گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
شرح مفاد آيه : «'''و يؤ خركم الى اجل مسمى ....'''» كه مى گويد اگر عبادت و تقوى واطاعت پيشه كنيد خدا اجل غير مسمايتان را تا اجل مسمى تاءخير مى اندازد
شرح مفاد آيه : «'''و يؤ خركم الى اجل مسمى ....'''» كه مى گويد اگر عبادت و تقوى واطاعت پيشه كنيد خدا اجل غير مسمايتان را تا اجل مسمى تاءخير مى اندازد


وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
«'''وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ'''»:


در اين آيه تاءخير مرگ تا اجلى معين را نتيجه عبادت خدا و تقوى و اطاعت رسول دانسته ، و اين خود دليل بر اين است كه دو اجل در كار بوده ، يكى اجل مسمى ، يعنى معين ، كه از آن ديگرى دورتر و طولانى تر است ، و ديگرى اجلى كه معين نشده و كوتاهتر از اولى است .
در اين آيه، تأخير مرگ تا اجلى معين را نتيجه عبادت خدا و تقوا و اطاعت رسول دانسته، و اين خود دليل بر اين است كه دو أجل در كار بوده: يكى أجل مسمّى، يعنى معين، كه از آن ديگرى دورتر و طولانى تر است. و ديگرى، أجلى كه معين نشده و كوتاهتر از اوّلى است.


بنابر اين ، خداى تعالى در اين آيه كفار را وعده داده كه اگر صاحب ايمان و تقوا و اطاعت شوند، اجل كوتاهترشان را تا اجل مسمى تاءخير مى اندازد، و جمله «'''ان اجل الله ...'''»، اين تاءخير انداختن را تعليل مى كند، در نتيجه منظور از اجل اللّه كه وقتى برسد ديگر عقب انداخته نمى شود، مطلق اجل حتمى است، حال چه اجل مسمى باشد، و چه غير مسمى.
بنابراين، خداى تعالى در اين آيه كفار را وعده داده كه اگر صاحب ايمان و تقوا و اطاعت شوند، اجل كوتاهترشان را تا «اجل مسمّى» تأخير مى اندازد، و جمله «إنّ أجَلَ الله...»، اين تأخير انداختن را تعليل مى كند. در نتيجه، منظور از «اجل اللّه» - كه وقتى برسد، ديگر عقب انداخته نمى شود - مطلق اجل حتمى است. حال چه اجل مسمّى باشد، و چه غير مسمّى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۳ </center>
خلاصه هر دو قسم اجل را شامل مى شود، پس هيچ عاملى نمى تواند قضاى خدا را رد كند و حكم او را عقب اندازد.
خلاصه هر دو قسم اجل را شامل مى شود. پس هيچ عاملى نمى تواند قضاى خدا را رد كند و حكم او را عقب اندازد.


و معناى آيه اين است كه اگر داراى عبادت و تقوا و اطاعت شويد خداى تعالى اجل غير مسماى شما را تا اجل مسمى تاءخير مى اندازد، براى اينكه اگر چنين نكنيد و اجل شما برسد، ديگر تاءخير انداخته نمى شود، چون اجل خدا وقتى مى رسد ديگر تاءخير انداخته نمى شود، در نتيجه در اين كلام علاوه بر اينكه وعده به تاءخير اجل مسمى در صورت ايمان داده شده ، تهديدى هم شده به اينكه اگر ايمان نياورند عذابى عاجل به سر وقتشان خواهد آمد.
و معناى آيه اين است كه: اگر داراى عبادت و تقوا و اطاعت شويد، خداى تعالى اجل غير مسمّاى شما را تا اجل مسمّى تأخير مى اندازد. براى اين كه اگر چنين نكنيد و اجل شما برسد، ديگر تأخير انداخته نمى شود. چون اجل خدا وقتى مى رسد، ديگر تأخير انداخته نمى شود. در نتيجه در اين كلام، علاوه بر اين كه وعده به تأخير اجل مسمّى در صورت ايمان داده شده، تهديدى هم شده به اين كه اگر ايمان نياورند، عذابى عاجل به سر وقتشان خواهد آمد.


