گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶: خط ۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۷۹ </center>
<span id='link394'><span>
<span id='link394'><span>
==اوصاف و فضائل مريم (ع ) ==
==اوصاف و فضائل حضرت مريم «ع» ==
«'''التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا'''» - در اين قسمت از آيه مريم را به خاطر عفتش مى ستايد، و ستايش مريم (عليهاالسلام ) در قرآن كريم مكرر آمده ، و شايد اين به خاطر رفتار ناپسندى باشد كه يهوديان نسبت به آن جناب رواداشته ، و تهمتى باشد كه ايشان به وى زدند، و قرآن كريم در حكايت آن مى فرمايد: «'''و قولهم على مريم بهتانا عظيما'''» و در سوره انبياء هم نظير اين قصه آمده مى فرمايد: «'''و التى احصنت فرجها فنفخنا فيها'''».
«'''الّتِى أحصَنَت فَرجَهَا فَنَفَخنَا فِيهِ مِن رُوحِنَا'''» - در اين قسمت از آيه، مريم را به خاطر عفتش مى ستايد. و ستايش مريم «عليها السلام» در قرآن كريم مكرر آمده، و شايد اين به خاطر رفتار ناپسندى باشد كه يهوديان نسبت به آن جناب روا داشته، و تهمتى باشد كه ايشان به وى زدند. و قرآن كريم، در حكايت آن مى فرمايد: «وَ قَولِهِم عَلَى مَريَمَ بُهتَاناً عَظِيماً»، و در سوره انبياء هم، نظير اين قصه آمده، مى فرمايد: «وَ الّتِى أحصَنَت فَرجَهَا فَنَفَخنَا فِيهَا».
«'''و صدقت بكلمات ربها'''» - يعنى مريم كلمات پروردگار خود را كه به قول بعضى همان وحى انبيا باشد، تصديق كرد. بعضى ديگر گفته اند: مراد از كلمات خداى تعالى در اينجا وعده و تهديد و امر و نهى خداست . ولى اين وجه درست نيست ، زيرا بنابر اين ، ديگر احتياج نبود نام كتب خدا را ببرد، چون كتب آسمانى همان وعده و وعيد و امر و نهى است .
 
«'''و كتبه '''» - منظور از كتب خداى تعالى همان كتبى است كه شرايع خداى تعالى در آن است ، شرايعى كه از آسمان نازل شده ، مانند كتاب تورات و انجيل ، و اصطلاح قرآن هم در كتب آسمانى همين است ، و شايد منظور از تصديق كلمات پروردگارش و تصديق كتب خداى تعالى اين باشد كه مريم (عليهاالسلام ) صديقه بوده ، همچنان كه در آيه زير فرموده : «'''ما المسيح بن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقه '''».
«'''وَ صَدّقَت بِكَلِمَاتِ رَبّهَا'''» - يعنى مريم كلمات پروردگار خود را - كه به قول بعضى همان وحى انبيا باشد - تصديق كرد. بعضى ديگر گفته اند: مراد از كلمات خداى تعالى در اين جا، وعده و تهديد و امر و نهى خداست، ولى اين وجه درست نيست. زيرا بنابراين، ديگر احتياج نبود نام كتب خدا را ببرد. چون كتب آسمانى، همان وعده و وعيد و امر و نهى است.
«'''و كانت من القانتين '''» - يعنى مريم از زمره مردمى بود كه مطيع خدا و خاضع در برابر اويند، و دائما بر اين حال هستند، و اگر مريم (عليهاالسلام ) را با اينكه زن بود، فردى از قانتين خواند با اينكه كلمه مذكور جمع مذكر است ، بدين جهت بود كه بيشتر قانتين مردان هستند.
 
مؤ يد اينكه قنوت به اين معنا است اين است كه قنوت به همين معنا در آيه اى ديگر، در خصوص مريم (عليهاالسلام ) آمده ، آنجا كه ملائكه به حكايت قرآن كريم مريم را ندا داده مى گويند: «'''يا مريم اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين '''».
«'''وَ كُتُبِهِ '''» - منظور از كُتُب خداى تعالى، همان كتبى است كه شرايع خداى تعالى در آن است. شرايعى كه از آسمان نازل شده، مانند: كتاب تورات و انجيل، و اصطلاح قرآن هم، در كتب آسمانى همين است، و شايد منظور از تصديق كلمات پروردگارش و تصديق كتب خداى تعالى، اين باشد كه مريم «عليها السلام»، صديقه بوده، همچنان كه در آيه زير فرموده: «مَا المَسِيحُ بنُ مَريَمَ إلّا رَسُولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدّيقَةٌ».
 
