گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۷: خط ۲۰۷:
معناى «قلم» معلوم است. و اما مصدر «سَطر» (كه فعل «يَسطُرُون» مشتق از آن است)، به فتحه سين و سكون طاء - و بنابه گفته راغب گاهى به دو فتحه نيز خوانده مى شود - به معناى صفى از كلمات نوشته شده، و يا از درختان كاشته شده، و يا از مردمى ايستاده است. و وقتى گفته مى شود: (سَطَر فُلانٌ كَذَا)، معنايش اين است كه فلانى، سطر سطر نوشت.
معناى «قلم» معلوم است. و اما مصدر «سَطر» (كه فعل «يَسطُرُون» مشتق از آن است)، به فتحه سين و سكون طاء - و بنابه گفته راغب گاهى به دو فتحه نيز خوانده مى شود - به معناى صفى از كلمات نوشته شده، و يا از درختان كاشته شده، و يا از مردمى ايستاده است. و وقتى گفته مى شود: (سَطَر فُلانٌ كَذَا)، معنايش اين است كه فلانى، سطر سطر نوشت.


==وجوهى كه درباره قسم به «قلم» و «ما يسطرون» گفته شده است==
==وجوهى كه درباره سوگند به «قلم» و «مَا يَسطُرُون» گفته شده است==


خداى سبحان در اين آيه به قلم و آنچه با قلم مى نويسند سوگند ياد كرده ، و از ظاهر سياق برمى آيد كه منظور از قلم مطلق قلم ، و مطلق هر نوشته اى است كه با قلم نوشته مى شود، و از اين جهت اين سوگند را ياد كرده كه قلم و نوشته از عظيم ترين نعمت هاى است ، كه خداى تعالى بشر را به آن هدايت كرده ، به وسيله آن حوادث غايب از انظار و معانى نهفته در درون دلها را ضبط مى كند، و انسان به وسيله قلم و نوشتن مى تواند هر حادثه اى را كه در پس پرده مرور زمان و بعد مكان قرار گرفته نزد خود حاضر سازد، (مثل اينكه حادثه قرنها قبل ، همين الان دارد اتفاق مى افتد، و حوادث هزاران فرسنگ آن طرف تر در همينجا دارد رخ مى دهد) پس قلم و نوشتن هم در عظمت ، دست كمى از كلام ندارد.
خداى سبحان، در اين آيه به قلم و آنچه با قلم مى نويسند، سوگند ياد كرده. و از ظاهر سياق بر مى آيد كه منظور از قلم، مطلق قلم، و مطلق هر نوشته اى است كه با قلم نوشته مى شود. و از اين جهت اين سوگند را ياد كرده، كه قلم و نوشته از عظيم ترين نعمت هاى است، كه خداى تعالى، بشر را به آن هدايت كرده، به وسيله آن، حوادث غايب از انظار و معانى نهفته در درون دل ها را ضبط مى كند، و انسان به وسيله قلم و نوشتن، مى تواند هر حادثه اى را كه در پس پرده مرور زمان و بُعد مكان قرار گرفته، نزد خود حاضر سازد. (مثل اين كه حادثه قرن ها قبل، همين الان دارد اتفاق مى افتد، و حوادث هزاران فرسنگ آن طرف تر، در همين جا دارد رُخ مى دهد). پس قلم و نوشتن هم در عظمت، دست كمى از كلام ندارد.


و در عظمت اين دو نعمت همين بس كه خداى سبحان بر انسان منت نهاده كه وى را به سوى كلام و قلم هدايت كرده ، و طريق استفاده از اين دو نعمت را به او ياد داده ، و درباره كلام فرموده : «'''خلق الانسان علمه البيان '''» و درباره قلم فرموده : «'''علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم '''».
و در عظمت اين دو نعمت همين بس كه خداى سبحان بر انسان منت نهاده كه وى را به سوى كلام و قلم هدايت كرده، و طريق استفاده از اين دو نعمت را به او ياد داده. و درباره كلام فرموده: «خَلَقَ الإنسَانَ * عَلّمَهُ البَيَان». و درباره قلم فرموده: «عَلّمَ بِالقَلَم * عَلّمَ الإنسَانَ مَا لَم يَعلَم».


بنابر اين ، سوگند خوردن خداى تعالى به قلم ، و آنچه مى نويسند سوگند به يكى از نعمت ها است ، و اين تنها قلم نيست كه به آن سوگند ياد كرده ، بلكه در كلام مجيدش به بسيارى از مخلوقات خود بدان جهت كه نعمتند سوگند ياد فرموده ، مانند آسمان ، زمين ، خورشيد، ماه ، شب ، روز، و امثال اينها تا برسد به انجير و زيتون.
بنابراين، سوگند خوردن خداى تعالى به قلم و آنچه مى نويسند، سوگند به يكى از نعمت ها است، و اين تنها قلم نيست كه به آن سوگند ياد كرده، بلكه در كلام مجيدش به بسيارى از مخلوقات خود، بدان جهت كه نعمت اند، سوگند ياد فرموده. مانند: آسمان، زمين، خورشيد، ماه، شب، روز، و امثال اين ها تا برسد به انجير و زيتون.


بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه «'''ما'''» در جمله «'''و ما يسطرون '''» مصدريه است ، و مراد از آن خود نوشتن است.
بعضى از مفسران گفته اند: كلمه «مَا» در جمله «وَ مَا يَسطُرُون»، مصدريه است، و مراد از آن، خودِ نوشتن است.


