گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
==پاره اى از نشانه هاى تدبير الهى ==
==پاره اى از نشانه هاى تدبير الهى ==


در اين آيات پشت سر هم ، نشانه هاى تدبير الهى را ذكر مى كند، تدبيرى كه ربوبيت آن جناب را اثبات مى نمايد، و اين نشانه ها را با انذار و تخويف ذكر نموده ، مى فرمايد: «'''هو الذى جعل لكم الارض ذلولا'''»، دنبالش مى فرمايد: «'''او لم يروا الى الطير'''»، كه بعد از انذار در آيه «'''الذى خلق الموت و الحيوه '''» و آيه «'''الذى خلق سبع سموات ...'''» و آيه «'''و لقد زينا...'''» قرار گرفته .
در اين آيات پشت سر هم، نشانه هاى تدبير الهى را ذكر مى كند. تدبيرى كه ربوبيت آن جناب را اثبات مى نمايد، و اين نشانه ها را با انذار و تخويف ذكر نموده، مى فرمايد: «هُوَ الّذِى جَعَلَ لَكُمُ الأرضَ ذَلُولاً»، دنبالش مى فرمايد: «أوَلَم يَرَوا إلَى الطّيرِ»، كه بعد از انذار در آيه: «الّذِى خَلَقَ المَوتَ وَ الحَيوة» و آيه «الّذِى خَلَقَ سَبعَ سَمَاوَات...» و آيه «وَ لَقَد زَيّنَا...» قرار گرفته.


هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض ذَلُولاً فَامْشوا فى مَنَاكِبهَا وَ كلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشورُ
«'''هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض ذَلُولاً فَامْشوا فى مَنَاكِبهَا وَ كلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشورُ'''»:


كلمه «'''ذلول '''» در مركب ها به معناى مركب رام و راهوار است ، مركبى كه به آسانى مى توان سوارش شد، و اضطراب و چموشى ندارد. و كلمه «'''مناكب '''» جمع منكب است ، كه نام محل برخورد استخوان باز و با شانه است ، و اگر نقاط مختلف زمين را منكب ها خوانده ، استعاره است . راغب مى گويد استعاره آوردن منكب براى زمين ، مثل استعاره آوردن «'''ظهر - پشت '''» براى زمين در آيه ۴۵ سوره فاطر است : «'''ما ترك على ظهرها من دابه - هيچ جنبنده اى بر پشت زمين زنده و باقى نمى گذاشت .'''» و اگر زمين را - چون اسبى - رام خواند، و قطعات آن را «'''پشت '''»، (گرده ) و منكب (شانه ) ناميد، به اين اعتبار بود كه زمين براى انواع تصرفات
كلمه «ذَلُول» در مركب ها، به معناى مركب رام و راهوار است. مركبى كه به آسانى مى توان سوارش شد، و اضطراب و چموشى ندارد. و كلمه «مَنَاكِب»، جمع منكب است، كه نام محل برخورد استخوان بازو با شانه است. و اگر نقاط مختلف زمين را منكب ها خوانده، استعاره است. راغب مى گويد: استعاره آوردن منكب براى زمين، مثل استعاره آوردن «ظهر - پشت» براى زمين در آيه ۴۵ سوره فاطر است: «مَا تَرَكَ عَلى ظَهرِهَا مِن دَابّة - هيچ جنبنده اى بر پشت زمين زنده و باقى نمى گذاشت». و اگر زمين را - چون اسبى - رام خواند، و قطعات آن را «پشت»، (گُرده) و منكب (شانه) ناميد، به اين اعتبار بود كه زمين براى انواع تصرفات انسان رام است. نه چموشی - زلزله - دارد، و نه از تصرفات بشر امتناع
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۹۹ </center>
انسان رام است ، نه چموشى - زلزله - دارد، و نه از تصرفات بشر امتناع مى ورزد. مفسرين ديگر در توجيه ذلول بودن و منكب داشتن زمين توجيهات مختلفى دارند كه تمام آنها به همين توجيه ما برمى گردد.
مى ورزد.  
امر در جمله «'''بخوريد از رزق آن '''» امر وجوبى نيست ، بلكه تنها جواز و اباحه را مى رساند. و كلمه «'''نشور'''» و همچنين كلمه «'''نشر'''» به معناى احياى مردگان بعد از مردن است ، و اصل اين كلمه به معناى نشر طومار و جامه ، يعنى گشودن آن بعد از جمع كردن و پيچيدن آن است .


