۱۶٬۸۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
اين كلام در معناى شرط است، و همين جهت حرف «فاء» بر سرِ جملۀ خبريه در آمده. چون در معناى جزاء است. و حاصل آن، اين است: كسانى كه زنان خود را ظِهار مى كنند و آنگاه اراده مى كنند به او برگردند، بايد يك برده آزاد كنند. | اين كلام در معناى شرط است، و همين جهت حرف «فاء» بر سرِ جملۀ خبريه در آمده. چون در معناى جزاء است. و حاصل آن، اين است: كسانى كه زنان خود را ظِهار مى كنند و آنگاه اراده مى كنند به او برگردند، بايد يك برده آزاد كنند. | ||
و اين كه فرمود: «مِن قَبلِ أن | و اين كه فرمود: «مِن قَبلِ أن يَتَمَاسّا»، دلالت دارد بر اين که حكم در آيه، مخصوص كسى است كه ظِهار كرده و سپس اراده كرده به آن وضعى كه قبل از ظِهار با همسرش داشت، برگردد و اين، خود قرينه است بر اين كه مراد از برگشتن به آنچه گفته اند، برگشتن به نقض پيمانى است كه با ظِهار بسته اند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۱۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۱۴ </center> | ||
و معناى آيه چنين مى شود: كسانى كه بعضى از زنان خود را ظِهار مى كنند و سپس تصميم مى گيرند بر گردند به آنچه كه به زبان آورده اند، (يعنى به كلمه ظِهار)، و آن را نقض نموده، با همسر خود همخوابگى كنند، بايد قبل از تماس يك برده آزاد كنند. | و معناى آيه چنين مى شود: كسانى كه بعضى از زنان خود را ظِهار مى كنند و سپس تصميم مى گيرند بر گردند به آنچه كه به زبان آورده اند، (يعنى به كلمه ظِهار)، و آن را نقض نموده، با همسر خود همخوابگى كنند، بايد قبل از تماس يك برده آزاد كنند. | ||
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از برگشتن به آنچه گفته اند، ندامت از ظِهار است. و اين تفسير درستى نيست، زيرا ندامت از ظِهار، لازمه برگشت است، نه معناى تحت اللفظى | بعضى از مفسران گفته اند: مراد از برگشتن به آنچه گفته اند، ندامت از ظِهار است. و اين تفسير درستى نيست، زيرا ندامت از ظِهار، لازمه برگشت است، نه معناى تحت اللفظى برگشتن بدانچه گفته اند. | ||
بعضى ديگر گفته اند: مراد از برگشتن بدانچه گفته اند، برگشتن به همان صيغه ظِهار است كه به زبان جارى كرده اند، و منظور این است که بخواهند دوباره آن را به زبان بياورند. اين معنا هم درست نيست، براى اين كه لازمه اش اين است كه هميشه كفاره، مخصوص ظِهار دوم باشد، اما ظِهارِ اول كفاره نداشته باشد، و آيه شريفه چنين چيزى را نمى فهماند، و سنت هم صرف تحقق ظِهار را باعث كفاره دانسته، نه تعدد آن را. | بعضى ديگر گفته اند: مراد از برگشتن بدانچه گفته اند، برگشتن به همان صيغه ظِهار است كه به زبان جارى كرده اند، و منظور این است که بخواهند دوباره آن را به زبان بياورند. اين معنا هم درست نيست، براى اين كه لازمه اش اين است كه هميشه كفاره، مخصوص ظِهار دوم باشد، اما ظِهارِ اول كفاره نداشته باشد، و آيه شريفه چنين چيزى را نمى فهماند، و سنت هم صرف تحقق ظِهار را باعث كفاره دانسته، نه تعدد آن را. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
كلمه «محادة»، که مصدر فعل «يُحَادُّونَ» است، به معناى ممانعت و مخالفت است. و كلمه «كُبِتَ»، به معناى اذلال و خوار كردن است. | كلمه «محادة»، که مصدر فعل «يُحَادُّونَ» است، به معناى ممانعت و مخالفت است. و كلمه «كُبِتَ»، به معناى اذلال و خوار كردن است. | ||
و اين آيه شريفه و آيه شريفه | و اين آيه شريفه و آيه شريفه بعدش، هرچند ممكن است مطلبى جديد و از نو بوده باشد، و بخواهد بفهماند كه مخالفت خدا و رسول او چه عواقبى در پى دارد، وليكن از ظاهر سياق بر مى آيد كه به آيه قبل نظر دارد و مى خواهد ذيل آن را تعليل نموده، بفهماند كه اگر از مخالفت و تعدّى از حدود خدا نهى كرديم، و دستور داديم كه به خدا و رسول ايمان بياوريد، براى اين بود كه هر كس با خدا و رسول مخالفت كند، ذليل و خوار مى شود، همچنان كه امت هاى قبل از اين امت، به همين خاطر ذليل شدند. | ||
