۱۷٬۰۵۲
ویرایش
خط ۲۰۴: | خط ۲۰۴: | ||
<span id='link145'><span> | <span id='link145'><span> | ||
==آيات ۱۱ - | ==آيات ۱۱ - ۵۶ سوره واقعه == | ||
أُولَئكَ الْمُقَرَّبُونَ(۱۱) | |||
فى | فى جَنَّاتِ النَّعِيمِ(۱۲) | ||
ثُلَّةٌ مِّنَ | ثُلَّةٌ مِّنَ الأوَّلِينَ(۱۳) | ||
وَ قَلِيلٌ مِّنَ | وَ قَلِيلٌ مِّنَ الآخِرِينَ(۱۴) | ||
عَلى | عَلى سُرُرٍ مَّوْضونَةٍ(۱۵) | ||
مُّتَّكِئِينَ عَلَيهَا | مُّتَّكِئِينَ عَلَيهَا مُتَقَابِلِينَ(۱۶) | ||
يَطوفُ عَلَيهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ(۱۷) | |||
بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ(۱۸) | بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ(۱۸) | ||
لا | لا يُصَدَّعُونَ عَنهَا وَ لا يُنزِفُونَ(۱۹) | ||
وَ | وَ فَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيرُونَ(۲۰) | ||
وَ لحَْمِ طيرٍ مِّمَّا يَشتهُونَ(۲۱) | وَ لحَْمِ طيرٍ مِّمَّا يَشتهُونَ(۲۱) | ||
وَ حُورٌ عِينٌ(۲۲) | وَ حُورٌ عِينٌ(۲۲) | ||
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُو الْمَكْنُونِ(۲۳) | |||
جَزَاءَ بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۲۴) | جَزَاءَ بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۲۴) | ||
لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً(۲۵) | لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً(۲۵) | ||
إِلّا قِيلاً سَلَاماً سَلَاماً(۲۶) | |||
وَ | وَ أَصحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصاحَبُ الْيَمِينِ(۲۷) | ||
فى سِدْرٍ | فى سِدْرٍ مَخْضودٍ(۲۸) | ||
وَ طلْحٍ مَّنضودٍ(۲۹) | وَ طلْحٍ مَّنضودٍ(۲۹) | ||
وَ ظِلٍّ ممْدُودٍ(۳۰) | وَ ظِلٍّ ممْدُودٍ(۳۰) | ||
وَ مَاءٍ مَّسكُوبٍ(۳۱) | وَ مَاءٍ مَّسكُوبٍ(۳۱) | ||
وَ | وَ فَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ(۳۲) | ||
لا مَقْطوعَةٍ وَ لا ممْنُوعَةٍ(۳۳) | لا مَقْطوعَةٍ وَ لا ممْنُوعَةٍ(۳۳) | ||
وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ(۳۴) | وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ(۳۴) | ||
إِنَّا | إِنَّا أَنشأْنَاهُنَّ إِنشاءً(۳۵) | ||
فجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكاراً(۳۶) | |||
عُرُباً أَتْرَاباً(۳۷) | عُرُباً أَتْرَاباً(۳۷) | ||
لأصحَابِ الْيَمِينِ(۳۸) | |||
ثُلَّةٌ مِّنَ الاَوَّلِينَ(۳۹) | ثُلَّةٌ مِّنَ الاَوَّلِينَ(۳۹) | ||
وَ ثُلَّةٌ مِّنَ | وَ ثُلَّةٌ مِّنَ الآخِرِينَ(۴۰) | ||
وَ | وَ أَصحَابُ الشمَالِ مَا أَصحَابُ الشمَالِ(۴۱) | ||
فى | فى سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ(۴۲) | ||
وَ ظِلٍّ مِّن | وَ ظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ(۴۳) | ||
لا بَارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ(۴۴) | لا بَارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ(۴۴) | ||
إِنهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك مُترَفِينَ(۴۵) | إِنهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك مُترَفِينَ(۴۵) | ||
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلى الحِْنثِ الْعَظِيمِ(۴۶) | وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلى الحِْنثِ الْعَظِيمِ(۴۶) | ||
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ ئذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ | وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ ئذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظاماً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ(۴۷) | ||