«'''وَ كَانَت مِنَ القَانِتِين '''» - يعنى مريم از زمرۀ مردمى بود كه مطيع خدا و خاضع در برابر اويند، و دائما بر اين حال هستند. و اگر مريم «عليها السلام» را با اين كه زن بود، فردى از قانتين خواند، با اين كه كلمه مذكور جمع مذكر است، بدين جهت بود كه بيشتر قانتين، مردان هستند.
 
مؤيد اين كه «قنوت» به اين معناست، اين است كه قنوت به همين معنا در آيه اى ديگر، در خصوص مريم «عليها السلام» آمده. آن جا كه ملائكه، به حكايت قرآن كريم، مريم را ندا داده، مى گويند: «يَا مَريَمُ اقنُتِى لِرَبّكِ وَ اسجُدِى وَ اركَعِى مَعَ الرّاكِعيِن».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۸۰ </center>
ولى بعضى از مفسرين احتمال داده اند مراد از قانتين خصوص قوم و قبيله خود مريم باشد، چون آن جناب از خاندان و از بيتى به وجود آمد كه عموما اهل صلاح و طاعت بودند. ولى اين احتمال بعيد است ، اولا به خاطر وجهى كه قبلا ذكر كرديم ، و ثانيا به خاطر اينكه آيه شريفه در مقام تعريض به دو تن از زنان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، و در چنين مقامى مناسب آن است كه منظور از قانتين عموم اهل طاعت و خضوع براى خدا باشد.
ولى بعضى از مفسران احتمال داده اند: مراد از «قانتين»، خصوص قوم و قبيله خود مريم باشد. چون آن جناب از خاندان و از بيتى به وجود آمد كه عموما اهل صلاح و طاعت بودند. ولى اين احتمال بعيد است. اولا به خاطر وجهى كه قبلا ذكر كرديم، و ثانيا به خاطر اين كه آيه شريفه، در مقام تعريض به دو تن از زنان رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است، و در چنين مقامى، مناسب آن است كه منظور از قانتين، عموم اهل طاعت و خضوع براى خدا باشد.
بحث روايتى
 
در تفسير برهان از شرف الدين نجفى ، و او بدون ذكر سند از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در شاءن نزول آيه شريفه «'''ضرب اللّه مثلا للذين كفروا امرات نوح و امرات لوط...'''» فرموده : اين مثل را خداى تعالى براى عايشه و حفصه زده ، كه عليه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و در دشمنى با آن جناب دست به دست هم داده ، سر او را فاش ‍ كردند.
<center> «'''بحث روایتی '''» </center>
 
در تفسير برهان، از شرف الدين نجفى، و او بدون ذكر سند، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در شأن نزول آيه شريفه: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلّذِينَ كَفَرُوا امرَأتَ نُوحٍ وَ امرَأتَ لُوطٍ ...» فرموده: اين مَثَل را خداى تعالى، براى عايشه و حفصه زده، كه عليه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و در دشمنى با آن جناب، دست به دست هم داده، سرّ او را فاش ‍ كردند.
<span id='link395'><span>
<span id='link395'><span>
و در مجمع البيان، از ابوموسى، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت كرده كه فرمود: از مردان، بسيارى به حد كمال رسيدند، ولى از زنان، به جز چهار نفر، به حد كمال نرسيدند. اول: آسيه، دختر مزاحم، همسر فرعون. و دوم: مريم، دختر عمران. و سوم: خديجه، دختر خُوَيلد. و چهارم: فاطمه، دختر محمّد «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بودند.
و در مجمع البيان، از ابوموسى، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت كرده كه فرمود: از مردان، بسيارى به حد كمال رسيدند، ولى از زنان، به جز چهار نفر، به حد كمال نرسيدند. اول: آسيه، دختر مزاحم، همسر فرعون. و دوم: مريم، دختر عمران. و سوم: خديجه، دختر خُوَيلد. و چهارم: فاطمه، دختر محمّد «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بودند.
۱۴٬۴۹۲

ویرایش