بعضى ديگر گفته اند: مراد از قلم ، قلم اعلى ، يعنى قلم آفرينش است ، كه در حديث آمده كه اولين موجودى است كه خدايش آفريده.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از قلم، قلم اعلى، يعنى قلم آفرينش است، كه در حديث آمده كه اولين موجودى است كه خدايش آفريده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۱۷ </center>
و منظور از «'''ما يسطرون '''» آن اعمالى كه فرشتگان حفظه و كرام الكاتبين مى نويسند.
و منظور از «مَا يَسطُرُون»، آن اعمالى كه فرشتگان حفظه و كرام الكاتبين مى نويسند.
و بعضى اين احتمال را هم داده اند كه تعبير به صيغه جمع در «'''يسطرون '''» صرفا براى تعظيم باشد، نه كثرت . ليكن اين احتمال درست نيست.


و نيز بعضى احتمال داده اند كه : منظور آن چيزى باشد كه در آن مى نويسند، و آن لوح محفوظ است .
و بعضى اين احتمال را هم داده اند كه تعبير به صيغۀ جمع در «يَسطُرُون»، صرفا براى تعظيم باشد، نه كثرت. ليكن اين احتمال درست نيست.
بعضى ديگر احتمال داده اند : مراد از قلم و آنچه مى نويسند صاحبان قلم ، و نوشته هاى ايشان باشد. اما همه اين احتمالات واهى و بى اساس ‍ است.


و نيز بعضى احتمال داده اند كه: منظور آن چيزى باشد كه در آن مى نويسند، و آن لوح محفوظ است.
بعضى ديگر احتمال داده اند: مراد از قلم و آنچه مى نويسند، صاحبان قلم، و نوشته هاى ايشان باشد. اما همه اين احتمالات، واهى و بى اساس است.
==مراد از نعمت در آيه: «وَ مَا أنتَ بِنِعمَةِ رَبّكَ بِمَجنُون»==
«'''مَا أَنت بِنِعْمَةِ رَبِّك بِمَجْنُونٍ'''»:
«'''مَا أَنت بِنِعْمَةِ رَبِّك بِمَجْنُونٍ'''»:


مراد از نعمت در آيه : «'''و ما انت بنعمة ربك بمجنون '''»
اين جمله، آن مطلبى است كه خداى تعالى براى اثباتش سوگند خورده، و خطاب در آن، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است. و حرف «باء» در كلمه «بِنِعمَة»، باى سببيت و يا مصاحبت است. و معناى جمله اين است كه: تو به خاطر نعمتى - و يا با نعمتى - كه خدا به تو ارزانى داشته، مجنون نيستى.
 
اين جمله آن مطلبى است كه خداى تعالى براى اثباتش سوگند خورده ، و خطاب در آن به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، و حرف «'''باء'''» در كلمه «'''بنعمه '''» باى سببيت و يا مصاحبت است . و معناى جمله اين است كه تو به خاطر نعمتى - و يا با نعمتى - كه خدا به تو ارزانى داشته مجنون نيستى


و سياق آيه دلالت دارد بر اينكه مراد از نعمت ، نعمت نبوت است ، چون ادله اى كه دلالت بر نبوت آن جناب مى كند، هر گونه اختلال روانى و عقلى را از آن جناب دفع مى كند، زيرا اگر دفع نكند بر نبوت هم دلالت ندارد، و اگر نكند هدايت الهى كه لازمه نظام حيات بشرى است پا نمى گيرد، و اين آيه در مقام رد تهمتى است كه به آن جناب مى زدند و مجنونش مى خواندند. و در آخر همين سوره تهمت ايشان را حكايت كرده ، مى فرمايد: «'''و يقولون انه لمجنون '''».
و سياق آيه دلالت دارد بر اين كه مراد از نعمت، نعمت نبوت است. چون ادله اى كه دلالت بر نبوت آن جناب مى كند، هر گونه اختلال روانى و عقلى را از آن جناب دفع مى كند. زيرا اگر دفع نكند، بر نبوت هم دلالت ندارد. و اگر نكند، هدايت الهى كه لازمه نظام حيات بشرى است پا نمى گيرد. و اين آيه، در مقام ردّ تهمتى است كه به آن جناب مى زدند و مجنونش مى خواندند. و در آخر همين سوره، تهمت ايشان را حكايت كرده، مى فرمايد: «وَ يَقُولُونَ إنّهَ لَمَجنُون».


بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از نعمت ، فصاحت بيان ، عقل كامل ، سيرت مرضيه ، و برائت آن جناب از هر عيب و اتصافش به هر صفت پسنديده است ، چون ظهور اين صفات خود دليل قطعى است بر اينكه چنين كسى مجنون نيست ، ليكن بيان گذشته ما در حجيت قاطع تر است ، و آيه مورد بحث و آيات بعدش به طورى كه ملاحظه مى فرماييد در مقام تسليت دادن به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و دلخوش ساختن آن جناب است ، مى خواهد آن جناب را تاءييد كند، و در عين حال سخن كفار را تكذيب نمايد.
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از نعمت، فصاحت بيان، عقل كامل، سيرت مرضيه، و برائت آن جناب از هر عيب و اتصافش به هر صفت پسنديده است. چون ظهور اين صفات، خود دليل قطعى است بر اين كه چنين كسى مجنون نيست، ليكن بيان گذشته ما، در حجيت قاطع تر است. و آيه مورد بحث و آيات بعدش - به طورى كه ملاحظه مى فرماييد - در مقام تسليت دادن به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و دلخوش ساختن آن جناب است. مى خواهد آن جناب را تأييد كند، و در عين حال سخن كفار را تكذيب نمايد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۱۸ </center>
«'''وَ إِنَّ لَك لاَجْراً غَيرَ مَمْنُونٍ'''»:
«'''وَ إِنَّ لَك لاَجْراً غَيرَ مَمْنُونٍ'''»:
۱۷٬۲۲۳

ویرایش