گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۴: خط ۲۰۴:
<span id='link145'><span>
<span id='link145'><span>


==آيات ۱۱ - ۵۶، سوره واقعه ==
==آيات ۱۱ - ۵۶  سوره واقعه ==
أُولَئك الْمُقَرَّبُونَ(۱۱)
أُولَئكَ الْمُقَرَّبُونَ(۱۱)
فى جَنَّتِ النَّعِيمِ(۱۲)
فى جَنَّاتِ النَّعِيمِ(۱۲)
ثُلَّةٌ مِّنَ الاَوَّلِينَ(۱۳)
ثُلَّةٌ مِّنَ الأوَّلِينَ(۱۳)
وَ قَلِيلٌ مِّنَ الاَخِرِينَ(۱۴)
وَ قَلِيلٌ مِّنَ الآخِرِينَ(۱۴)
عَلى سرُرٍ مَّوْضونَةٍ(۱۵)
عَلى سُرُرٍ مَّوْضونَةٍ(۱۵)
مُّتَّكِئِينَ عَلَيهَا مُتَقَبِلِينَ(۱۶)
مُّتَّكِئِينَ عَلَيهَا مُتَقَابِلِينَ(۱۶)
يَطوف عَلَيهِمْ وِلْدَنٌ مخَلَّدُونَ(۱۷)
يَطوفُ عَلَيهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ(۱۷)
بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ(۱۸)
بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ(۱۸)
لا يُصدَّعُونَ عَنهَا وَ لا يُنزِفُونَ(۱۹)
لا يُصَدَّعُونَ عَنهَا وَ لا يُنزِفُونَ(۱۹)
وَ فَكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيرُونَ(۲۰)
وَ فَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيرُونَ(۲۰)
وَ لحَْمِ طيرٍ مِّمَّا يَشتهُونَ(۲۱)
وَ لحَْمِ طيرٍ مِّمَّا يَشتهُونَ(۲۱)
وَ حُورٌ عِينٌ(۲۲)
وَ حُورٌ عِينٌ(۲۲)
كَأَمْثَلِ اللُّؤْلُو الْمَكْنُونِ(۲۳)
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُو الْمَكْنُونِ(۲۳)
جَزَاءَ بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۲۴)
جَزَاءَ بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۲۴)
لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً(۲۵)
لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً(۲۵)
إِلا قِيلاً سلَماً سلَماً(۲۶)
إِلّا قِيلاً سَلَاماً سَلَاماً(۲۶)
وَ أَصحَب الْيَمِينِ مَا أَصحَب الْيَمِينِ(۲۷)
وَ أَصحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصاحَبُ الْيَمِينِ(۲۷)
فى سِدْرٍ مخْضودٍ(۲۸)
فى سِدْرٍ مَخْضودٍ(۲۸)
وَ طلْحٍ مَّنضودٍ(۲۹)
وَ طلْحٍ مَّنضودٍ(۲۹)
وَ ظِلٍّ ممْدُودٍ(۳۰)
وَ ظِلٍّ ممْدُودٍ(۳۰)
وَ مَاءٍ مَّسكُوبٍ(۳۱)
وَ مَاءٍ مَّسكُوبٍ(۳۱)
وَ فَكِهَةٍ كَثِيرَةٍ(۳۲)
وَ فَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ(۳۲)
لا مَقْطوعَةٍ وَ لا ممْنُوعَةٍ(۳۳)
لا مَقْطوعَةٍ وَ لا ممْنُوعَةٍ(۳۳)
وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ(۳۴)
وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ(۳۴)
إِنَّا أَنشأْنَهُنَّ إِنشاءً(۳۵)
إِنَّا أَنشأْنَاهُنَّ إِنشاءً(۳۵)
فجَعَلْنَهُنَّ أَبْكاراً(۳۶)
فجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكاراً(۳۶)
عُرُباً أَتْرَاباً(۳۷)