از آنچه گذشت نادرستى تفسير زير روشن گرديد، كه بعضى گفته اند: مراد از اجل اللّه جل غير مسمى است . و همچنين از اين ضعيف تر سخن كسى است كه آن را به اجل مسمى تفسير كرده . چون گفتيم منظور از آن مطلق اجل است .
از آنچه گذشت، نادرستى تفسير زير روشن گرديد، كه بعضى گفته اند: مراد از «اجل اللّه»، أجل غير مسمّى است. و همچنين از اين ضعيف تر، سخن كسى است كه آن را به «اجل مسمّى» تفسير كرده. چون گفتيم منظور از آن، مطلق اجل است.


بعضى هم گفته اند: مراد از اجل اللّه روز قيامت است ، و ظاهرا اين مفسر خواسته اجل مسمى را نيز به روز قيامت تفسير كند، آن وقت معناى آيه مثل اين مى شود كه بگوييم : اگر ايمان نياوريد، خداى تعالى در عذاب دنيايى شما تعجيل نموده آن را فرا مى رساند، و اگر ايمان بياوريد سزاى شما را تا روز قيامت تاءخير مى اندازد، روزى كه وقتى موعدش فرا رسد ديگر تاءخير انداخته نمى شود.
بعضى هم گفته اند: مراد از «اجل اللّه»، روز قيامت است، و ظاهرا اين مفسّر، خواسته «اجل مسمّى» را نيز به روز قيامت تفسير كند. آن وقت معناى آيه مثل اين مى شود كه بگوييم: اگر ايمان نياوريد، خداى تعالى در عذاب دنيايى شما تعجيل نموده، آن را فرا مى رساند، و اگر ايمان بياوريد، سزاى شما را تا روز قيامت تأخير مى اندازد. روزى كه وقتى موعدش فرا رسد، ديگر تأخير انداخته نمى شود.


ليكن خواننده عزيز توجه دارد به اينكه اين نظريه با بشارتى كه جمله «'''يغفر لكم من ذنوبكم '''» متضمن آن است نمى سازد.
ليكن خواننده عزيز توجه دارد به اين كه اين نظريه، با بشارتى كه جمله «يَغفِر لَكُم مِن ذُنُوبِكُم» متضمن آن است، نمى سازد.


و جمله «'''لو كنتم تعلمون '''» مربوط به اول كلام است ، و معنايش اين است كه : «'''لو كنتم تعلمون ان لله اجلين ، و ان اجله اذا جاء لا يوخر استجبتم دعوتى و عبدتم اللّه و اتقيتموه واطعتمونى '''» - «'''اگر علم مى داشتيد به اينكه خدا دو اجل دارد، و اجل او وقتى فرا برسد تاءخير انداخته نمى شود، آن وقت دعوت مرا اجابت مى كرديد، يعنى خدا را مى پرستى ديد و از او پروا مى داشتيد و مرا اطاعت مى كرديد'''». بنابر اين مفعول جمله «'''تعلمون '''» حذف شده ، چون سابقه كلام به آن دلالت مى كرده.
و جمله «لَو كُنتُم تَعلَمُون» مربوط به اوّل كلام است، و معنايش اين است كه: «لَو كُنتُم تَعلَمُونَ إنّ لله أجَلَين، وَ إنّ أجَلَهُ إذَا جَاءَ لا يُؤخّرُ استَجَبتُم دَعوَتِى وَ عَبَدتُمُ اللّه وَ اتّقَيتُمُوهُ وَ أطَعتُمُونِى» = «'''اگر علم مى داشتيد به اين كه خدا دو اجل دارد، و اجل او وقتى فرا برسد، تأخير انداخته نمى شود، آن وقت دعوت مرا اجابت مى كرديد، يعنى خدا را مى پرستىديد و از او پروا مى داشتيد و مرا اطاعت مى كرديد». بنابراين، مفعول جمله «تَعلَمُونَ» حذف شده، چون سابقه كلام به آن دلالت مى كرده.
بعضى از مفسرين گفته اند: جمله «'''تعلمون '''» نازل به منزله فعل لازم ، و جواب «'''لو'''» است،
 