آنگاه مطلب را با | |||
آنگاه مطلب را با جملۀ «وَ قَد أنزَلنَا آيَاتٍ بَيّنَاتٍ وَ لِلكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ» تأكيد نموده، مى فرمايد: هيچ شكى در اين نيست كه اين دستورات از ناحيه ما است، و اين كه رسول ما در تبليغ رسالت ما صادق و امين است، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۱۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۱۶ </center> | ||
و | و آن هايى كه اين دستورات را رد مى كنند، عذابى خوار كننده دارند. | ||
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا ... | |||
«'''يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا ...'''»: | |||
«''' | |||
«''' | كلمه «يَوم» ظرف است براى جملۀ «و كافران عذابى اليم دارند». يعنى در چنين روزى اين عذاب را دارند. در روزى كه خدا مبعوثشان مى كند كه روز حساب و جزا است، و آنگاه آنان را از حقيقت همۀ آنچه كرده اند، با خبر مى سازد. | ||
و ما در تفسير آخر سوره | |||
«'''أحصَيهُ اللّه وَ نَسُوهُ '''» - كلمۀ «احصاء»، به معناى احاطه داشتن به عدد هر چيز است، به طورى كه حتى يك عدد از آن از قلم نيفتد. راغب مى گويد: احصاء به معناى به دست آوردن عدد واقعى هر چيز است. مى گويند «أحصَيتُ كَذَا». و اصل اين كلمه از مادۀ «حصا» است كه به معناى سنگريزه است. و اگر شمردن را از اين ماده ساخته اند، براى اين بوده كه عرب در شمردن هر چيزى به سنگريزه اعتماد مى كرده، همچنان كه ما با انگشتان خود چيزى را مى شماريم. | |||
«'''وَ اللّهُ عَلى كُلّ شَئٍ شَهِيدٌ'''» - اين جمله تعليل است براى جمله «أحصَيهُ اللّه». مى فرمايد: اگر گفتيم خدا عمل آنان را شمرده دارد، و خود آنان فراموش كرده اند، براى اين است كه خدا ناظر و شاهد بر هر چيز است. | |||
و ما در تفسير آخر سوره «حم سجده»، معناى شهادت خدا بر هر چيز را بيان كرديم. | |||
<span id='link211'><span> | <span id='link211'><span> | ||
==رواياتى درباره شاءن نزول آيات مربوط به ظهار) == | ==رواياتى درباره شاءن نزول آيات مربوط به ظهار) == | ||
در كتاب الدر المنثور است كه : ابن ماجه ، ابن ابى حاتم ، و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - و ابن مردويه ، و بيهقى از عايشه روايت آورده اند كه گفت : بزرگ است آن خدايى شنوائيش به وسعت جهان وسيع است ، و هر چيزى را مى شنود، من آن روز كه خوله دختر ثعلبه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مراجعه كرده بود كلامش را مى شنيدم - اما در عين حال همه اش را نفهميدم - داشت درباره همسرش به آن جناب شكايت مى كرد، عرضه مى داشت : يا رسول اللّه ! شوهرم از جوانى من استفاده كرد، و من رحم خود را در اختيارش گذاشتم ، تا اين كه امروز كه پير شدم و ديگر فرزند نمى آورم مرا ظهار كرده ، خدايا، | در كتاب الدر المنثور است كه : ابن ماجه ، ابن ابى حاتم ، و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - و ابن مردويه ، و بيهقى از عايشه روايت آورده اند كه گفت : بزرگ است آن خدايى شنوائيش به وسعت جهان وسيع است ، و هر چيزى را مى شنود، من آن روز كه خوله دختر ثعلبه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مراجعه كرده بود كلامش را مى شنيدم - اما در عين حال همه اش را نفهميدم - داشت درباره همسرش به آن جناب شكايت مى كرد، عرضه مى داشت : يا رسول اللّه ! شوهرم از جوانى من استفاده كرد، و من رحم خود را در اختيارش گذاشتم ، تا اين كه امروز كه پير شدم و ديگر فرزند نمى آورم مرا ظهار كرده ، خدايا، |
ویرایش