عُرُباً أَتْرَاباً(۳۷)
لاَصحَبِ الْيَمِينِ(۳۸)
لأصحَابِ الْيَمِينِ(۳۸)
ثُلَّةٌ مِّنَ الاَوَّلِينَ(۳۹)
ثُلَّةٌ مِّنَ الاَوَّلِينَ(۳۹)
وَ ثُلَّةٌ مِّنَ الاَخِرِينَ(۴۰)
وَ ثُلَّةٌ مِّنَ الآخِرِينَ(۴۰)
وَ أَصحَب الشمَالِ مَا أَصحَب الشمَالِ(۴۱)
وَ أَصحَابُ الشمَالِ مَا أَصحَابُ الشمَالِ(۴۱)
فى سمُومٍ وَ حَمِيمٍ(۴۲)
فى سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ(۴۲)
وَ ظِلٍّ مِّن يحْمُومٍ(۴۳)
وَ ظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ(۴۳)
لا بَارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ(۴۴)
لا بَارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ(۴۴)
إِنهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك مُترَفِينَ(۴۵)
إِنهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك مُترَفِينَ(۴۵)
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلى الحِْنثِ الْعَظِيمِ(۴۶)
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلى الحِْنثِ الْعَظِيمِ(۴۶)
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ ئذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظماً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ(۴۷)
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ ئذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظاماً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ(۴۷)
أَ وَ ءَابَاؤُنَا الاَوَّلُونَ(۴۸)
أَ وَ ءَابَاؤُنَا الاَوَّلُونَ(۴۸)
قُلْ إِنَّ الاَوَّلِينَ وَ الاَخِرِينَ(۴۹)
قُلْ إِنَّ الاَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ(۴۹)
لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقَتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(۵۰)
لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(۵۰)
ثمَّ إِنَّكُمْ أَيهَا الضالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ(۵۱)
ثمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ(۵۱)
لاَكلُونَ مِن شجَرٍ مِّن زَقُّومٍ(۵۲)
لآكلُونَ مِن شجَرٍ مِّن زَقُّومٍ(۵۲)
فَمَالِئُونَ مِنهَا الْبُطونَ(۵۳)
فَمَالِئُونَ مِنهَا الْبُطُونَ(۵۳)
فَشرِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الحَْمِيمِ(۵۴)
فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الحَْمِيمِ(۵۴)
فَشرِبُونَ شرْب الهِْيمِ(۵۵)
فَشارِبُونَ شُرْب الهِْيمِ(۵۵)
هَذَا نُزُلهُُمْ يَوْمَ الدِّينِ(۵۶)
هَذَا نُزُلهُُمْ يَوْمَ الدِّينِ(۵۶)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۴ </center>
ترجمه آيات  
<center> «'''ترجمه آيات'''» </center>
سابقين همان مقربين درگاه خدايند (۱۱).
 
