۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
<span id='link332'><span> | <span id='link332'><span> | ||
==ذكر پاره اى از اسماء | ==ذكر پاره اى از اسماء حُسنای خداى متعال، كه بر وجود بعث و جزا را دلالت دارند == | ||
گفتار در معناى تسبيح و معناى | «'''يُسبِّحُ للَّهِ مَا فّى السّمَاوَاتِ وَ مَا فى الاَرْضِ لَهُ الْمُلْك وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ'''»: | ||
اطلاق در | |||
و همچنين اطلاق در | گفتار در معناى تسبيح و معناى مُلك و حمد و قدرت، و نيز اين كه مراد از آنچه در آسمان ها و زمين است، شامل خود آسمان ها و زمين نيز مى شود، در سوره «جمعه» گذشت. | ||
و همچنين | |||
و وقتى آيات | اطلاق در جملۀ «لَهُ المُلك» بر اطلاق ملك خدا، و عدم محدوديت آن به هيچ حدّ و قيدى و هيچ شرطى دلالت دارد. پس هيچ حكم نافذى غير حكم او نيست و او، هيچ حكمى ندارد، مگر آن كه طبق اراده اش نافذ است. | ||
و همچنين اطلاق در جملۀ «وَ لَهُ الحَمد» مى فهماند كه تمامى حمدهايى كه از هر حامدى سر مى زند، به او بر مى گردد. براى اين كه «حمد»، عبارت است از: ثناى در برابر عمل نيكى كه به اختيار از كسى سر زده باشد. و وقتى خلائق همه از خداست، و امر و تدبير خلائق هم از اوست، پس هيچ ذاتى جميل و صفتى جميل و عملى جميل از هيچ محمودى سر نمى زند، مگر آن كه از خدا سر زده است. همه آفرين و مرحبا و متشكرم ها نيز، ثناى خداست. | |||
و همچنين جملۀ «وَ هُوَ عَلى كُلّ شَئٍ قَدِيرٌ» - كه آن نيز كليّت دارد - بر عموميت متعلق قدرت او دلالت مى كند، و مى فهماند قدرت او، محدود به هيچ حد، و مقيد به هيچ قيد و شرطى نيست. | |||
و وقتى آيات همان طور كه اشاره كرديم، در مقام اثبات معاد است، قهرا آيه مورد بحث به منزلۀ مقدمه اول براى اثبات معاد مى شود، و مى فهماند خداى عزّوجلّ، منزّه از هر نقصى و هر نقطه ضعفى در ذات و صفات و افعالش است. او، مالك حكم بر هر چيز و تصرف در آن است، هر طور كه بخواهد و اراده كند. و معلوم است كه به جز جميل اراده نمى كند، و قدرت او هر چيزى را فرا گرفته. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۶ </center> | ||
پس او مى تواند در خلقش تصرف نموده و دوباره زنده اش سازد، | پس او مى تواند در خلقش تصرف نموده و دوباره زنده اش سازد، همان طور كه در آغاز تصرف كرد و ايجادش نمود. پس او مى تواند مُردگان را مبعوث كند، هر طورى كه اراده اش تعلّق گرفته باشد، كه البته جز به حكمت تعلق نمى گيرد. | ||
هُوَ الَّذِى | |||
«'''هُوَ الَّذِى خَلَقَكُمْ فَمِنكُمْ كافِرٌ وَ مِنكُم مُّؤْمِنٌ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ'''»: | |||
و حرف | |||
اين | حرف «فاء» در كلمۀ «فَمِنكُم»، صرف ترتب كفر و ايمان بر خلقت را مى رساند. يعنى تنها مى فهماند اگر خلقتى نبود، كفر و ايمانى هم نبود. پس حرف مذكور نمى خواهد بفهماند كفر و ايمان، هم دو مخلوق خداى تعالى هستند و يا نيستند، از اين جهت ساكت است. تنها مى خواهد بفهماند مردم بعد از آن كه خلق شدند، دو دسته شدند. بعضى كافر و بعضى مؤمن. و اگر كافر را اول ذكر كرد، براى اين كه هميشه اكثريت با كافران است. | ||
خَلَقَ | |||
و حرف «مِن» در دو كلمۀ «فَمِنكُم» و «وَ مِنكُم» براى تبعيض است و چنين معنا مى دهد كه: بعضى از شما كافر و بعضى مؤمن اند؛ و با جملۀ «وَ اللّهُ بِمَا تَعمَلُونَ بَصِير» توجه داد كه تقسيم شدن مردم به دو قسم - همان طور كه گفتيم - حق است، و آن دو، نزد خدا از يكديگر متمايزند. چون ملاك كفر و ايمان، ظاهر و باطن اعمال است، كه خدا به آن بيناست. نه چيزى از آن بر او پوشيده است، و نه به يكديگر مشتبه مى شوند. | |||
معناى | |||
و در | اين آيه، مقدمۀ دوم براى اثبات معاد و حتميت آن است. مى فرمايد: مردم مخلوق خدايند، و از نظر كفر و ايمان و اعمال خوب و بد، براى او متمايزند. | ||
«'''خَلَقَ السّمَاوَاتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ وَ صوَّرَكُمْ فَأَحْسنَ صُوَرَكُمْ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ'''»: | |||
مراد از «حق»، معنايى خلاف معناى باطل است. و باطل اين است كه آسمان ها و زمين را بدون هدف و غرضى ثابت، خلق كرده باشد. همچنان كه در جاى ديگر، در نفى چنين خلقتى باطل فرمود: «لَو أرَدنَا أن نَتّخِذَ لَهواً لَاتّخَذنَاهُ مِن لَدُنّا». و نيز فرمود: «وَ مَا خَلَقنَا السّمَاوَاتِ وَ الأرضِ وَ مَا بَينَهُمَا لَاعِبِينَ مَا خَلَقنَاهُمَا إلّا بِالحَقّ وَلكِنّ أكثَرَهُم لَا يَعلَمُونَ». | |||