و معناى آيه اين است كه خداى تعالى آن كسى است كه زمين را منقاد و رام شما كرد، تا بتوانيد بر پشت آن قرار بگيريد، و از اين قطعه به آن قطعه اش برويد، و از رزقش كه او برايتان مقدر فرموده بخوريد، و به انواع مختلفى براى به دست آوردن آن رزق در زمين تصرف كنيد.
مفسران ديگر، در توجيه ذلول بودن و منكب داشتن زمين، توجيهات مختلفى دارند كه تمام آن ها به همين توجيه ما بر مى گردد.


«'''و اليه النشور'''» - يعنى طومار زندگى مردگان كه با مرگ پيچيده شده ، دوباره در قيامت در محضر او باز مى شود، مردگان را از زمين در مى آورد، و براى حساب و سپس جزا زنده مى كند، پس به همين دليل رب و مدبر امر زندگى دنيايتان او است ، كه در زمين جايگزينتان نموده ، به راه و روش زندگى در آن هدايتتان كرد، و نيز حكومت بر شما در ميراندن و زنده كردن و حساب و جزاء براى او است .
امر در جمله «بخوريد از رزق آن»، امر وجوبى نيست، بلكه تنها جواز و اباحه را مى رساند. و كلمه «نُشُور» و همچنين كلمه «نشر»، به معناى احياى مُردگان بعد از مردن است. و اصل اين كلمه به معناى نشر طومار و جامه، يعنى گشودن آن بعد از جمع كردن و پيچيدن آن است.
و در ناميدن زمين به نام ذلول ، و تعبير اينكه بشر روى شانه هاى آن قرار دارد، اشاره اى است روشن به اينكه زمين نيز يكى از سيارات است ، و اين همان حقيقتى است كه علم هيئت و آسمان شناسى بعد از قرنها بگو مگو و بحث به آن دست يافته .


ءَ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يخْسِف بِكُمُ الاَرْض فَإِذَا هِىَ تَمُورُ
و معناى آيه اين است كه: خداى تعالى، آن كسى است كه زمين را منقاد و رام شما كرد، تا بتوانيد بر پشت آن قرار بگيريد، و از اين قطعه به آن قطعه اش برويد، و از رزقش كه او برايتان مقدر فرموده، بخوريد، و به انواع مختلفى براى به دست آوردن آن رزق در زمين تصرف كنيد.


بعد از آنكه در آيه قبل اقامه حجت كرد بر ربوبيت خداى سبحان ، اينك در اين آيه بشر راتهديد مى كند، و نيز در برابر بى اعتنايى و سهل انگاريش ‍ در مساءله ربوبيت ، او را توبيخ مى نمايد كه تا كى از خدا بى خبريد، و شكر نعمت هايش را به جا نمى آوريد؟ يعنى در برابر ربوبيتش خاضع نمى شويد و شريك هاى خود تراشيده را دور نمى ريزيد؟
«'''وَ إلَيهِ النُّشَور'''» - يعنى طومار زندگى مُردگان كه با مرگ پيچيده شده، دوباره در قيامت در محضر او باز مى شود. مُردگان را از زمين در مى آورد، و براى حساب و سپس جزا زنده مى كند. پس به همين دليل ربّ و مدبر امر زندگى دنيايتان اوست، كه در زمين جايگزين تان نموده، به راه و روش زندگى در آن هدايتتان كرد. و نيز حكومت بر شما در ميراندن و زنده كردن و حساب و جزاء براى اوست.