در باغهاى پر نعمت بهشت جاى دارند (۱۲).
سابقين، همان مقربين درگاه خدايند (۱۱).
اين طايفه در گذشتگان بيشتر هستند (۱۳).
 
در باغ هاى پر نعمت بهشت جاى دارند (۱۲).
 
اين طايفه، در گذشتگان بيشتر هستند (۱۳).
 
و در آيندگان كمتر (۱۴).
و در آيندگان كمتر (۱۴).
اينان بر تختهايى به هم پيوسته قرار دارند (۱۵).
 
اينان، بر تخت هايى به هم پيوسته قرار دارند (۱۵).
 
رو به روى هم تكيه مى زنند (۱۶).
رو به روى هم تكيه مى زنند (۱۶).
و غلامان ى بهشتى پروانه وار به خدمتشان مى پردازند (۱۷).
 
با ظرفهايى چون تنگ و آفتابه ، و قدح شراب معين مى آورند (۱۸).
و غلامانى بهشتى، پروانه وار به خدمتشان مى پردازند (۱۷).
 
با ظرف هايى چون تنگ و آفتابه، و قدح شراب معين مى آورند (۱۸).
 
شرابى كه نه سر درد مى آورد و نه عقلشان را زايل مى سازد (۱۹).
شرابى كه نه سر درد مى آورد و نه عقلشان را زايل مى سازد (۱۹).
و از ميوه ها هر چه اختيار كنند (۲۰).
و از ميوه ها هر چه اختيار كنند (۲۰).
و از گوشت مرغ از هر نوع كه اشتها كنند (۲۱).
و از گوشت مرغ از هر نوع كه اشتها كنند (۲۱).
و حور العين هايى (دارند) (۲۲).
و حور العين هايى (دارند) (۲۲).
كه از شدت صفا چون لولو دست نخورده اند (۲۳).
 
همه اينها پاداش كارهايى است همواره مى كردند (۲۴).
كه از شدّت صفا، چون لؤلؤ دست نخورده اند (۲۳).
در بهشت نه سخن بيهوده مى شنوند، و نه تهمت و گناه (۲۵).
 
هر چه هست سلام است و سخن سالم (۲۶).
همه اين ها، پاداش كارهايى است که همواره مى كردند (۲۴).
اما اصحاب يمين نامه اعمالشان به دست راستشان داده مى شود و وصفى ناگفتنى دارند (۲۷).
 
در سايه سدرى بيخار (۲۸).
در بهشت، نه سخن بيهوده مى شنوند، و نه تهمت و گناه (۲۵).
و موزى كه ميوه هايش رويهم چيده شده (۲۹).
 
هرچه هست، سلام است و سخن سالم (۲۶).
 
اما اصحاب يمين، نامۀ اعمالشان به دست راستشان داده مى شود و وصفى ناگفتنى دارند (۲۷).
 
در سايه سدرى بی خار (۲۸).
 
و موزى كه ميوه هايش روی هم چيده شده (۲۹).
 
و سايه اى گسترده و هميشگى (۳۰).
و سايه اى گسترده و هميشگى (۳۰).
و آبشارى لا ينقطع (۳۱).
و آبشارى لا ينقطع (۳۱).
و ميوه هايى بسيار (۳۲).
و ميوه هايى بسيار (۳۲).
كه در هيچ فصلى قطع و در هيچ حالى ممنوع نمى شود (۳۳).
كه در هيچ فصلى قطع و در هيچ حالى ممنوع نمى شود (۳۳).
و جايگاهى بلند (و يا در جوار همسرانى بلند مرتبه ) قرار دارند (۳۴).
 
و جايگاهى بلند (و يا در جوار همسرانى بلند مرتبه) قرار دارند (۳۴).
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۵ </center>
ما آنان را به وصفى ناگفتنى ايجاد كرديم (۳۵).
ما آنان را به وصفى ناگفتنى ايجاد كرديم (۳۵).
و هميشه بكر قرارشان داديم (۳۶).
و هميشه بكر قرارشان داديم (۳۶).
و نيز شوهر دوست و هم سن شوهران (۳۷).
و نيز شوهر دوست و هم سن شوهران (۳۷).
اين سرنوشت مخصوص اصحاب يمين است (۳۸).
 
اين سرنوشت، مخصوص اصحاب يمين است (۳۸).
 
كه هم در گذشتگان بسيارند (۳۹).
كه هم در گذشتگان بسيارند (۳۹).
و هم در آيندگان (۴۰).
و هم در آيندگان (۴۰).
و اما اصحاب شمال چه اصحاب شمالى ؟ (نامه اعمالشان به نشانه جرم به دست چپشان داده مى شود) (۴۱).
 
و اما اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى؟ (نامه اعمالشان به نشانۀ جرم، به دست چپشان داده مى شود)(۴۱).
 
كه در آتشى نافذ و آبى جوشان (۴۲).
كه در آتشى نافذ و آبى جوشان (۴۲).
و در سايه اى از دود سياه قرار دارند (۴۳).
و در سايه اى از دود سياه قرار دارند (۴۳).
كه نه خنكى دارد، و نه سودى مى بخشد (۴۴).
كه نه خنكى دارد، و نه سودى مى بخشد (۴۴).
چون ايشان قبل از اين در دنيا عياش و طاغى بودند (۴۵).
 