بعضى از مفسران گفته اند: جمله «تَعلَمُونَ» نازل به منزلۀ فعل لازم، و جواب «لَو» است،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴ </center>
كه يا مربوط به اول گفتار است و معنايش اين است كه : «'''لو كنتم من اهل العلم لاستجبتم دعوتى و آمنتم: اگر از اهل علم بوديد، دعوت مرا اجابت مى كرديد، و ايمان مى آورديد'''» و يا مربوط به آخر كلام است و معنايش اين است كه : «'''لو كنتم من اهل العلم لعلمتم ان لله اجلين ، و ان اجله اذا جاء لا يوخر و استجبتم دعوتى ... - اگر از اهل علم بوديد، مى دانستيد كه خدا دو اجل دارد، و وقتى اجلش برسد تاءخير نمى افتد، آن وقت دعوتم را مى پذيرفتيد...'''»
كه يا مربوط به اول گفتار است و معنايش اين است كه: «لَو كُنتُم مِن أهلِ العِلمِ لَاستَجَبتُم دَعوَتِى وَ آمَنتُم: اگر از اهل علم بوديد، دعوت مرا اجابت مى كرديد و ايمان مى آورديد»؛ و يا مربوط به آخر كلام است و معنايش اين است كه: «لَو كُنتُم مِن أهلِ العِلمِ لَعَلِمتُم أنّ لله أجلين، وَ أنّ أجَلَهُ إذَا جَاءَ لا يُؤخّرُ وَ استَجَبتُم دَعوَتِى... = اگر از اهل علم بوديد، مى دانستيد كه خدا دو اجل دارد، و وقتى اجلش برسد، تأخير نمى افتد، آن وقت دعوتم را مى پذيرفتيد...».
<span id='link29'><span>
<span id='link29'><span>
==شكايت نوح «ع» از قومش به خداى متعال ==
==شكايت نوح «ع» از قومش به خداى متعال ==
قَالَ رَب إِنى دَعَوْت قَوْمِى لَيْلاً وَ نَهَاراً فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَاءِى إِلا فِرَاراً
«'''قَالَ رَبّ إِنّى دَعَوْتُ قَوْمِى لَيْلاً وَ نَهَاراً * فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَاءِى إِلّا فِرَاراً'''»:


گوينده اين سخن نوح (عليه السلام ) است ، و منظور از اينكه گفت : شب و روز ايشان را خواندم اين است كه به عبادت خدا و تقوى و طاعت رسولشان خواندم ، و خواندن در شب و روز كنايه است از اينكه دائما و به طور خستگى ناپذير خواندم .
گوينده اين سخن، نوح «عليه السلام» است، و منظور از اين كه گفت: شب و روز ايشان را خواندم، اين است كه به عبادت خدا و تقوا و طاعت رسولشان خواندم. و خواندن در شب و روز، كنايه است از اين كه دائما و به طور خستگى ناپذير خواندم.


«'''فلم يزدهم دعائى الا فرارا'''» - يعنى فرار از اجابت دعوتم ، پس ‍ تعبير به «'''فرار'''» استعاره از تمرد و نپذيرفتن است ، در اين جمله زيادتر شدن فرارشان را به دعوت خود نسبت داده و گفته دعوت من فرار ايشان را زيادتر كرد، و اين براى آن است كه در دعوت آن جناب شائبه سببيت هست ، چون وقتى خير در غير مورد صالح واقع شود، خود آن مورد و محل به خاطر فسادى كه دارد آن خير را فاسد نموده ، شرش مى سازد، همچنان كه خود قرآن درباره صفت خود مى فرمايد: «'''و ننزل من القران ما هوشفاء و رحمه للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا'''».
«'''فَلَم يَزِدهُم دُعَائِى إلّا فِرَاراً'''» - يعنى فرار از اجابت دعوتم. پس ‍ تعبير به «فرار»، استعاره از تمرّد و نپذيرفتن است. در اين جمله، زيادتر شدن فرارشان را به دعوت خود نسبت داده و گفته دعوت من فرار ايشان را زيادتر كرد، و اين براى آن است كه در دعوت آن جناب، شائبۀ سببيّت هست. چون وقتى خير در غير مورد صالح واقع شود، خود آن مورد و محل به خاطر فسادى كه دارد، آن خير را فاسد نموده، شرش مى سازد. همچنان كه خود قرآن درباره صفت خود مى فرمايد: «وَ نُنَزّلُ مِنَ القُرآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنين وَ لا يَزِيدَ الظّالِمِينَ إلّا خَسَاراً».


