گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۰: خط ۱۶۰:
==احتجاج بر ربوبيت و يگانگى خداى تعالى با ذكر بخشى از آيات تكوينى او ==
==احتجاج بر ربوبيت و يگانگى خداى تعالى با ذكر بخشى از آيات تكوينى او ==
و با اين بيان روشن مى گردد كه آيه مورد بحث مقدمه و زمينه چينى است براى مضمون آيات بعد - و همانطور كه گفتيم - بر ربوبيت و يگانگى خدا در آن احتجاج مى كند. و در اين كتاب مكرر گذشت كه وثنيت منكر اين معنا نيست كه صنع و ايجاد تنها كار خداى تعالى است ، بلكه تنها تدبير را مستند به غير خدا مى كند.
و با اين بيان روشن مى گردد كه آيه مورد بحث مقدمه و زمينه چينى است براى مضمون آيات بعد - و همانطور كه گفتيم - بر ربوبيت و يگانگى خدا در آن احتجاج مى كند. و در اين كتاب مكرر گذشت كه وثنيت منكر اين معنا نيست كه صنع و ايجاد تنها كار خداى تعالى است ، بلكه تنها تدبير را مستند به غير خدا مى كند.
الَّذِى جَعَلَ لَكمُ الاَرْض مَهْداً وَ جَعَلَ لَكُمْ فِيهَا سبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
الَّذِى جَعَلَ لَكمُ الاَرْض مَهْداً وَ جَعَلَ لَكُمْ فِيهَا سبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
يعنى : خدا آن كسى است كه زمين را براى شما طورى آفريد كه در دامن آن پرورش يابيد، آن طور كه اطفال در گهواره تربيت شده و نشو و نما مى كنند، و برايتان در زمين راه ها و بزرگراه هايى درست كرد تا به وسيله آنها به سوى مقاصد خود راه يافته و هدايت شويد.
يعنى : خدا آن كسى است كه زمين را براى شما طورى آفريد كه در دامن آن پرورش يابيد، آن طور كه اطفال در گهواره تربيت شده و نشو و نما مى كنند، و برايتان در زمين راه ها و بزرگراه هايى درست كرد تا به وسيله آنها به سوى مقاصد خود راه يافته و هدايت شويد.
بعضى از مفسرين گفته اند معناى ((لعلكم تهتدون (( اين است كه : شايد شما به معرفت خدا و توحيد در عبادتش راه يابيد.
 
ولى معناى اول روشن تر است .
بعضى از مفسرين گفته اند معناى ((لعلكم تهتدون (( اين است كه : شايد شما به معرفت خدا و توحيد در عبادتش راه يابيد. ولى معناى اول روشن تر است .
 
در اين آيه شريفه بعد از التفاتى كه در دو آيه قبل از خطاب به غيبت شده بود، دوباره التفاتى از غيبت به خطاب شده ، و بعد از آنكه در دو آيه قبل مردم غايب فرض شده بودند و روى سخن را متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) كرده بود، در اين آيه دوباره روى سخن را متوجه مردم كرده ، همچنان كه در آغاز سوره هم متوجه ايشان بود.
در اين آيه شريفه بعد از التفاتى كه در دو آيه قبل از خطاب به غيبت شده بود، دوباره التفاتى از غيبت به خطاب شده ، و بعد از آنكه در دو آيه قبل مردم غايب فرض شده بودند و روى سخن را متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) كرده بود، در اين آيه دوباره روى سخن را متوجه مردم كرده ، همچنان كه در آغاز سوره هم متوجه ايشان بود.
و بعيد نيست وجه آن ، عنايتى باشد كه به اين نكته داشته كه از مشركين اين اعتراف را بگيرد كه غير از خدا خالقى نيست . آنگاه اين معنا را ضميمه آن كند كه تدبير نيز از خلقت است ، و نتيجه بگيرد كه مرام وثنيت كه مرام شما مخاطبين است داراى تناقض است ، از يكسو خالق را منحصرا خدا مى دانيد، و از سوى ديگر از نادانى خود تدبير را كار غير خدا مى دانيد.