و مراد از كلمه «'''من فى السماء - آن كس كه در آسمان است '''» فرشتگانى هستند كه موكل بر آسمان و حوادث عالمند، و اگر ضمير مفرد - يخسف - به كلمه «'''من '''» برگردانده ، با اينكه اين كلمه در معنا جمع است ، به اين جهت است كه كلمه مذكور در لفظ مفرد است . و وقتى گفته مى شود: «'''خسف الارض بقوم كذا'''» معنايش اين است كه زمين زير پاى فلان قوم شكافته شد،
و در ناميدن زمين به نام ذلول، و تعبير اين كه بشر روى شانه هاى آن قرار دارد، اشاره اى است روشن به اين كه زمين نيز يكى از سيارات است، و اين همان حقيقتى است كه علم هيأت و آسمان شناسى، بعد از قرن ها بگومگو و بحث، به آن دست يافته.
 
«'''ءَ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يخْسِف بِكُمُ الاَرْض فَإِذَا هِىَ تَمُورُ'''»:
 
بعد از آن كه در آيه قبل اقامه حجت كرد بر ربوبيت خداى سبحان، اينك در اين آيه بشر را تهديد مى كند، و نيز در برابر بى اعتنايى و سهل انگاريش ‍ در مسأله ربوبيت، او را توبيخ مى نمايد، كه تا كى از خدا بى خبريد، و شكر نعمت هايش را به جا نمى آوريد؟ يعنى در برابر ربوبيتش خاضع نمى شويد و شريك هاى خود تراشيده را دور نمى ريزيد؟
 
و مراد از كلمۀ «مَن فِى السّمَاء - آن كس كه در آسمان است»، فرشتگانى هستند كه موكّل بر آسمان و حوادث عالم اند. و اگر ضمير مفرد - يَخسِفُ - به كلمۀ «مَن» برگردانده، با اين كه اين كلمه در معنا جمع است، به اين جهت است كه كلمه مذكور در لفظ مفرد است. و وقتى گفته مى شود: «خَسَفَ الأرض بِقَوم كَذَا»، معنايش اين است كه زمين زير پاى فلان قوم شكافته شد، و همه را در شکم خود فرو برد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۰ </center>
و همه را در شكم خود فر و برد. و كلمه «'''مور'''» كه مصدر فعل «'''تمور'''» است ، به طورى كه صاحب مجمع گفته به معناى تردد درآمد و شد است ، نظير كلمه «'''موج '''» كه آن نيز به همين معنا است .
و كلمه «مَور» كه مصدر فعل «تَمُور» است، به طورى كه صاحب مجمع گفته، به معناى تردد در آمد و شد است. نظير كلمه «موج» كه آن نيز به همين معناست.


و معناى آيه اين است كه چگونه با خاطر جمع و دل آسوده به ربوبيت خداى تعالى كفر ورزيده ايد، و چه ايمنى از ملائكه ساكن آسمان و موكل بر امور عالم داريد از اينكه زمين را زير پايتان بشكافند، و به امر خدا شما را در شكم زمين پنهان سازند، در حالى كه زمين همچنان متزلزل و مضطرب باشد و چون گهواره آمد و شد داشته باشد؟.
و معناى آيه اين است كه: چگونه با خاطر جمع و دل آسوده، به ربوبيت خداى تعالى كفر ورزيده ايد، و چه ايمنى از ملائكه ساكن آسمان و موكّل بر امور عالَم داريد از اين كه زمين را زير پايتان بشكافند، و به امر خدا شما را در شكم زمين پنهان سازند، در حالى كه زمين همچنان متزلزل و مضطرب باشد و چون گهواره، آمد و شد داشته باشد؟


بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از كسى كه در آسمان است خداى سبحان ، و منظور از «'''در آسمان بودن خدا'''» اين است كه سلطنت و تدبير امور خدا در آسمان است ، و گر نه معنا ندارد خدا در مكان بگنجد، و آسمان و عالمى از عوالم او را در خود جاى دهد. ولى از نظر ما هر چند معناى بى اشكالى است ليكن خلاف ظاهر آيه است .
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از كسى كه در آسمان است، خداى سبحان، و منظور از «در آسمان بودن خدا» اين است كه سلطنت و تدبير امور خدا در آسمان است، و گرنه معنا ندارد خدا در مكان بگنجد، و آسمان و عالَمى از عوالم او را در خود جاى دهد. ولى از نظر ما هرچند معناى بى اشكالى است، ليكن خلاف ظاهر آيه است.