وَ إِنى كلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصبِعَهُمْ فى ءَاذَانهِمْ وَ استَغْشوْا ثِيَابهُمْ ...
«'''وَ إِنّى كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فى ءَاذَانهِمْ وَ استَغْشوْا ثِيَابهُمْ ...'''»:


در اين آيه مغفرت را هدف دعوت قرار داده ، با اينكه هدف دعوت نخست ايمان آوردن ايشان ، و سپس مغفرت خدا است ، و اين براى آن بود كه خواسته به خيرخواهى خود براى آنان اشاره كند، و بفهماند كه اگر دعوتشان مى كند منظورش تنها و تنها تاءمين خير دنيا و آخرت ايشان است .
در اين آيه مغفرت را هدف دعوت قرار داده، با اين كه هدف دعوت، نخست ايمان آوردن ايشان، و سپس مغفرت خدا است. و اين، براى آن بود كه خواسته به خيرخواهى خود براى آنان اشاره كند، و بفهماند كه اگر دعوتشان مى كند، منظورش تنها و تنها، تأمين خير دنيا و آخرت ايشان است.


«'''جعلوا اصابعهم فى اذانهم '''» - معنايش اين نيست كه حقيقتا انگشت در گوش خود كردند، بلكه اين تعبير كنايه است از اينكه از شنيدن دعوت او استنكاف ورزيدند، و معناى جمله «'''و استغشوا ثيابهم '''»، هم هر چند اين است كه جامه خود بسر كشيدند تا مرا نبينند، و سخنم را نشنوند، ولى اين تعبير هم كنايه است از تنفر آنان و گوش ندادنشان به سخن وى .
«'''جَعَلُوا أصَابِعَهُم فِى آذَانِهِم '''» - معنايش اين نيست كه حقيقتا انگشت در گوش خود كردند، بلكه اين تعبير، كنايه است از اين كه از شنيدن دعوت او استنكاف ورزيدند. و معناى جمله «وَ استَغشَوا ثِيَابَهُم» هم، هرچند اين است كه جامه خود به سر كشيدند تا مرا نبينند، و سخنم را نشنوند؛ ولى اين تعبير هم، كنايه است از تنفر آنان و گوش ندادنشان به سخن وى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۵ </center>
«'''و اصروا و استكبروا استكبارا'''» - يعنى در امتناع از گوش دادن اصرار ورزيدند، و از شنيدن سخنم و پذيرفتن دعوتم استكبار نمودند، استكبارى عجيب .
«'''وَ أصَرُّوا وَ استَكبَرُوا استِكبَاراً'''» - يعنى در امتناع از گوش دادن اصرار ورزيدند، و از شنيدن سخنم و پذيرفتن دعوتم، استكبار نمودند. استكبارى عجيب.
 
«'''ثُمَّ إِنّى دَعَوْتُهُمْ جِهَاراً'''»:


ثُمَّ إِنى دَعَوْتهُمْ جِهَاراً
كلمه «ثُمّ - سپس»، بعديت و تأخير را مى رساند. و در اين جا، بعديت و تأخيرِ مرتبه اى را مى رساند، البته مرتبه از نظر كلام، و معنايش اين است كه: اول، به آرامى و بعدا، به بانگ بلند (جِهاراً) دعوتشان كردم.


