گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۸۹: خط ۱۸۹:
<span id='link52'><span>
<span id='link52'><span>


==ردّ سخنان كافران با اثبات امكان بعث و قيامت با بيان مالكيت حقيقه خداوند. ==
==اثبات امكان بعث و قيامت، با بيان مالكيت حقيقیه خداوند ==
قُل لِّمَنِ الاَرْض وَ مَن فِيهَا إِن كنتُمْ تَعْلَمُونَ
«'''قُل لِّمَنِ الاَرْض وَ مَن فِيهَا إِن كنتُمْ تَعْلَمُونَ'''»:
بعد از آنكه استبعاد ايشان از مساءله بعث و سپس انكار آن را نقل كرد، اينك در اين جمله شروع كرده است به اثبات امكان آن از راه ملكيت و ربوبيت و سلطنت ، و البته روى سخن به وثنى مسلكان است كه منكر قيامتند و در عين حال خدا را قبول دارند و او را پديد آورنده عالم مى دانند،و رب الارباب و اله آلهه اش مى خوانند، و مى گويند: تنها آلهه مجازند كه خدا را عبادت كنند، ولى ما بايد تنها آلهه را عبادت كنيم . آرى ، در اين بيان وجود خداى تعالى مسلم گرفته شده .
 
پس اينكه فرمود: «'''بگو زمين و آنچه در آن است از آن كيست '''»؟ خطابش به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) است . مى فرمايد: از ايشان بپرس كه مالك زمين و آنچه در آن است - چه انسانها و چه غير انسانها - كيست ؟ و معلوم است كه مقصود از مالك ، مالك قانونى نيست ، بلكه مالك حقيقى است كه و جود مملوك قائم به وجود آن مالك است ، به طورى كه به هيچ وجه و هيچ ناحيه آن از وجود مالك بى نياز و مستقل نيست ، به خلاف ملك قانونى و اعتبارى كه ما افراد بشر اجتماعى ناگزير شده ايم آن را در ميان خود معتبر بدانيم ، تا مصالح اجتماع ما تاءمين شود، چون اين چنين ملكى قابل فساد است . يك وقت مورد فروش قرار مى گيرد و وقتى ديگر مورد خريد واقع مى شود حالا خواهيد گفت شما از كجا فهميديد كه مقصود از ملك ، ملك تكوينى است نه تشريعى و قراردادى ؟ در جواب مى گوييم : از اينجا
بعد از آن كه استبعاد ايشان از مسأله بعث و سپس انكار آن را نقل كرد، اينك در اين جمله شروع كرده است به اثبات امكان آن از راه ملكيت و ربوبيت و سلطنت. و البته روى سخن به وثنى مسلكان است كه منكر قيامت اند و در عين حال، خدا را قبول دارند و او را پديد آورندۀ عالَم مى دانند، و ربُّ الارباب و إلۀ آلهه اش مى خوانند، و مى گويند: تنها آلهه مجازند كه خدا را عبادت كنند، ولى ما بايد تنها آلهه را عبادت كنيم. آرى، در اين بيان وجود خداى تعالى، مسلّم گرفته شده.
 
پس اين كه فرمود: «بگو زمين و آنچه در آن است، از آنِ كيست»؟ خطابش به رسول خدا «صلى الله عليه و آله» است. مى فرمايد: از ايشان بپرس كه مالك زمين و آنچه در آن است - چه انسان ها و چه غير انسان ها - كيست؟ و معلوم است كه مقصود از مالك، مالك قانونى نيست، بلكه مالك حقيقى است كه وجود مملوك قائم به وجود آن مالك است، به طورى كه به هيچ وجه و هيچ ناحيه آن، از وجود مالك بى نياز و مستقل نيست. به خلاف ملك قانونى و اعتبارى كه ما افراد بشر اجتماعى ناگزير شده ايم آن را در ميان خود معتبر بدانيم، تا مصالح اجتماع ما تأمين شود. چون اين چنين ملكى قابل فساد است. يك وقت مورد فروش قرار مى گيرد و وقتى ديگر، مورد خريد واقع مى شود. حالا خواهيد گفت: شما از كجا فهميديد كه مقصود از ملك، ملك تكوينى است، نه تشريعى و قراردادى؟ در جواب مى گوييم:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۸۰ </center>
كه سياق كلام سياق اثبات صحت تمامى تصرفات است ، و آن ملكى كه مجوز تمامى انحاى تصرفات است ملك تكوينى است نه اعتبارى .
از این جا كه سياق كلام، سياق اثبات صحت تمامى تصرفات است، و آن ملكى كه مجوز تمامى انحاى تصرفات است، ملك تكوينى است، نه اعتبارى.
سيَقُولُونَ للَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ
 
اين جمله پاسخ مشركين را حكايت مى كند، و آن اين است كه مشركين اعتراف دارند كه زمين و هر كه در آن است مملوك خدا است و نمى توانند از اعتراف به اين حقيقت شانه خالى كنند، زيرا ملك حقيقى قائم به غير علت موجده نيست . و چون وجود معلول قائم به وجود علت است و مستقل از آن نيست ، به هيچ وجه از آن بى نياز نيست ، و علت موجده زمين و هر كه در آن است تنها خدا است ، حتى وثنى مسلكها نيز بتها را در اين معنا شريك خدا نمى دانند.
«'''سيَقُولُونَ للَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ'''»:
و جمله «'''قل افلا تذكّرون '''» بعد از تماميت جواب ، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) را امر مى كند كه مشركين را به جرم اينكه بعد از شنيدن حجت بر امكان بعث ، متذكر نشدند سرزنش فرمايد. و معنايش اين است كه به ايشان بگو: بعد از اينكه معلوم شد كه مالك زمين و هر كه در زمين است خدا است باز چرا متذكر نمى شويد؟ و فكر نمى كنيد كه چون او مالك است ، مى تواند اين تصرف را بكند كه اهل آن را بعد از ميراندن زنده كند؟.
 
اين جمله، پاسخ مشركان را حكايت مى كند و آن، اين است كه مشركان اعتراف دارند كه زمين و هر كه در آن است، مملوك خدا است و نمى توانند از اعتراف به اين حقيقت، شانه خالى كنند. زيرا ملك حقيقى، قائم به غير علت موجده نيست. و چون وجود معلول، قائم به وجود علت است و مستقل از آن نيست، به هيچ وجه از آن بى نياز نيست، و علت موجدۀ زمين و هر كه در آن است، تنها خدا است. حتى وثنى مسلك ها نيز، بت ها را در اين معنا شريك خدا نمى دانند.
 
و جمله «قُل أفَلا تَذَكّرُون» بعد از تماميت جواب، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» را امر مى كند كه مشركان را به جرم اين كه بعد از شنيدن حجت بر امكان بعث، متذكر نشدند، سرزنش فرمايد. و معنايش اين است كه به ايشان بگو: بعد از اين كه معلوم شد كه مالك زمين و هر كه در زمين است، خدا است، باز چرا متذكر نمى شويد؟ و فكر نمى كنيد كه چون او مالك است، مى تواند اين تصرف را بكند كه اهل آن را، بعد از ميراندن زنده كند؟




۱۶٬۹۱۱

ویرایش