۱۶٬۸۹۲
ویرایش
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
<span id='link143'><span> | <span id='link143'><span> | ||
و در الدرّ المنثور است كه طبرانى و ابن مردويه و ابن عساكر، از پسر عُمَر روايت كرده اند كه گفت: از حبشه، مردى نزد رسول اللّه «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» آمد و عرضه داشت: آيا اجازه هست سؤالى بكنم؟ فرمود: بپرس، اما به منظور فهميدن بپرس. | |||
و در | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۱۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۱۵ </center> | ||
عرضه داشت يا رسول اللّه | عرضه داشت: يا رسول اللّه! شما، هم از نظر رنگ بر ما حبشى ها برترى يافته ايد، و هم از نظر شكل، و هم از نظر نبوت. حال به نظر شما اگر من بدانچه تو ايمان آورده اى، ايمان بياورم و بدانچه تو عمل مى كنى، عمل كنم، در بهشت با تو خواهم بود؟ | ||
فرمود: به آن خدايى كه جانم به دست | فرمود: به آن خدايى كه جانم به دست اوست، آرى. در بهشت، سفيدىِ روى يك مسلمان سياه از هزار سال راه ديده مى شود. آنگاه فرمود: هر كس بگويد: «لا إله إلّا الله»، نزد خدا عهدى داشته؛ و هر كس بگويد: «سُبحَانَ اللّه وَ بِحَمدِهِ»، صد و بيست و چهار حسنه برايش نوشته مى شود؛ و سوره «هَل أتَى عَلَى الإنسَانِ حِينٌ مِنَ الدّهر... مُلكاً كَبِيراً» درباره او نازل شده است. | ||
مرد حبشى عرضه داشت : آيا ديدگان من هم در بهشت مى بيند آنچه را كه ديدگان تو مى بيند؟ رسول خدا | مرد حبشى عرضه داشت: آيا ديدگان من هم در بهشت مى بيند آنچه را كه ديدگان تو مى بيند؟ رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: آرى. پس مرد حبشى ناله اى كرد تا جان به جان آفرين تسليم نمود. پسر عُمَر سپس اضافه كرد كه خودم رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را ديدم كه جنازۀ او را با دست خود، به قبرش سرازير مى كرد. | ||
و در همان كتاب است كه | و در همان كتاب است كه احمد، در كتاب «الزهد»، از محمد بن مطرف روايت كرده كه گفت: ناقلى موثق برايم حديث كرد كه مردى سياه از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، از تسبيح و تهليل مى پرسيد. عُمَر بن خطّاب به او گفت: بس كن ديگر، چقدر رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را اذيت مى كنى. | ||
رسول خدا | رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: عُمَر! ساكت باش. در اين هنگام، سورۀ «هَل أتى عَلَى الإنسَانِ حِينٌ مِنَ الدّهر» بر آن جناب نازل شد، تا آن جا كه سخن از بهشت دارد. مرد سياه، از شنيدن آن آيات فريادى كرد كه جانش با همان ناله در آمد. و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: اين مرد از شوق بهشت از دنيا رفت. | ||
و باز در همان كتاب است كه ابن | و باز در همان كتاب است كه ابن وهب، از ابن زيد روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» اين سوره را قرائت كرد: «هَل أتى عَلَى الإنسَانِ حِينٌ مِنَ الدّهر»، و اين سوره وقتى بر آن جناب نازل شد كه مردى سياه چهره، نزد آن جناب بود. همين كه رسيد به صفت بهشت، مرد سياه ناله اى سر داد و جانش از كالبدش بيرون آمد. رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: شوق به بهشت، جان رفيقتان را بيرون كرد. | ||
<span id='link144'><span> | <span id='link144'><span> | ||
ویرایش