كلمه «'''ثم - سپس '''» بعديت و تاءخير را مى رساند، و در اينجا بعديت و تاءخير مرتبه اى را مى رساند، البته مرتبه از نظر كلام ، و معنايش اين است كه اول به آرامى و بعدا به بانگ بلند (جهارا ) دعوتشان كردم .
«'''ثُمَّ إِنّى أَعْلَنتُ لهَُمْ وَ أَسرَرْتُ لهَُمْ إِسرَاراً'''»:


ثُمَّ إِنى أَعْلَنت لهَُمْ وَ أَسرَرْت لهَُمْ إِسرَاراً
اعلان و اسرار، دو واژه مقابل همند. اولى به معناى اظهار، و دومى به معناى اخفاء است. و ظاهر سياق، اين است كه مرجع ضمير «لَهُم» در هر دو جا، يكى است. در نتيجه، معناى آيه اين است كه: من آنان را، هم سرّى دعوت كردم و هم علنى. يك بار علنى، بار ديگر سرّى، تا در دعوتم، همه راه هايى را كه ممكن است مؤثر باشد، رفته باشم.


اعلان و اسرار دو واژه مقابل همند، اولى به معناى اظهار، و دومى به معناى اخفاء است ، و ظاهر سياق اين است كه مرجع ضمير «'''لهم '''» در هر دو جا يكى است . در نتيجه معناى آيه اين است كه : من آنان را، هم سرى دعوت كردم و هم علنى ، يكبار علنى بار ديگر سرى ، تا در دعوتم همه راههايى را كه ممكن است موثر باشد رفته باشم .
«'''فَقُلْتُ استَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانََ غَفَّاراً ... أَنهَاراً'''»:


فَقُلْت استَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً ... أَنهَراً
در اين جمله، دعوت قوم را به اين كه استغفار كنيد، تعليل كرده به اين كه : «آخر پروردگارتان غفار است»، و «غفّار» - كه صيغه مبالغه است - معناى كثير المغفره را مى دهد، و مى فهماند علاوه بر اين كه كثير المغفره است، مغفرت، سنت مستمرىِ اوست.
در اين جمله دعوت قوم را به اينكه استغفار كنيد تعليل كرده به اينكه : «'''آخر پروردگارتان غفار است'''»، و «'''غفار'''» كه صيغه مبالغه است ، معناى كثير المغفره را مى دهد، و مى فهماند علاوه بر اينكه كثير المغفره است ، مغفرت سنت مستمرى او است .
<span id='link30'><span>
<span id='link30'><span>


==اثر استغفار از گناهان در رفع مصائب و بلايا و فتح باب نعمت ها ==
==اثر استغفار از گناهان در رفع مصائب و بلايا و فتح باب نعمت ها ==
يُرْسِلِ السمَاءَ عَلَيْكم مِّدْرَاراً
«'''يُرْسِلِ السّمَاءَ عَلَيْكم مِّدْرَاراً'''»:


كلمه «'''يرسل '''» به خاطر اينكه جواب امر «'''استغفار كنيد'''» است ، به جزم خوانده مى شود، و مراد از كلمه «'''سماء'''» ابر آسمان است ، و كلمه «'''مدارا'''» به معناى كثير الدرور است يعنى بسيار ريزنده . و معناى آيه اين است كه : اگر از خدا طلب مغفرت كنيد، ابر بسيار ريزنده و بارنده را به سويتان مى فرستد.
كلمۀ «يُرسِل» به خاطر اين كه جواب امر «استغفار كنيد» است، به جزم خوانده مى شود. و مراد از كلمه «سَماء»، ابر آسمان است. و كلمه «مِدرَاراً»، به معناى كثير الدرور است. يعنى بسيار ريزنده. و معناى آيه اين است كه: اگر از خدا طلب مغفرت كنيد، ابر بسيار ريزنده و بارنده را به سويتان مى فرستد.


وَ يُمْدِدْكم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ
«'''وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ'''»:


كلمه «'''امداد'''» به معناى رساندن مدد به دنبال مدد ديگر است ، و مدد به معناى هر چيزى است كه آدمى را در رسيدن به حاجتش كمك كند،و اموال و فرزندان نزديك ترين كمك هاى ابتدايى براى رسيدن جامعه انسانى به هدفهاى خويش است .
كلمه «'''امداد'''» به معناى رساندن مدد به دنبال مدد ديگر است ، و مدد به معناى هر چيزى است كه آدمى را در رسيدن به حاجتش كمك كند،و اموال و فرزندان نزديك ترين كمك هاى ابتدايى براى رسيدن جامعه انسانى به هدفهاى خويش است .
۱۶٬۸۸۳

ویرایش