نجاتشان از مهالك و ضلالت ها عنايت داشتيم، و هم از اين كه مبادا گرفتار مهالك شوند، مى ترسيديم، و به همين منظور به بهترين وجهى با آنان معاشرت مى كرديم، و نصيحت و دعوت به سوى حق را از ايشان دريغ نمى داشتيم. | |||
«'''فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ وَقَانَا عَذَابَ السّمُومِ'''»: | |||
كلمه «مَنّ»، به طورى كه راغب گفته، به معناى انعام كردن به نعمت پُر ارج و گرانمايه است. و اين منت، اگر با عمل انجام گيرد، از كارهاى نيك است، و اگر با زبان انجام شود، از كارهاى زشت خواهد بود، مگر از خداى تعالى، كه منّت نهادن قولى او هم نيكو است، كه در آيه شريفه «يَمُنُّونَ عَلَيكَ أن أسلَمُوا قُل لَا تَمُنُّوا عَلى إسلامِكُم بَلِ اللّهُ يَمُنّ عَلَيكُم أن هَداكُم لِلإيمَانِ إن كُنتُم صَادِقِينَ»، هم از منّت نهادن مردم سخن رفته، و هم از منّت نهادن خدا. | |||
و منّت نهادن خدا بر اهل بهشت، اين است كه ايشان را با داخل شدن در بهشت سعادتمند كرد، و با نگهدارى از عذاب «سموم»، مشمول رحمت خود قرار داد. و كلمه «سَمُوم» - به طورى كه طبرسى در مجمع البيان گفته - به معناى حرارتى است كه تا داخل سوراخ هاى رگ بدن فرو مى رود، و بدن از آن متألّم مى گردد، و «ريح سموم» را هم از همين جهت «سموم» گفته اند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲ </center> | ||
إِنَّا | «'''إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبرُّ الرَّحِيمُ'''»: | ||
اين آيه | |||
اين آيه با دو آيه | اين آيه شريفه، جمله «فَمَنّ اللّهُ عَلَينَا» را تعليل مى كند، و در آن اهل بهشت به يكديگر مى گويند: اين كه خداوند بر ما منت نهاد، براى اين بود كه ما در دنيا همواره او را مى خوانديم، و جملۀ «إنّهُ هُوَ البَرُّ الرّحِيم» هم، این تعليل را تعليل مى كند كه مى گويند: و اگر همواره او را مى خوانديم، بدين جهت بود كه او پروردگارى نيكوكار و مهربان بود. | ||
پس آيات سه | |||
و كلمه | اين آيه با دو آيه قبلش، اين معنا را مى فهماند كه اهل بهشت در دنيا، خداى را به يكتايى مى خواندند. يعنى تنها او را مى پرستيدند و تسليم امر او بودند، و نسبت به خانواده خود دلسوز بودند و آن ها را به حق نزديك و از باطل دور مى كردند. و همين علّت شد كه خدا بر آنان منت نهد و از عذاب سموم حفظ شان كند، و علت این كه چنين مى كردند، اين بود كه خداى تعالى، نيكوكار و مهربان بود و به هر كس كه او را مى خواند، احسان و رحم مى كرد. | ||
بحث روايتى | |||
پس آيات سه گانه، در معناى آيات شريفه «إنّ الإنسَانَ لَفِى خُسرٍ * إلّا الّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ * وَ تَوَاصَوا بِالحَقّ * وَ تَوَاصَوا بِالصَّبِر» است. چون این آيات نيز، اهل بهشت را منحصرا كسانى مى داند كه به خدا ايمان دارند و اعمال نيك مى كنند، و ديگران را به حق و به خويشتن دارى در انجام فرامين حق سفارش مى كنند. | |||
در | |||
و كلمه «بَرّ» - به فتحه باء - يكى از اسماى حُسناى خداى تعالى است، و از «بِرّ - به كسره باء - گرفته شده، كه به معناى احسان است. و بعضى از مفسران، آن را به لطف تفسير كرده اند. | |||
== بحث روايتى == | |||
در كافى، به سند خود، از ابن بكير، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير آيه: «وَ الّذِينَ آمَنُوا وَ اتّبَعَتهُم ذُرّيَّتُهُم بِإيمَانٍ ألحَقنَا بِهِم ذُرّيّتَهُم» فرمود: مربوط به آن فرزندانى است كه در عمل صالح نتوانستند به پايه پدران برسند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۳ </center> | ||
خداى تعالى براى اين كه چشم پدران روشن | خداى تعالى براى اين كه چشم پدران روشن شود، آن فرزندان را به پدران ملحق مى سازد. | ||
و در تفسير قمى است كه | مؤلف: اين روايت را صاحب كتاب توحيد هم، به سند خود، از ابوبكر حضرمى، از آن جناب نقل كرده. | ||
و در فقيه است كه در روايت حسن بن | و در تفسير قمى است كه پدرم، از سليمان ديلمى، از ابوبصير، از امام صادق «عليه السلام» برايم حديث كرد كه آن جناب فرمود: اطفال شيعيان ما نيز از مؤمنان هستند، فاطمه «عليها السلام»، آنان را تربيت مى كند، و اين كه خداى تعالى فرمود: «ألحَقنَا بِهِم ذُرّيّتَهُم»، معنايش اين است كه: روز قيامت، آن اطفال را به سوى پدران خود هدايت مى كند. | ||