و بر شكستن سوگند محكم و عظيم ، اصرار مى ورزيدند (۴۶).
چون ايشان قبل از اين، در دنيا، عيّاش و طاغى بودند (۴۵).
و بارها مى گفتند آيا اگر بميريم و خاك و استخوان شويم دوباره زنده و مبعوث مى گرديم ؟ (۴۷).
 
و بر شكستن سوگند محكم و عظيم، اصرار مى ورزيدند (۴۶).
 
و بارها مى گفتند: آيا اگر بميريم و خاك و استخوان شويم، دوباره زنده و مبعوث مى گرديم؟ (۴۷).
 
آيا پدران گذشته ما نيز مبعوث مى شوند (۴۸).
آيا پدران گذشته ما نيز مبعوث مى شوند (۴۸).
بگو انسان هاى اولين و آخرين (۴۹).
بگو انسان هاى اولين و آخرين (۴۹).
به طور قطع براى اجتماع در ميقات روزى معلوم جمع خواهند شد (۵۰).
 
آنگاه شما اى گمراهان تكذيب گر (۵۱).
به طور قطع، براى اجتماع در ميقات روزى معلوم جمع خواهند شد (۵۰).
از درختى از زقوم خواهيد خورد (۵۲).
 
و شكم ها را از آن پر خواهيد ساخت (۵۳).
آنگاه شما اى گمراهان تكذيب گر! (۵۱).
 
از درختى از زقّوم خواهيد خورد (۵۲).
 
و شكم ها را از آن پُر خواهيد ساخت (۵۳).
 
و آنگاه از آب جوشان متعفن روى آن خواهيد نوشيد (۵۴).
و آنگاه از آب جوشان متعفن روى آن خواهيد نوشيد (۵۴).
پس از آن باز هم خواهيد نوشيد، آنچنان كه شتر هيماء و دچار بيمارى استسقاء مى نوشد، و رفع عطش مى كند (۵۵).
 
تازه همه اينها پذيرايى ابتدايى ورودشان به قيامت است (۵۶).
پس از آن باز هم خواهيد نوشيد، آن چنان كه شتر هيماء و دچار بيمارى استسقاء مى نوشد، و رفع عطش مى كند (۵۵).
بيان آيات  
 
اين آيات حال و وضعى كه هر يك از آن سه طايفه در قيامت دارند شرح مى دهد.
تازه همه اين ها، پذيرايى ابتدايى ورودشان به قيامت است (۵۶).
 
<center> «'''بیان آيات'''» </center>
 
اين آيات حال و وضعى كه هر يك از آن سه طايفه در قيامت دارند، شرح مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۶ </center>
أُولَئك الْمُقَرَّبُونَ فى جَنَّتِ النَّعِيمِ
«'''أُولَئك الْمُقَرَّبُونَ * فى جَنَّاتِ النَّعِيمِ'''»:
اشاره با كلمه «'''اولئك '''» به سابقين است ، و جمله «'''اولئك المقربون '''» مبتدا و خبر، و جمله اى استينافى و ابتدايى است و ربطى به ما قبل ندارد.
 
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: جمله مذكور كه مركب از مبتدا و خبر است ، خود خبرى است براى كلمه سابقون .
اشاره با كلمۀ «أولئِكَ» به سابقين است، و جملۀ «أولئِكَ المُقَرّبُونَ»، مبتدا و خبر، و جمله اى استينافى و ابتدايى است و ربطى به ما قبل ندارد.
بعضى ديگر گفته اند: «'''اولئك '''» مبتدا، و مقربون صفت آن ، و خبرش جمله «'''فى جنات النعيم '''» است ، (بنابراين كه مبتدا و خبر باشد معنايش اين مى شود كه اينان مقربان درگاه خدايند، و در جنات نعيم هستند، و بنابر وجه دوم معنايش اين مى شود كه سابقون همين مقربين هستند كه در جنات نعيمند. و بنابر وجه سوم معنايش اين مى شود كه اين مقربين در جنات نعيمند)، ولى از اين سه احتمال اولين وجه از نظر سياق كه نخست مردم را سه قسم مى كند، و سپس مال كار هر يك را به تفصيل شرح مى دهد سازگارتر و موجه تر است .
 