== معناى جملۀ «وَ صَوّرَكُم فَأحسَنَ صُوَرَكُم»== | |||
و در جملۀ «وَ صَوّرَكُم فَأحسَنَ صُوَرَكُم»، منظور از «تصوير»، قلم به دست گرفتن و نقشه كشيدن نيست، بلكه منظور، اعطاى صورت است، و صورت هر چيز، قوام و نحوۀ وجود آن است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۷ </center> | ||
همچنان كه در جاى ديگر فرمود: | همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «لَقَد خَلَقنَا الإنسَانَ فِى أحسَنِ تَقوِيمٍ». | ||
و | |||
و اگر در آيه مورد | و «حُسن صورت»، عبارت است از تناسب تجهيزات آن نسبت به يكديگر، و تناسب مجموع آن ها، با آن غرضى كه به خاطر آن غرض ايجاد شده. اين است معناى حُسن. نه خوشگلى و زيبايى منظر و يا نمكين بودن. چون «حُسن»، يك معناى عامى است كه در تمامى موجودات جارى است، همچنان كه فرمود: «الّذِى أحسَنَ كُلّ شَئِ خَلَقَهُ». | ||
و | |||
يَعْلَمُ مَا | و اگر در آيه مورد بحث، تنها حُسن صورت انسان ها را نام برد، شايد براى اين بوده كه مردم را توجه دهد به اين كه خلقت انسان ها طورى شده كه با بازگشت آنان به سوى خدا سازگار است. براى اين كه وقتى خداى تعالى، ملكى قادر على الاطلاق است، مى تواند به آنچه مى خواهد، حكم كند، و به هر طور كه مى خواهد، در آن تصرف نمايد. و او در افعالش منزّه از هر نقص و عيب، و بلكه محمود و ستايش شده است. از سوى ديگر، مردم از نظر كفر و ايمان مختلف اند و او، به اعمال آنان بيناست، و خلقت هم لغو نيست، بلكه براى آن، غايت و هدفى است. پس بر او واجب است كه مردم را بعد از نشئه دنيا، براى نشئه ديگر مبعوث كند. براى نشئه جاودانه و فناناپذير، تا در آن نشئه، به مقتضاى اختلافى كه از نظر كفر و ايمان داشتند، زندگى كنند و اين، همان جزا است كه مؤمن با آن سعادتمند، و كافر شقى مى شود. | ||
در اين آيه | |||
و | و جملۀ «وَ إلَيهِ المَصِير»، اشاره به همين نتيجه است. | ||
«'''يَعْلَمُ مَا فِى السّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَ مَا تُعْلِنُونَ وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصّدُورِ'''»: | |||
در اين آيه شريفه، شبهه منكران معاد را كه به جز استبعاد، اساسى ندارد، دفع مى كند. شبهه آنان اين است كه چطور ممكن است موجودات فانى و متلاشى شده در عالَم، دوباره برگردند؟ با اين كه حوادث عالَم و اعمال و صفات قابل شمار نيست؟ بعضى ظاهر و علنى، و بعضى باطن و سرّى است. بعضى به چشم ديده مى شود و بعضى، جزو غيب به شمار مى رود؟ آيه شريفه جواب مى دهد كه: خدا آنچه در آسمان ها و زمين است - كه آن نيز قابل شمار نيست - مى داند، و آنچه شما در باطن خود پنهان مى كنيد و آنچه علنى مى سازيد، همه را مى داند. | |||
و جملۀ «وَ اللّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصّدُور»، به گفته بعضى، اعتراضى است كه به عنوان دنباله سخن آورده شد، تا شمول علم خدا به «مَا تُسِرّونَ» و به «مَا تُعلِنُون» را كاملا روشن سازد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۸ </center> | ||
و معنايش اين است كه وقتى خداى | و معنايش اين است كه: وقتى خداى تعالى، محيط به مضمرات و اسرار نهفته در سينه هاى مردم است، اسرارى كه خودشان هم توجهى به آن ها ندارند، آن وقت چگونه ممكن است «مَا تُسِرّون» و «مَا تُعلِنُون» بر او پوشيده بماند. | ||
و در | |||
و در جملۀ «وَ اللّهُ عَلِيم...»، با اين كه مى توانست بفرمايد: «وَ هُوَ عَلِيمٌ»، اگر به جاى ضمير، اسم ظاهر را آورد، براى اين بود كه به علت حكم اشاره كرده و فهمانده باشد اگر عالِم به اسرار و آشكار شماست، براى اين است كه «الله» است. و نيز، براى اين بود كه قاعده اى كلّى باشد، تا نظير مَثَلى معروف، همه به آن تمسك كنند. | |||
<span id='link334'><span> | <span id='link334'><span> | ||
==خطاب به مشركين كه از سرنوشت اقوام گذشته عبرت بگيرند == | ==خطاب به مشركين كه از سرنوشت اقوام گذشته عبرت بگيرند == | ||
أَ لَمْ يَأْتِكمْ نَبَؤُا الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ | أَ لَمْ يَأْتِكمْ نَبَؤُا الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ |
ویرایش