۱۶٬۸۹۲
ویرایش
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
و در تفسير كشاف است كه از ابن عباس روايت آمده كه حسن و حسين بيمار شدند، و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» با جمعى از صحابه از ايشان عيادت كرد. مردم به على «عليه السلام» گفتند: چه خوب است براى بهبودى فرزندت - فرزندانت - نذرى كنى. على و فاطمه، و فضه كنيز آن دو نذر كردند كه اگر كودكان بهبودى يافتند، سه روز روزه بدارند. بچه ها بهبودى يافتند، و اثرى از آن كسالت باقى نماند. | و در تفسير كشاف است كه از ابن عباس روايت آمده كه حسن و حسين بيمار شدند، و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» با جمعى از صحابه از ايشان عيادت كرد. مردم به على «عليه السلام» گفتند: چه خوب است براى بهبودى فرزندت - فرزندانت - نذرى كنى. على و فاطمه، و فضه كنيز آن دو نذر كردند كه اگر كودكان بهبودى يافتند، سه روز روزه بدارند. بچه ها بهبودى يافتند، و اثرى از آن كسالت باقى نماند. | ||
بعد از بهبودى كودكان، على از شمعون خيبرى يهودى، سه من قرص جو قرض كرد و فاطمه، يك من آن را دستاس، و سپس خمير كرد و پنج قرص نان به عدد افراد خانواده پخت، و سهم هر كسى را جلوش گذاشت تا افطار كنند. در همين بين سائلى (به درِ خانه آمده) گفت: سلام بر شما اهل بيت محمد «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، من مسكينى از مساكين مسلمين | بعد از بهبودى كودكان، على از شمعون خيبرى يهودى، سه من قرص جو قرض كرد و فاطمه، يك من آن را دستاس، و سپس خمير كرد و پنج قرص نان به عدد افراد خانواده پخت، و سهم هر كسى را جلوش گذاشت تا افطار كنند. در همين بين سائلى (به درِ خانه آمده) گفت: سلام بر شما اهل بيت محمد «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، من مسكينى از مساكين مسلمين ام، مرا طعام دهيد كه خدا شما را از مائده هاى بهشتى طعام دهد. | ||
خاندان پيامبر، آن سائل را بر خود مقدّم شمرده، افطار خود را به او دادند، و آن شب را جز آب چيزى نخوردند و شكم گرسنه، دوباره نيت روزه كردند. هنگام افطار روز دوم، طعام را پيش روى خود نهادند تا افطار كنند، يتيمى بر درِ سراى ايستاد. آن شب هم، يتيم را بر خود مقدّم، و در شب سوم اسيرى آمد، و همان عمل را با او كردند. | خاندان پيامبر، آن سائل را بر خود مقدّم شمرده، افطار خود را به او دادند، و آن شب را جز آب چيزى نخوردند و شكم گرسنه، دوباره نيت روزه كردند. هنگام افطار روز دوم، طعام را پيش روى خود نهادند تا افطار كنند، يتيمى بر درِ سراى ايستاد. آن شب هم، يتيم را بر خود مقدّم، و در شب سوم اسيرى آمد، و همان عمل را با او كردند. |
ویرایش