أَ وَ ءَابَاؤُنَا الاَوَّلُونَ(۴۸) | أَ وَ ءَابَاؤُنَا الاَوَّلُونَ(۴۸) | ||
قُلْ إِنَّ الاَوَّلِينَ وَ | قُلْ إِنَّ الاَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ(۴۹) | ||
لَمَجْمُوعُونَ إِلى | لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(۵۰) | ||
ثمَّ إِنَّكُمْ | ثمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ(۵۱) | ||
لآكلُونَ مِن شجَرٍ مِّن زَقُّومٍ(۵۲) | |||
فَمَالِئُونَ مِنهَا | فَمَالِئُونَ مِنهَا الْبُطُونَ(۵۳) | ||
فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الحَْمِيمِ(۵۴) | |||
فَشارِبُونَ شُرْب الهِْيمِ(۵۵) | |||
هَذَا نُزُلهُُمْ يَوْمَ الدِّينِ(۵۶) | هَذَا نُزُلهُُمْ يَوْمَ الدِّينِ(۵۶) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۴ </center> | ||
ترجمه آيات | <center> «'''ترجمه آيات'''» </center> | ||
در | سابقين، همان مقربين درگاه خدايند (۱۱). | ||
اين | |||
در باغ هاى پر نعمت بهشت جاى دارند (۱۲). | |||
اين طايفه، در گذشتگان بيشتر هستند (۱۳). | |||
و در آيندگان كمتر (۱۴). | و در آيندگان كمتر (۱۴). | ||
اينان، بر تخت هايى به هم پيوسته قرار دارند (۱۵). | |||
رو به روى هم تكيه مى زنند (۱۶). | رو به روى هم تكيه مى زنند (۱۶). | ||
و | |||
با | و غلامانى بهشتى، پروانه وار به خدمتشان مى پردازند (۱۷). | ||
با ظرف هايى چون تنگ و آفتابه، و قدح شراب معين مى آورند (۱۸). | |||
شرابى كه نه سر درد مى آورد و نه عقلشان را زايل مى سازد (۱۹). | شرابى كه نه سر درد مى آورد و نه عقلشان را زايل مى سازد (۱۹). | ||
و از ميوه ها هر چه اختيار كنند (۲۰). | و از ميوه ها هر چه اختيار كنند (۲۰). | ||
و از گوشت مرغ از هر نوع كه اشتها كنند (۲۱). | و از گوشت مرغ از هر نوع كه اشتها كنند (۲۱). | ||
و حور العين هايى (دارند) (۲۲). | و حور العين هايى (دارند) (۲۲). | ||
كه از | |||
همه | كه از شدّت صفا، چون لؤلؤ دست نخورده اند (۲۳). | ||
در | |||
همه اين ها، پاداش كارهايى است که همواره مى كردند (۲۴). | |||
اما اصحاب | |||
در سايه سدرى | در بهشت، نه سخن بيهوده مى شنوند، و نه تهمت و گناه (۲۵). | ||
و موزى كه ميوه هايش | |||
هرچه هست، سلام است و سخن سالم (۲۶). | |||
اما اصحاب يمين، نامۀ اعمالشان به دست راستشان داده مى شود و وصفى ناگفتنى دارند (۲۷). | |||
در سايه سدرى بی خار (۲۸). | |||
و موزى كه ميوه هايش روی هم چيده شده (۲۹). | |||
و سايه اى گسترده و هميشگى (۳۰). | و سايه اى گسترده و هميشگى (۳۰). | ||
و آبشارى لا ينقطع (۳۱). | و آبشارى لا ينقطع (۳۱). | ||
و ميوه هايى بسيار (۳۲). | و ميوه هايى بسيار (۳۲). | ||
كه در هيچ فصلى قطع و در هيچ حالى ممنوع نمى شود (۳۳). | كه در هيچ فصلى قطع و در هيچ حالى ممنوع نمى شود (۳۳). | ||
و جايگاهى بلند (و يا در جوار همسرانى بلند مرتبه ) قرار دارند (۳۴). | |||
و جايگاهى بلند (و يا در جوار همسرانى بلند مرتبه) قرار دارند (۳۴). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۵ </center> | ||
ما آنان را به وصفى ناگفتنى ايجاد كرديم (۳۵). | ما آنان را به وصفى ناگفتنى ايجاد كرديم (۳۵). | ||
و هميشه بكر قرارشان داديم (۳۶). | و هميشه بكر قرارشان داديم (۳۶). | ||
و نيز شوهر دوست و هم سن شوهران (۳۷). | و نيز شوهر دوست و هم سن شوهران (۳۷). | ||
اين | |||
اين سرنوشت، مخصوص اصحاب يمين است (۳۸). | |||
كه هم در گذشتگان بسيارند (۳۹). | كه هم در گذشتگان بسيارند (۳۹). | ||
و هم در آيندگان (۴۰). | و هم در آيندگان (۴۰). | ||
و اما اصحاب | |||
