گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۴: خط ۵۴:
<span id='link415'><span>
<span id='link415'><span>


==مقصود از انشاء بشر (هو الذى انشاءكم ....) ==
==مقصود از انشاء و ایجاد بشر ==
كلمه «'''انشاء'''» به معناى ايجاد ابتدايى چيزى و تربيت آن است ، و در اينكه در آخر اين آيه بشر را عتاب كرده به اينكه «'''قليلا ما تشكرون - چه كم است شكرگزاريتان '''» و همچنين در آخر نظير اين آيه مانند آيه ۷۸ سوره مؤ منون و آيه ۹ سوره الم سجده دلالت دارد بر اينكه انشاى بشر و ايجاد او و مجهز كردنش به جهاز حس و فكر، از اعظم نعمت الهى است ،
«'''قُلْ هُوَ الَّذِى أَنشأَكمْ وَ جَعَلَ لَكُمُ السّمْعَ وَ الاَبْصَارَ وَ الاَفْئِدَةَ قَلِيلاً مَّا تَشكُرُونَ'''»:
 
كلمه «انشاء» به معناى ايجاد ابتدايى چيزى و تربيت آن است، و در اين كه در آخر اين آيه، بشر را عتاب كرده به اين كه «قَلِيلاً مَا تَشكُرُون - چه كم است شكرگزاريتان» و همچنين در آخر نظير اين آيه مانند آيه ۷۸ سوره «مؤمنون» و آيه ۹ سوره «الم سجده» دلالت دارد بر اين كه انشاى بشر و ايجاد او و مجهز كردنش به جهاز حس و فكر، از اعظم نعمت های الهى است،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۸ </center>
كه با هيچ مقياسى نمى توان عظمت آن را اندازه گيرى كرد.
كه با هيچ مقياسى نمى توان عظمت آن را اندازه گيرى كرد.
و منظور از انشاى بشر صرف خلقت او نيست ، بلكه منظور خلقت بدون سابقه او است ، يعنى حتى در ماده هم سابقه نداشت ، و در ماده چيزى به نام انسان نبود، همچنان كه در آيه زير خلقت جسم و ماده بشر را سابقه دار مى داند، و از پديد آوردن جسمش تعبير به خلقت مى كند، ولى وقتى به خود او مى رسد از ايجادش تعبير به انشاء نموده ، مى فرمايد: «'''و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طين ثم جعلناه نطفه فى قرار مكين ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه ... ثم انشاناه خلقا اخر'''».


كه از آن فهميده مى شود انسان سميع و بصير، و متفكر شدن مضغه به وسيله تركيب شدن نفس بشر با آن مضغه ، خلقتى ديگر است ، و سنخيتى با خلقت انواع صورتهاى مادى قبل ، يعنى صورت خاكى و گلى و نطفه اى و علقه اى و مضغه اى ندارد، اينها همه اطوارى است كه ماده انسان به خود گرفته ، و اما خود انسان داراى شعور در هيچ يك از اين اطوار وجود نداشته ، و شبيه به هيچ يك از آنها نيست ، و اين همان انشا است .
و منظور از «انشاى بشر» صرف خلقت او نيست، بلكه منظور خلقت بدون سابقه اوست. يعنى حتى در ماده هم سابقه نداشت، و در ماده چيزى به نام انسان نبود. همچنان كه در آيه زير، خلقت جسم و ماده بشر را سابقه دار مى داند، و از پديد آوردن جسمش تعبير به خلقت مى كند، ولى وقتى به خود او مى رسد، از ايجادش تعبير به انشاء نموده، مى فرمايد:
 
«وَ لَقَد خَلَقنَا الإنسَانَ مِن سُلالَةٍ مِن طِينٍ ثُمّ جَعَلنَاهُ نُطفَةً فِى قَرارٍ مَكِين ثُمّ خَلَقنَا النّطفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً... ثُمّ أنشَأنَاهُ خَلقاً آخَر»، كه از آن فهميده مى شود انسان سميع و بصير، و متفكر شدن مُضغه به وسيله تركيب شدن نفس بشر با آن مضغه، خلقتى ديگر است، و سنخيتى با خلقت انواع صورت هاى مادى قبل، يعنى صورت خاكى و گِلى و نطفه اى و علقه اى و مضغه اى ندارد. اين ها همه اطوارى است كه ماده انسان به خود گرفته، و اما خود انسان داراى شعور در هيچ يك از اين اطوار وجود نداشته، و شبيه به هيچ يك از آن ها نيست، و اين، همان إنشا است.


و نظير آيه سوره مؤ منون «'''و من اياته ان خلقكم من تراب ثم اذا انتم بشر تنتشرون '''» است ، (كلمه «'''اذا - ناگهان '''» را از نظر دور نداريد).
و نظير آيه سوره مؤمنون: «وَ مِن آيَاتِهِ أن خَلَقَكُم مِن تُرابٍ ثُمّ إذَا أنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُون» است. (كلمۀ «إذَا - ناگهان» را از نظر دور نداريد).


