۱۷٬۲۲۳
ویرایش
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۷: | ||
معناى «قلم» معلوم است. و اما مصدر «سَطر» (كه فعل «يَسطُرُون» مشتق از آن است)، به فتحه سين و سكون طاء - و بنابه گفته راغب گاهى به دو فتحه نيز خوانده مى شود - به معناى صفى از كلمات نوشته شده، و يا از درختان كاشته شده، و يا از مردمى ايستاده است. و وقتى گفته مى شود: (سَطَر فُلانٌ كَذَا)، معنايش اين است كه فلانى، سطر سطر نوشت. | معناى «قلم» معلوم است. و اما مصدر «سَطر» (كه فعل «يَسطُرُون» مشتق از آن است)، به فتحه سين و سكون طاء - و بنابه گفته راغب گاهى به دو فتحه نيز خوانده مى شود - به معناى صفى از كلمات نوشته شده، و يا از درختان كاشته شده، و يا از مردمى ايستاده است. و وقتى گفته مى شود: (سَطَر فُلانٌ كَذَا)، معنايش اين است كه فلانى، سطر سطر نوشت. | ||
==وجوهى كه درباره | ==وجوهى كه درباره سوگند به «قلم» و «مَا يَسطُرُون» گفته شده است== | ||
خداى | خداى سبحان، در اين آيه به قلم و آنچه با قلم مى نويسند، سوگند ياد كرده. و از ظاهر سياق بر مى آيد كه منظور از قلم، مطلق قلم، و مطلق هر نوشته اى است كه با قلم نوشته مى شود. و از اين جهت اين سوگند را ياد كرده، كه قلم و نوشته از عظيم ترين نعمت هاى است، كه خداى تعالى، بشر را به آن هدايت كرده، به وسيله آن، حوادث غايب از انظار و معانى نهفته در درون دل ها را ضبط مى كند، و انسان به وسيله قلم و نوشتن، مى تواند هر حادثه اى را كه در پس پرده مرور زمان و بُعد مكان قرار گرفته، نزد خود حاضر سازد. (مثل اين كه حادثه قرن ها قبل، همين الان دارد اتفاق مى افتد، و حوادث هزاران فرسنگ آن طرف تر، در همين جا دارد رُخ مى دهد). پس قلم و نوشتن هم در عظمت، دست كمى از كلام ندارد. | ||
و در عظمت اين دو نعمت همين بس كه خداى سبحان بر انسان منت نهاده كه وى را به سوى كلام و قلم هدايت | و در عظمت اين دو نعمت همين بس كه خداى سبحان بر انسان منت نهاده كه وى را به سوى كلام و قلم هدايت كرده، و طريق استفاده از اين دو نعمت را به او ياد داده. و درباره كلام فرموده: «خَلَقَ الإنسَانَ * عَلّمَهُ البَيَان». و درباره قلم فرموده: «عَلّمَ بِالقَلَم * عَلّمَ الإنسَانَ مَا لَم يَعلَم». | ||
بنابراين، سوگند خوردن خداى تعالى به قلم و آنچه مى نويسند، سوگند به يكى از نعمت ها است، و اين تنها قلم نيست كه به آن سوگند ياد كرده، بلكه در كلام مجيدش به بسيارى از مخلوقات خود، بدان جهت كه نعمت اند، سوگند ياد فرموده. مانند: آسمان، زمين، خورشيد، ماه، شب، روز، و امثال اين ها تا برسد به انجير و زيتون. | |||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: كلمه «مَا» در جمله «وَ مَا يَسطُرُون»، مصدريه است، و مراد از آن، خودِ نوشتن است. | ||
بعضى ديگر گفته اند: مراد از قلم | بعضى ديگر گفته اند: مراد از قلم، قلم اعلى، يعنى قلم آفرينش است، كه در حديث آمده كه اولين موجودى است كه خدايش آفريده. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۱۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۱۷ </center> | ||
و منظور از | و منظور از «مَا يَسطُرُون»، آن اعمالى كه فرشتگان حفظه و كرام الكاتبين مى نويسند. | ||
و | و بعضى اين احتمال را هم داده اند كه تعبير به صيغۀ جمع در «يَسطُرُون»، صرفا براى تعظيم باشد، نه كثرت. ليكن اين احتمال درست نيست. | ||
و نيز بعضى احتمال داده اند كه: منظور آن چيزى باشد كه در آن مى نويسند، و آن لوح محفوظ است. | |||
بعضى ديگر احتمال داده اند: مراد از قلم و آنچه مى نويسند، صاحبان قلم، و نوشته هاى ايشان باشد. اما همه اين احتمالات، واهى و بى اساس است. | |||
==مراد از نعمت در آيه: «وَ مَا أنتَ بِنِعمَةِ رَبّكَ بِمَجنُون»== | |||
«'''مَا أَنت بِنِعْمَةِ رَبِّك بِمَجْنُونٍ'''»: | «'''مَا أَنت بِنِعْمَةِ رَبِّك بِمَجْنُونٍ'''»: | ||
اين جمله، آن مطلبى است كه خداى تعالى براى اثباتش سوگند خورده، و خطاب در آن، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است. و حرف «باء» در كلمه «بِنِعمَة»، باى سببيت و يا مصاحبت است. و معناى جمله اين است كه: تو به خاطر نعمتى - و يا با نعمتى - كه خدا به تو ارزانى داشته، مجنون نيستى. | |||
اين | |||
و سياق آيه دلالت دارد بر | و سياق آيه دلالت دارد بر اين كه مراد از نعمت، نعمت نبوت است. چون ادله اى كه دلالت بر نبوت آن جناب مى كند، هر گونه اختلال روانى و عقلى را از آن جناب دفع مى كند. زيرا اگر دفع نكند، بر نبوت هم دلالت ندارد. و اگر نكند، هدايت الهى كه لازمه نظام حيات بشرى است پا نمى گيرد. و اين آيه، در مقام ردّ تهمتى است كه به آن جناب مى زدند و مجنونش مى خواندند. و در آخر همين سوره، تهمت ايشان را حكايت كرده، مى فرمايد: «وَ يَقُولُونَ إنّهَ لَمَجنُون». | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: مراد از نعمت، فصاحت بيان، عقل كامل، سيرت مرضيه، و برائت آن جناب از هر عيب و اتصافش به هر صفت پسنديده است. چون ظهور اين صفات، خود دليل قطعى است بر اين كه چنين كسى مجنون نيست، ليكن بيان گذشته ما، در حجيت قاطع تر است. و آيه مورد بحث و آيات بعدش - به طورى كه ملاحظه مى فرماييد - در مقام تسليت دادن به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و دلخوش ساختن آن جناب است. مى خواهد آن جناب را تأييد كند، و در عين حال سخن كفار را تكذيب نمايد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۱۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۱۸ </center> | ||
«'''وَ إِنَّ لَك لاَجْراً غَيرَ مَمْنُونٍ'''»: | «'''وَ إِنَّ لَك لاَجْراً غَيرَ مَمْنُونٍ'''»: |
ویرایش