موارد استعمال كلمه «'''قرب '''» و معناى تقرب به خدا و اينكه مقربون بلند مرتبه ترينطبقات اهل سعادتند
ولى بعضى از مفسران گفته اند: جمله مذكور - كه مركب از مبتدا و خبر است - خود، خبرى است براى كلمۀ سابقون.
و مساءله قرب و بعد دو معناى نسبى هستند اجسام حسب نسبت مكانى به آن دو متصف مى شوند، (مى گوييم فلان چيز به ما نزديك و آن ديگرى از ما دور است )، ولى در استعمال آن توسعه اى داده ، در زمان و غير زمان هم استعمال كرده اند، مثلا مى گويند فردا به امروز نزديك تر تا پس فردا، و يا مى گويند عدد چهار به عدد سه نزديك تر است تا عدد پنج ، و يا رنگ سبز به رنگ سياه نزديك تر از رنگ قرمز است ، و باز توسعه بيشترى به استعمال آن داده ، از اجسام و جسمانيات تجاوز كرده معانى و حقايق را هم با آن دو توصيف كرده اند (مثلا فرموده اند مسلمان بخيل دورتر از كافر سخى است به نجات ، و عكس كافر سخى نزديك تر به نجات است از مسلمان بخيل ).
 
حتى كلمه «'''قرب '''» در مورد خداى تعالى به خاطر احاطه اى كه به هر چيز دارد، استعمال شده ، خود خداى تعالى فرموده : «'''و اذا سالك عبادى عنى فانى قريب '''» و يا فرموده :
بعضى ديگر گفته اند: «أولئِكَ» مبتدا، و مقرّبون صفت آن، و خبرش جمله «فِى جَنّاتِ النّعِيم» است.
 
(بنابراين كه مبتدا و خبر باشد، معنايش اين مى شود كه: اينان، مقرّبان درگاه خدايند، و در جنّات نعيم هستند. و بنابر وجه دوم، معنايش اين مى شود كه: سابقون، همين مقرّبين هستند كه در جنّات نعيم اند. و بنابر وجه سوم، معنايش اين مى شود كه: اين مقربين، در جنّات نعيم اند).
 
ولى از اين سه احتمال، اولين وجه از نظر سياق - كه نخست مردم را سه قسم مى كند، و سپس مآل كار هر يك را به تفصيل شرح مى دهد - سازگارتر و موجّه تر است.
 
و مسأله «قرب» و «بُعد»، دو معناى نسبى هستند که اجسام، به حَسَب نسبت مكانى به آن دو متصف مى شوند. (مى گوييم: فلان چيز به ما نزديك و آن ديگرى از ما دور است)، ولى در استعمال آن توسعه اى داده، در زمان و غير زمان هم استعمال كرده اند. مثلا مى گويند فردا به امروز نزديك تر تا پس فردا، و يا مى گويند: عدد چهار به عدد سه نزديك تر است تا عدد پنج، و يا رنگ سبز به رنگ سياه نزديك تر از رنگ قرمز است.
 
و باز توسعه بيشترى به استعمال آن داده، از اجسام و جسمانيات تجاوز كرده، معانى و حقايق را هم با آن دو توصيف كرده اند. (مثلا فرموده اند: مسلمان بخيل، دورتر از كافر سخى است به نجات و به عكس، كافر سخى، نزديك تر به نجات است، از مسلمان بخيل).
 