و اما اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى؟ (نامه اعمالشان به نشانۀ جرم، به دست چپشان داده مى شود)(۴۱). | |||
كه در آتشى نافذ و آبى جوشان (۴۲). | كه در آتشى نافذ و آبى جوشان (۴۲). | ||
و در سايه اى از دود سياه قرار دارند (۴۳). | و در سايه اى از دود سياه قرار دارند (۴۳). | ||
كه نه خنكى دارد، و نه سودى مى بخشد (۴۴). | كه نه خنكى دارد، و نه سودى مى بخشد (۴۴). | ||
چون ايشان قبل از | |||
و بر شكستن سوگند محكم و | چون ايشان قبل از اين، در دنيا، عيّاش و طاغى بودند (۴۵). | ||
و بارها مى گفتند آيا اگر بميريم و خاك و استخوان | |||
و بر شكستن سوگند محكم و عظيم، اصرار مى ورزيدند (۴۶). | |||
و بارها مى گفتند: آيا اگر بميريم و خاك و استخوان شويم، دوباره زنده و مبعوث مى گرديم؟ (۴۷). | |||
آيا پدران گذشته ما نيز مبعوث مى شوند (۴۸). | آيا پدران گذشته ما نيز مبعوث مى شوند (۴۸). | ||
بگو انسان هاى اولين و آخرين (۴۹). | بگو انسان هاى اولين و آخرين (۴۹). | ||
به طور | |||
آنگاه شما اى گمراهان تكذيب گر (۵۱). | به طور قطع، براى اجتماع در ميقات روزى معلوم جمع خواهند شد (۵۰). | ||
از درختى از | |||
و شكم ها را از آن | آنگاه شما اى گمراهان تكذيب گر! (۵۱). | ||
از درختى از زقّوم خواهيد خورد (۵۲). | |||
و شكم ها را از آن پُر خواهيد ساخت (۵۳). | |||
و آنگاه از آب جوشان متعفن روى آن خواهيد نوشيد (۵۴). | و آنگاه از آب جوشان متعفن روى آن خواهيد نوشيد (۵۴). | ||
پس از آن باز هم خواهيد نوشيد، | |||
تازه همه | پس از آن باز هم خواهيد نوشيد، آن چنان كه شتر هيماء و دچار بيمارى استسقاء مى نوشد، و رفع عطش مى كند (۵۵). | ||
اين آيات حال و وضعى كه هر يك از آن سه طايفه در قيامت | تازه همه اين ها، پذيرايى ابتدايى ورودشان به قيامت است (۵۶). | ||
<center> «'''بیان آيات'''» </center> | |||
اين آيات حال و وضعى كه هر يك از آن سه طايفه در قيامت دارند، شرح مى دهد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۶ </center> | ||
أُولَئك الْمُقَرَّبُونَ فى | «'''أُولَئك الْمُقَرَّبُونَ * فى جَنَّاتِ النَّعِيمِ'''»: | ||
ولى بعضى از | اشاره با كلمۀ «أولئِكَ» به سابقين است، و جملۀ «أولئِكَ المُقَرّبُونَ»، مبتدا و خبر، و جمله اى استينافى و ابتدايى است و ربطى به ما قبل ندارد. | ||
بعضى ديگر گفته اند: | |||
ولى بعضى از مفسران گفته اند: جمله مذكور - كه مركب از مبتدا و خبر است - خود، خبرى است براى كلمۀ سابقون. | |||
و | |||
حتى | بعضى ديگر گفته اند: «أولئِكَ» مبتدا، و مقرّبون صفت آن، و خبرش جمله «فِى جَنّاتِ النّعِيم» است. | ||
(بنابراين كه مبتدا و خبر باشد، معنايش اين مى شود كه: اينان، مقرّبان درگاه خدايند، و در جنّات نعيم هستند. و بنابر وجه دوم، معنايش اين مى شود كه: سابقون، همين مقرّبين هستند كه در جنّات نعيم اند. و بنابر وجه سوم، معنايش اين مى شود كه: اين مقربين، در جنّات نعيم اند). | |||
ولى از اين سه احتمال، اولين وجه از نظر سياق - كه نخست مردم را سه قسم مى كند، و سپس مآل كار هر يك را به تفصيل شرح مى دهد - سازگارتر و موجّه تر است. | |||
و مسأله «قرب» و «بُعد»، دو معناى نسبى هستند که اجسام، به حَسَب نسبت مكانى به آن دو متصف مى شوند. (مى گوييم: فلان چيز به ما نزديك و آن ديگرى از ما دور است)، ولى در استعمال آن توسعه اى داده، در زمان و غير زمان هم استعمال كرده اند. مثلا مى گويند فردا به امروز نزديك تر تا پس فردا، و يا مى گويند: عدد چهار به عدد سه نزديك تر است تا عدد پنج، و يا رنگ سبز به رنگ سياه نزديك تر از رنگ قرمز است. | |||