مؤلف: و در مجمع البيان، ذيل اين حديث را - البته بدون ذكر سند - از آن جناب نقل كرده. | |||
و در كتاب توحيد، به سند خود، از ابوبصير روايت آورده كه گفت: امام صادق «عليه السلام» فرمود: وقتى طفلى از اطفال مؤمنان از دنيا مى رود، يك منادى در ملكوت آسمان ها و زمين ندا در مى دهد كه: | |||
آگاه باشيد! فلانى، پسر فلان شخص از دنيا رفت. آنگاه وارسى مى كنند، اگر قبل از آن طفل، پدر و مادرش و يا يكى از آن دو و يا بعضى از خويشاوندان طفل قبلا مُرده بودند، طفل را به او مى سپارند تا تغذيه اش كند، و گرنه ، او را به دست فاطمه «سلام اللّه عليها» مى دهند تا او غذايش دهد، تا پدر و مادرش و يا يكى از آن دو و يا يكى ديگر از بستگانش كه از مؤمنان باشد، از راه برسد. آن وقت فاطمه «سلام اللّه عليها»، طفل را به او مى سپارد. | |||
و در فقيه است كه در روايت حسن بن محبوب، از على، از حلبى، از امام صادق «عليه السلام» آمده كه فرمود: | |||
خداى تبارك و تعالى، «ابراهيم» و «ساره» را به كفالت اطفال مؤمنان مأمور كرده تا ايشان را در قصرى از دُرّ نگهدارى نموده و از درختى كه در بهشت است و لوله هايى مانند سرِ پستان گاو دارد، غذا دهند، و چون روز قيامت شود، لباس نو در تن ايشان كنند، و به بوى خوش معطر ساخته، به عنوان هديه نزد پدرانشان بفرستند. پس اين اطفال با پدرانشان در بهشت پادشاهان اند. و اين، همان معنايى است كه آيه شريفه «وَ الّذِينَ آمَنُوا وَ اتّبَعَتهُم ذُرّيّتَهُم بِإيمَانٍ ألحَقنَا بِهِم ذُرّيّتَهُم»، در صدد بيان آن است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۴ </center> | ||
و در مجمع البيان است كه | و در مجمع البيان است كه زاذان، از على «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: مؤمنان با فرزندانشان در بهشت اند. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود. | ||
و در الدر المنثور است كه بزاز و ابن | |||
مؤ لف : اين | و در الدر المنثور است كه بزاز و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده اند كه او، بدون ذكر واسطه، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت كرده كه فرمود: خداى تعالى، ذرّيه مؤمن را آن قدر بالا مى برد تا به درجۀ پدرش برسد، هرچند كه در عمل، به پايه پدر نباشد. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: «وَ الّذِينَ آمَنُوا وَ اتّبَعَتهُم ذُرّيّتُهُم بِإيمَانٍ ألحَقنَا بِهِم ذُرّيّتَهُم وَ مَا ألَتنَاهُم مِن عَمَلِهِم مِن شَئٍ». آنگاه فرمود: يعنى و هرچه به فرزندان بدهيم، از سهم پدران كم نمى كنيم. | ||
و در تفسير | |||
و در ذيل | و نيز در آن كتاب است كه طبرانى و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: وقتى آدمى داخل بهشت مى شود، از پدر و مادر خود سراغ مى گيرد، و از ذرّيه و فرزندان خود پرسش مى كند. به او مى گويند: آن ها به درجۀ تو نرسيدند، و عمل تو را نداشتند. مى گويد: پروردگارا! من اگر عمل كردم، به نيت خودم و آنان عمل كردم. آن وقت دستور مى رسد: ايشان را هم به وى ملحق كنند. آن وقت، ابن عباس اين آيه را تلاوت كرد: «وَ الّذِينَ آمَنُوا وَ اتّبَعَتهُم ذُرّيّتَهُم بِإيمَانٍ...». | ||
مؤ لف : اين آيه، پدرانى را كه در حديث نامشان برده شده، شامل نمى شود. چون تنها مى فرمايد: ذرّيه مؤمنان را به ايشان ملحق مى كنيم، و براى شامل شدن پدران، مناسب تر آن بود كه ابن عبّاس، دعاى ملائكه را بخواند كه گفتند: «رَبّنَا وَ أدخِلهُم جَنّاتِ عَدنٍ الّتِى وَعَدتَهُم وَ مَن صَلَحَ مِن آبَائِهِم وَ أزوَاجِهِم وَ ذُرّيَاتِهِم». | |||
و در تفسير قمى، در ذيل جمله «لا لَغوٌ فِيهَا وَ لَا تَأثِيم»، مى گويد: امام «عليه السلام» فرمود: در بهشت، غنا و فحش نيست. مؤمن، شراب مى نوشد، ولى گناه نمى كند. | |||
و در ذيل جملۀ «وَ أقبَلَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ يَتَسَائَلُونَ» فرمود: يعنى در بهشت اين سؤال را مى كنند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵ </center> | ||
<span id='link15'><span> | <span id='link15'><span> | ||
==آيات ۲۹ - ۴۴، سوره طور == | ==آيات ۲۹ - ۴۴، سوره طور == | ||
فَذَكرْ فَمَا أَنت بِنِعْمَتِ رَبِّك بِكاهِنٍ وَ لا مجْنُونٍ(۲۹) | فَذَكرْ فَمَا أَنت بِنِعْمَتِ رَبِّك بِكاهِنٍ وَ لا مجْنُونٍ(۲۹) |
ویرایش