حتى كلمۀ «قرب» در مورد خداى تعالى، به خاطر احاطه اى كه به هر چيز دارد، استعمال شده، خود خداى تعالى فرموده: «وَ إذَا سَألَكَ عِبَادِى عَنّى فَإنّى قَرِيبٌ». و يا فرموده:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۷ </center>
«'''و نحن اقرب اليه منكم '''» و نيز فرموده : «'''و نحن اقرب اليه من حبل الوريد'''» و اين معنا يعنى نزديك تر بودن خداى تعالى من از خود من ، و به هر چيزى از خود آن چيز، عجيب ترين معنايى است كه از مفهوم قرب تصور مى شود، و ما در تفسير آيه ۱۶ از سوره «'''ق '''» به تصوير آن اشاره كرديم .
«وَ نَحنُ أقرَبُ إلَيهِ مِنكُم». و نيز فرموده: «وَ نَحنُ أقرَبُ إلَيهِ مِن حَبلِ الوَرِيد».
و نيز از مواردى كه كلمه قرب در امور معنوى استعمال شده مورد بندگان در مرحله بندگى و عبوديت است ، و چون نزديك شدن بنده به خداى تعالى امرى است اكتسابى ، كه از راه عبادت و انجام مراسم عبوديت به دست مى آيد، كلمه را در اين مورد در صيغه تقرب استعمال مى كنند، چون تقرب به معناى آن است كه كسى بخواهد به چيزى و يا كسى نزديك شود، بنده خدا با اعمال صالح خود مى خواهد به خدا نزديك گردد، ونزديكى عبارت است از اين كه در معرض شمول رحمت واقع شود، و در آن معرض شر اسباب و عوامل شقاوت و محروميت را از او دور كنند.
 
و نيز اين كه مى گوييم : خداى تعالى بنده خود را به خود نزديك مى كند، معنايش اين است كه : او را در منزلتى نازل مى كند كه از خصايص وقوع در آن منزلت رسيدن به سعادتهايى است كه در غير آن منزلت به آن نمى رسد، و آن سعادتها عبارت است از اكرام خدا، و مغفرت و رحمت او، همچنان كه فرمود: «'''كتاب مرقوم يشهده المقربون '''» و نيز فرموده : «'''و مزاجه من تسنيم عينا يشرب بها المقربون '''».
و اين معنا، يعنى «نزديك تر بودن خداى تعالى» به من از خود من، و به هر چيزى از خود آن چيز، عجيب ترين معنايى است كه از مفهوم «قرب» تصور مى شود، و ما، در تفسير آيه ۱۶ از سوره «ق»، به تصوير آن اشاره كرديم.
پس مقربون بلند مرتبه ترين طبقات اهل سعادتند، همچنان كه آيه شريفه و «'''السابقون السابقون اولئك المقربون '''» نيز به اين معنا اشاره دارد، و معلوم است كه چنين مرتبه اى براى كسى حاصل نمى شود مگر از راه عبوديت و رسيدن به حد كمال آن ، همچنان كه فرمود: «'''لن يستنكف المسيح ان يكون عبدالله و لا الملائكه المقربون '''» و عبوديت تكميل نمى شود مگر وقتى كه عبد تابع محض باشد، و اراده و عملش را تابع اراده مولايش كند، هيچ چيزى نخواهد،
 
و نيز از مواردى كه كلمۀ «قرب» در امور معنوى استعمال شده، مورد بندگان در مرحلۀ بندگى و عبوديت است، و چون نزديك شدن بنده به خداى تعالى، امرى است اكتسابى، كه از راه عبادت و انجام مراسم عبوديت به دست مى آيد، كلمه را در اين مورد در صيغۀ «تقرّب» استعمال مى كنند. چون «تقرّب»، به معناى آن است كه كسى بخواهد به چيزى و يا كسى نزديك شود. بندۀ خدا با اعمال صالح خود، مى خواهد به خدا نزديك گردد، و این نزديكى عبارت است از اين كه در معرض شمول رحمت الهی واقع شود، و در آن معرض، شرّ اسباب و عوامل شقاوت و محروميت را از او دور كنند.
 