و باز توسعه بيشترى به استعمال آن داده، از اجسام و جسمانيات تجاوز كرده، معانى و حقايق را هم با آن دو توصيف كرده اند. (مثلا فرموده اند: مسلمان بخيل، دورتر از كافر سخى است به نجات و به عكس، كافر سخى، نزديك تر به نجات است، از مسلمان بخيل). | |||
حتى كلمۀ «قرب» در مورد خداى تعالى، به خاطر احاطه اى كه به هر چيز دارد، استعمال شده، خود خداى تعالى فرموده: «وَ إذَا سَألَكَ عِبَادِى عَنّى فَإنّى قَرِيبٌ». و يا فرموده: | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۷ </center> | ||
«وَ نَحنُ أقرَبُ إلَيهِ مِنكُم». و نيز فرموده: «وَ نَحنُ أقرَبُ إلَيهِ مِن حَبلِ الوَرِيد». | |||
و نيز از مواردى كه | |||
و نيز اين كه مى گوييم : خداى | و اين معنا، يعنى «نزديك تر بودن خداى تعالى» به من از خود من، و به هر چيزى از خود آن چيز، عجيب ترين معنايى است كه از مفهوم «قرب» تصور مى شود، و ما، در تفسير آيه ۱۶ از سوره «ق»، به تصوير آن اشاره كرديم. | ||
پس | |||
و نيز از مواردى كه كلمۀ «قرب» در امور معنوى استعمال شده، مورد بندگان در مرحلۀ بندگى و عبوديت است، و چون نزديك شدن بنده به خداى تعالى، امرى است اكتسابى، كه از راه عبادت و انجام مراسم عبوديت به دست مى آيد، كلمه را در اين مورد در صيغۀ «تقرّب» استعمال مى كنند. چون «تقرّب»، به معناى آن است كه كسى بخواهد به چيزى و يا كسى نزديك شود. بندۀ خدا با اعمال صالح خود، مى خواهد به خدا نزديك گردد، و این نزديكى عبارت است از اين كه در معرض شمول رحمت الهی واقع شود، و در آن معرض، شرّ اسباب و عوامل شقاوت و محروميت را از او دور كنند. | |||
و نيز اين كه مى گوييم: خداى تعالى، بندۀ خود را به خود نزديك مى كند، معنايش اين است كه: او را در منزلتى نازل مى كند كه از خصايص وقوع در آن منزلت، رسيدن به سعادت هايى است كه در غير آن منزلت به آن نمى رسد، و آن سعادت ها، عبارت است از اكرام خدا، و مغفرت و رحمت او، همچنان كه فرمود: «كِتَابٌ مَرقُومٌ * يَشهَدُهُ المُقَرّبُونَ». و نيز فرموده: «وَ مِزَاجُهُ مِن تَسنِيمٍ * عَيناً يَشرَبُ بِهَا المُقَرّبُونَ». | |||
پس «مقرّبون»، بلند مرتبه ترين طبقات اهل سعادت اند، همچنان كه آيه شريفه «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ * أولئِكَ المُقَرّبُونَ» نيز، به اين معنا اشاره دارد. و معلوم است كه چنين مرتبه اى براى كسى حاصل نمى شود، مگر از راه عبوديت و رسيدن به حدّ كمال آن، همچنان كه فرمود: «لَن يَستَنكِفَ المَسِيحَ أن يَكُونَ عَبداً للهِ وَ لَا المَلائِكَةُ المُقَرّبُونَ»، و عبوديت تكميل نمى شود، مگر وقتى كه عبد تابع محض باشد، و اراده و عملش را تابع اراده مولايش كند. هيچ چيزى نخواهد، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۸ </center> | ||
و هيچ عملى نكند، مگر بر وفق اراده | و هيچ عملى نكند، مگر بر وفق اراده مولايش، و اين، همان داخل شدن در تحت ولايت خدا است. پس چنين كسانى «اولياء اللّه» نيز هستند، و «اولياء اللّه»، تنها همين طايفه اند. | ||
«''' | |||
در سابق | «'''فِى جَنّاتٍ النّعِيم '''» - يعنى هر يك نفر از اين مقربين در يك جنت نعيم خواهد بود. در نتيجه، همۀ آنان در جنات النعيم هستند. | ||
آوردن «جنّات» به صيغۀ جمع، به اين اعتبار بوده. ممكن هم هست به این اعتبار باشد كه هر يك نفر از مقرّبين در جنّت هاى نعيم باشد، وليكن اين احتمال از اين نظر بعيد است كه در آخر سوره صريحا مى فرمايد: مقرّبين، هر يك در يك جنت اند: «فَأمّا إن كَانَ مِنَ المُقَرّبِينَ * فَرَوحٌ وَ رَيحَانٌ وَ جَنّةُ نَعِيمٍ». | |||
در سابق هم، مكرر گفتيم كه «نعيم» عبارت است از: «ولايت»، و «جنّت نعيم»، عبارت است از: «جنّت ولايت»، و اين نكته با مطلب چند سطر قبل ما هم تناسب دارد كه گفتيم: «و اين، همان داخل شدن به ولايت خدا است». | |||
ویرایش