پس اينكه فرمود: «'''هو الذى انشاكم '''» اشاره است به خلقت انسان ، و جمله «'''و جعل لكم السمع و الابصار و الافئده '''» اشاره است به مجهز شدن انسان به جهاز حس و فكر، و منظور از جعل ، جعل انشائى سمع و بصر و افئده است ، همچنان كه جعل نفس آدمى انشائى است ، و در جاى ديگر درباره انشائى بودن آنها فرموده «'''و هو الذى انشا لكم السمع و الابصار و الافئده قلى لا ما تشكرون '''».
پس اين كه فرمود: «هُوَ الّذِى أنشَأكُم» اشاره است به خلقت انسان، و جملۀ «وَ جَعَلَ لَكُمُ السّمعَ وَ الأبصَارَ وَ الأفئِدَةَ» اشاره است به مجهز شدن انسان به جهاز حس و فكر، و منظور از «جعل»، جعل إنشایى سمع و بصر و أفئده است. همچنان كه جعل نفس آدمى إنشایى است، و در جاى ديگر درباره إنشایى بودن آن ها فرموده: «وَ هُوَ الّذِى أنشَأ لَكُمُ السّمعَ وَ الأبصَارَ وَ الأفئِدَةَ قَلِیلاً مَا تَشكُرُون».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۹ </center>
پس انسان هر چند كه به صفات بسيارى از قبيل حواس پنجگانه ظاهرى و باطنى از ساير موجودات ، يعنى جمادات و نباتات ممتاز است ، ولى در آيه به دو صفت سمع و بصر اكتفا كرده ، و اين يا به خاطربوده كه اين دو مهمتر از ساير امتيازات است ، و يا احتمالا براى اين بوده كه اصلا منظور از آن دو همه صفات و حواس ظاهرى است ، و در آيه بر جزء اطلاق شده و كل اراده شده است ، و منظور از كلمه «'''افئده '''» كه جمع «'''فواد - قلب '''» است ، نفس متفكر آدمى است كه انسان با اين امتياز از ساير حيوانات ممتاز مى شود.
پس انسان هرچند كه به صفات بسيارى از قبيل حواس پنجگانه ظاهرى و باطنى از ساير موجودات، يعنى جمادات و نباتات ممتاز است، ولى در آيه به دو صفت سمع و بصر اكتفا كرده، و اين يا به خاطر این بوده كه اين دو مهمتر از ساير امتيازات است، و يا احتمالا براى اين بوده كه اصلا منظور از آن دو، همه صفات و حواس ظاهرى است، و در آيه بر «جزء» اطلاق شده و «كل» اراده شده است. و منظور از كلمۀ «أفئده» - كه جمع «فُؤاد - قلب» است، نفس متفكر آدمى است كه انسان با اين امتياز از ساير حيوانات ممتاز مى شود.


«'''قليلا ما تشكرون '''» - يعنى كم شكر مى گزاريد، شكرى كه شايسته اين نعمت و يا همه نعمت هاى عظماى الهى باشد، بنابر اين كلمه «'''ما'''» زايده و كلمه «'''قليلا'''» مفعول مطلق است ، و تقدير كلام «'''تشكرون شكراكم '''» مى باشد.
«'''قَلِيلاً مَا تَشكُرُون'''» - يعنى كم شكر مى گزاريد. شكرى كه شايسته اين نعمت و يا همه نعمت هاى عظماى الهى باشد. بنابراين، كلمه «ما»، زايده و كلمه «قُلِيلاً»، مفعول مطلق است، و تقدير كلام «تَشكُرُونَ شُكراً قلیلاً» مى باشد.


و بعضى از مفسرين كلمه «'''ما'''» را مصدريه گرفته اند، كه بنابر اين ، معناى جمله «'''قليلا شكركم '''» مى شود.
و بعضى از مفسران، كلمه «ما» را مصدريه گرفته اند، كه بنابراين، معناى جمله «قَلِيلاً شُكرَكُم» مى شود.


قُلْ هُوَ الَّذِى ذَرَأَكُمْ فى الاَرْضِ وَ إِلَيْهِ تحْشرُونَ
«'''قُلْ هُوَ الَّذِى ذَرَأَكُمْ فِى الاَرْضِ وَ إِلَيْهِ تُحْشرُونَ'''»:


مصدر «'''ذرء'''» كه فعل «'''ذراكم '''» از آن مشتق است ، به معناى خلقت است ، و منظور از خلق كردن ايشان در زمين اين است كه خلقتشان وابسته به زمين است ، و كمال آنان جز به اعمالى وابسته به ماده زمينى تمام نمى شود، آرى خداى تعالى مواد زمينى را در دل بشر زينت داده ، به طورى كه دلها به سوى آن مجذوب شود، و به اين وسيله افراد صالح از طالح ممتاز گردند، همچنان كه فرمود: «'''انا جعلنا ما على الارض زينه لها لنبلوهم ايهم احسن عملا و انا لجاعلون ما عليها صعيدا جرزا'''».
مصدر «ذرء» - كه فعل «ذَرَأكُم» از آن مشتق است - به معناى خلقت است. و منظور از خلق كردن ايشان در زمين، اين است كه خلقتشان وابسته به زمين است، و كمال آنان جز به اعمالى وابسته به ماده زمينى تمام نمى شود. آرى، خداى تعالى مواد زمينى را در دل بشر زينت داده، به طورى كه دل ها به سوى آن مجذوب شود، و به اين وسيله، افراد صالح از طالح ممتاز گردند. همچنان كه فرمود: «إنّا جَعَلنَا مَا عَلَى الأرضِ زِينَةً لَهَا لِنَبلُوَهُم أيُّهُم أحسَنُ عَمَلاً وَ إنّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيهَا صَعِيداً جُرُزاً».


و جمله «'''و اليه تحشرون '''» اشاره است به مساءله بعث و جزا و قيامت و وعده اى است قطعى .
و جملۀ «وَ إلَيه تُحشَرُون»، اشاره است به مسأله بعث و جزا و قيامت و وعده اى است قطعى.
<span id='link416'><span>
<span id='link416'><span>


۱۷٬۲۴۷

ویرایش