و نيز اين كه مى گوييم: خداى تعالى، بندۀ خود را به خود نزديك مى كند، معنايش اين است كه: او را در منزلتى نازل مى كند كه از خصايص وقوع در آن منزلت، رسيدن به سعادت هايى است كه در غير آن منزلت به آن نمى رسد، و آن سعادت ها، عبارت است از اكرام خدا، و مغفرت و رحمت او، همچنان كه فرمود: «كِتَابٌ مَرقُومٌ * يَشهَدُهُ المُقَرّبُونَ». و نيز فرموده: «وَ مِزَاجُهُ مِن تَسنِيمٍ * عَيناً يَشرَبُ بِهَا المُقَرّبُونَ».
 
پس «مقرّبون»، بلند مرتبه ترين طبقات اهل سعادت اند، همچنان كه آيه شريفه «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ * أولئِكَ المُقَرّبُونَ» نيز، به اين معنا اشاره دارد. و معلوم است كه چنين مرتبه اى براى كسى حاصل نمى شود، مگر از راه عبوديت و رسيدن به حدّ كمال آن، همچنان كه فرمود: «لَن يَستَنكِفَ المَسِيحَ أن يَكُونَ عَبداً للهِ وَ لَا المَلائِكَةُ المُقَرّبُونَ»، و عبوديت تكميل نمى شود، مگر وقتى كه عبد تابع محض باشد، و اراده و عملش را تابع اراده مولايش كند. هيچ چيزى نخواهد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۸ </center>
و هيچ عملى نكند، مگر بر وفق اراده مولايش ، و اين همان داخل شدن در تحت ولايت خدا است ، پس چنين كسانى اولياء اللّه نيز هستند، و اولياء اللّه تنها همين طايفه اند.
و هيچ عملى نكند، مگر بر وفق اراده مولايش، و اين، همان داخل شدن در تحت ولايت خدا است. پس چنين كسانى «اولياء اللّه» نيز هستند، و «اولياء اللّه»، تنها همين طايفه اند.
«'''فى جنات النعيم '''» - يعنى هر يك نفر از اين مقربين در يك جنت نعيم خواهد بود، در نتيجه همه آنان در جنات النعيم هستند، آوردن «'''جنات '''» به صيغه جمع به اين اعتبار بوده ، ممكن هم هست به اعتبار باشد كه هر يك نفر از مقربين در جنت هاى نعيم باشد، و ليكن اين احتمال از اين نظر بعيد است كه در آخر سوره صريحا مى فرمايد: مقربين هر يك در يك جنتند: «'''فاما ان كان من المقربين فروح و ريحان و جنة نعيم '''».
 
در سابق هم مكرر گفتيم كه نعيم عبارت است از ولايت و جنت نعيم عبارت است از جنت ولايت ، و اين نكته با مطلب چند سطر قبل ما هم تناسب دارد كه گفتيم : «'''و اين همان داخل شدن به ولايت خدا است '''».
«'''فِى جَنّاتٍ النّعِيم '''» - يعنى هر يك نفر از اين مقربين در يك جنت نعيم خواهد بود. در نتيجه، همۀ آنان در جنات النعيم هستند.
 
آوردن «جنّات» به صيغۀ جمع، به اين اعتبار بوده. ممكن هم هست به این اعتبار باشد كه هر يك نفر از مقرّبين در جنّت هاى نعيم باشد، وليكن اين احتمال از اين نظر بعيد است كه در آخر سوره صريحا مى فرمايد: مقرّبين، هر يك در يك جنت اند: «فَأمّا إن كَانَ مِنَ المُقَرّبِينَ * فَرَوحٌ وَ رَيحَانٌ وَ جَنّةُ نَعِيمٍ».
 
در سابق هم، مكرر گفتيم كه «نعيم» عبارت است از: «ولايت»، و «جنّت نعيم»، عبارت است از: «جنّت ولايت»، و اين نكته با مطلب چند سطر قبل ما هم تناسب دارد كه گفتيم: «و اين، همان داخل شدن به ولايت خدا است».




۱۷٬۰۵۲

ویرایش