أَمْ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً فَستَعْلَمُونَ كَيْف نَذِيرِ
«'''أَمْ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً فَستَعْلَمُونَ كَيْف نَذِيرِ'''»:


كلمه «'''حاصب '''» به معناى باد تندى است كه ريگ و شن و سنگ با خود بياورد. و معناى آيه اين است كه : «'''آيا از ملائكه آسمان ايمن شده ايد، كه باد سنگ و ريگ دار بر شما بفرستند'''» همانطور كه بر قوم لوط فرستادند، و قرآن جريانشان را چنين حكايت كرده : «'''انا ارسلنا عليهم حاصبا الا ال لوط'''».
كلمه «حاصب» به معناى باد تندى است كه ريگ و شن و سنگ با خود بياورد. و معناى آيه اين است كه: «آيا از ملائكه آسمان ايمن شده ايد، كه باد سنگ و ريگ دار بر شما بفرستند»، همان طور كه بر قوم لوط فرستادند، و قرآن جريانشان را چنين حكايت كرده: «إنّا أرسَلنَا عَلَيهِم حَاصِباً إلّا آلَ لُوط».


«'''فستعلمون كيف نذير'''» - كلمه «'''نذير'''» مصدر به معناى انذار است ، و اين جمله به خاطراينكه حرف «'''فاء'''» بر سر دارد، متفرع بر مطلبى است كه از آيات قبل استفاده مى شود، و آن عبارت است از اينكه مشركين به ربوبيت خداى تعالى كافر شدند، و از عذاب او ايمن گشتند، لذا در جمله مورد بحث مى فرمايد: پس به زودى خواهند فهميد معناى انذار چيست ، و معناى آيه روشن است .
«'''فستعلمون كيف نذير'''» - كلمه «'''نذير'''» مصدر به معناى انذار است ، و اين جمله به خاطراينكه حرف «'''فاء'''» بر سر دارد، متفرع بر مطلبى است كه از آيات قبل استفاده مى شود، و آن عبارت است از اينكه مشركين به ربوبيت خداى تعالى كافر شدند، و از عذاب او ايمن گشتند، لذا در جمله مورد بحث مى فرمايد: پس به زودى خواهند فهميد معناى انذار چيست ، و معناى آيه روشن است .
خط ۱۸۶: خط ۱۹۰:
و چون مشركين از اين توبيخ و سركوبى خدا پاسخى نداشتند بدهند، لذا خود خداى تعالى از آن سوال ملامت آميز جواب داد، كه : «'''ان الكافرون الا فى غرور'''» يعنى غرور آنچنان آنان حمله ور شده كه از هر طرف احاطه شان كرده ، خيال كرده اند اعتقادشان به الوهيت آلهه اعتقاد درستى است .
و چون مشركين از اين توبيخ و سركوبى خدا پاسخى نداشتند بدهند، لذا خود خداى تعالى از آن سوال ملامت آميز جواب داد، كه : «'''ان الكافرون الا فى غرور'''» يعنى غرور آنچنان آنان حمله ور شده كه از هر طرف احاطه شان كرده ، خيال كرده اند اعتقادشان به الوهيت آلهه اعتقاد درستى است .
<span id='link412'><span>
<span id='link412'><span>
==تمثيلى براى بيان حال مؤمن طالب بصيرت و كافرجاهل و لجوج تمثيلى براى بيان حال مؤ من طالب بصيرت و كافرجاهل و لجوج ==
==تمثيلى براى بيان حال مؤمن طالب بصيرت و كافرجاهل و لجوج تمثيلى براى بيان حال مؤ من طالب بصيرت و كافرجاهل و لجوج ==


۱۶٬۳۳۸

ویرایش