و بعيد نيست وجه آن ، عنايتى باشد كه به اين نكته داشته كه از مشركين اين اعتراف را بگيرد كه غير از خدا خالقى نيست . آنگاه اين معنا را ضميمه آن كند كه تدبير نيز از خلقت است ، و نتيجه بگيرد كه مرام وثنيت كه مرام شما مخاطبين است داراى تناقض است ، از يكسو خالق را منحصرا خدا مى دانيد، و از سوى ديگر از نادانى خود تدبير را كار غير خدا مى دانيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۸ </center>
وَ الَّذِى نَزَّلَ مِنَ السمَاءِ مَاءَ بِقَدَرٍ فَأَنشرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَلِك تخْرَجُونَ
وَ الَّذِى نَزَّلَ مِنَ السمَاءِ مَاءَ بِقَدَرٍ فَأَنشرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَلِك تخْرَجُونَ
در اين آيه شريفه ، نازل كردن آب از آسمان را مقيد كرده به قيد ((قدر(( تا اشاره كرده باشد به اينكه نازل شدن باران عبث و بى حساب نيست ، بلكه از اراده و تدبير خدا ناشى مى شود. و كلمه ((انشرنا(( ماضى ، از مصدر ((انشار(( و به معناى احياء است . و كلمه ((ميتا(( مخفف ميت - با تشديد - است . و اگر كلمه ((بلده (( را با كلمه ((ميت (( توصيف كرده و فرموده ((شهرى مرده (( تنها بدين اعتبار است كه شهر براى خود مكانى است ، چون همان طور كه زراعت مرده و زنده دارد، شهر را هم مى توان متصف به اين دو صفت كرد، چون گفتيم شهر نيز مكان و سرزمينى است .
در اين آيه شريفه ، نازل كردن آب از آسمان را مقيد كرده به قيد ((قدر(( تا اشاره كرده باشد به اينكه نازل شدن باران عبث و بى حساب نيست ، بلكه از اراده و تدبير خدا ناشى مى شود. و كلمه ((انشرنا(( ماضى ، از مصدر ((انشار(( و به معناى احياء است . و كلمه ((ميتا(( مخفف ميت - با تشديد - است . و اگر كلمه ((بلده (( را با كلمه ((ميت (( توصيف كرده و فرموده ((شهرى مرده (( تنها بدين اعتبار است كه شهر براى خود مكانى است ، چون همان طور كه زراعت مرده و زنده دارد، شهر را هم مى توان متصف به اين دو صفت كرد، چون گفتيم شهر نيز مكان و سرزمينى است .
در اين آيه در آغاز، خداى تعالى غايب فرض شده بود، مى فرمود ((خدا آن كسى است كه آبى از آسمان به اندازه نازل كرد(( و سپس متكلم با غير فرض شده و فرمود: ((پس ما به وسيله آن آب شهرى مرده را زنده كرديم (( و اين التفات صرفا براى اين است كه عنايت خود را به زنده كردن مكان هاى مرده اظهار بدارد.
در اين آيه در آغاز، خداى تعالى غايب فرض شده بود، مى فرمود ((خدا آن كسى است كه آبى از آسمان به اندازه نازل كرد(( و سپس متكلم با غير فرض شده و فرمود: ((پس ما به وسيله آن آب شهرى مرده را زنده كرديم (( و اين التفات صرفا براى اين است كه عنايت خود را به زنده كردن مكان هاى مرده اظهار بدارد.
و بعد از آنكه با نازل كردن آب به اندازه ، و زنده كردن شهرى مرده ، استدلال كرد بر خلقت و تدبير خود، در آخر نتيجه ديگرى هم از اين استدلال گرفت ، نتيجه اى كه توحيد تمام نمى شود مگر به آن . و آن عبارت است از مساءله معاد، يعنى برگشتن همه به سوى خدا: ((و كذلك تخرجون (( يعنى همانطور كه شهرى مرده را زنده مى كند، همينطور شما هم از قبورتان سر برمى داريد و زنده مى شويد.
و بعد از آنكه با نازل كردن آب به اندازه ، و زنده كردن شهرى مرده ، استدلال كرد بر خلقت و تدبير خود، در آخر نتيجه ديگرى هم از اين استدلال گرفت ، نتيجه اى كه توحيد تمام نمى شود مگر به آن . و آن عبارت است از مساءله معاد، يعنى برگشتن همه به سوى خدا: ((و كذلك تخرجون (( يعنى همانطور كه شهرى مرده را زنده مى كند، همينطور شما هم از قبورتان سر برمى داريد و زنده مى شويد.
بعضى از مفسرين گفته اند: اگر از روياندن گياهان تعبير كرد به ((انشار(( - كه در واقع به معناى احياى مردگان است - و از احياى مردگان هم تعبير كرد به ((اخراج (( براى اين است كه در اولى روياندن را امرى عظيم نشان دهد، و در دومى مساءله بعث و معاد را كارى آسان جلوه داده باشد تا در نتيجه هم سنن استدلال را ارج نهاده باشد، و هم راه قياس را روشن تر ساخته باشد.
بعضى از مفسرين گفته اند: اگر از روياندن گياهان تعبير كرد به ((انشار(( - كه در واقع به معناى احياى مردگان است - و از احياى مردگان هم تعبير كرد به ((اخراج (( براى اين است كه در اولى روياندن را امرى عظيم نشان دهد، و در دومى مساءله بعث و معاد را كارى آسان جلوه داده باشد تا در نتيجه هم سنن استدلال را ارج نهاده باشد، و هم راه قياس را روشن تر ساخته باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۹ </center>
خط ۱۷۹: خط ۱۸۶:
((استواء بر ظهر(( به معناى استقرار بر پشت حيوان ، و يا هر مركب ديگر است . و ضمير در كلمه ((ظهوره (( به ((ما(( ى موصوله در جمله ((ما تركبون (( و ضمير در جمله ((اذا استويتم عليه (( نيز به همان موصول برمى گردد، و در اين آيه جمله ((لتستووا على ظهوره (( با آوردن كلمه ((ظهور((، و جمله ((استويتم (( عليه بدون آوردن كلمه ((ظهور((، به يك معنا است ، چون هم مى توان گفت بر پشت حيوان سوار شدم ، و هم مى توان گفت بر حيوان سوار شدم .
((استواء بر ظهر(( به معناى استقرار بر پشت حيوان ، و يا هر مركب ديگر است . و ضمير در كلمه ((ظهوره (( به ((ما(( ى موصوله در جمله ((ما تركبون (( و ضمير در جمله ((اذا استويتم عليه (( نيز به همان موصول برمى گردد، و در اين آيه جمله ((لتستووا على ظهوره (( با آوردن كلمه ((ظهور((، و جمله ((استويتم (( عليه بدون آوردن كلمه ((ظهور((، به يك معنا است ، چون هم مى توان گفت بر پشت حيوان سوار شدم ، و هم مى توان گفت بر حيوان سوار شدم .
<span id='link96'><span>
<span id='link96'><span>
==مقصود از به ياد آوردن نعمت پروردگار پس از سوار شدن بر كشتى ها و چهارپايان ==
==مقصود از به ياد آوردن نعمت پروردگار پس از سوار شدن بر كشتى ها و چهارپايان ==
و مراد از ((به ياد آوردن نعمت رب بعد از استواء بر پشت حيوان يا كشتى (( اين است كه به ياد نعمت هايى بيفتى كه خدا آنها را مسخر انسان كرده ، و انسان از آنها استفاده مى كند مثلا از يك محل به محل ديگر مى رود، و بار و بنه خود را حمل مى كند، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((و سخر لكم الفلك لتجرى فى البحر بامره (( و نيز فرموده : ((و الانعام خلقها... و تحمل اثقالكم الى بلد لم تكونوا بالغيه الا بشق الانفس ((.
و مراد از ((به ياد آوردن نعمت رب بعد از استواء بر پشت حيوان يا كشتى (( اين است كه به ياد نعمت هايى بيفتى كه خدا آنها را مسخر انسان كرده ، و انسان از آنها استفاده مى كند مثلا از يك محل به محل ديگر مى رود، و بار و بنه خود را حمل مى كند، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((و سخر لكم الفلك لتجرى فى البحر بامره (( و نيز فرموده : ((و الانعام خلقها... و تحمل اثقالكم الى بلد لم تكونوا بالغيه الا بشق الانفس ((.
۱۶٬۲۶۹

ویرایش