گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۲: خط ۷۲:


== چند وجه در معناى «فاخذه الله نكال الاخرة و الاولى»==
== چند وجه در معناى «فاخذه الله نكال الاخرة و الاولى»==
فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكالَ الاَخِرَةِ وَ الاُولى
«'''فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكالَ الاَخِرَةِ وَ الاُولى'''»:
كلمه «'''اخذ'''» كنايه است از تعذيب ، همچنان كه كلمه «'''نكال '''» هم به معناى تعذيبى است كه هر كس آن را ببيند، و يا بشنود از ارتكاب مثل آن خوددارى مى كند، و عذاب آخرت از اين جهت نكال خوانده شده كه يكى از آثارش اين است كه هر كس آن را بشنود از هر عملى كه وى را بدان گرفتار سازد خوددارى مى كند، همچنان كه عذاب استيصال و انقراض در دنيا هم به همين جهت نكال خوانده مى شود.
 
و معناى آيه اين است كه : خدا فرعون را بگرفت ، يعنى به عذاب دنيا و آخرت بگرفت ، در دنيا او و لشكرش را غرق كرد، و در آخرت بعد از مردن به آتش دوزخ گرفتارش ساخت ، پس مراد از اولى و آخره دنيا و آخرت است .
كلمۀ «اخذ» كنايه است از تعذيب، همچنان كه كلمۀ «نكال» هم، به معناى تعذيبى است كه هر كس آن را ببيند و يا بشنود، از ارتكاب مثل آن خوددارى مى كند. و عذاب آخرت از اين جهت «نكال» خوانده شده كه يكى از آثارش اين است كه هر كس آن را بشنود، از هر عملى كه وى را بدان گرفتار سازد، خوددارى مى كند. همچنان كه عذاب استيصال و انقراض در دنيا هم، به همين جهت «نكال» خوانده مى شود.
ولى بعضى گفته اند: مراد از آخرت و اولى دو گفتارى است كه فرعون گفته بود، كلمه اولش اين بود كه گفته بود: «'''ما علمت لكم من اله غيرى '''»، و كلمه آخرش اين بود كه گفته بود: «'''انا ربكم الاعلى '''»، و خدا او را به خاطر اين دو كلمه اخذ و عذاب كرد، ليكن اين معنا خالى از بعد نيست .
 
و معناى آيه اين است كه: خدا فرعون را بگرفت. يعنى به عذاب دنيا و آخرت بگرفت. در دنيا او و لشكرش را غرق كرد، و در آخرت بعد از مُردن، به آتش دوزخ گرفتارش ساخت. پس مراد از «اولى» و «آخرة»، دنيا و آخرت است.
 
ولى بعضى گفته اند: مراد از «آخرت» و «اولى»، دو گفتارى است كه فرعون گفته بود. كلمه اولش اين بود كه گفته بود: «مَا عَلمتُ لَكُم مِن إله غَيرى»، و كلمه آخرش اين بود كه گفته بود: «أنَا رَبُّكَمَ الأعلى»، و خدا او را به خاطر اين دو كلمه، اخذ و عذاب كرد، ليكن اين معنا خالى از بُعد نيست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۰۷ </center>
بعضى ديگر گفته اند: مراد از اولى تكذيب آيات خدا و نافرمانى او است ، كه در اول قصه نقل شده ، و مراد از آخرت جمله «'''انا ربكم الاعلى '''» است ، كه در آخر قصه نقل شده ، اين وجه هم مثل قبلى اش ‍ بعيد است
بعضى ديگر گفته اند: مراد از «اولى»، تكذيب آيات خدا و نافرمانى اوست، كه در اول قصه نقل شده؛ و مراد از «آخرت»، جمله «أنَا رَبُّكُمُ الأعلى» است، كه در آخر قصه نقل شده. اين وجه هم مثل قبلى اش، ‍بعيد است.
بعضى ديگر گفته اند «'''اولى '''» اولين معصيت ، و «'''آخره '''» آخرين معصيت او است ، و معناى آيه اين است كه : خداى تعالى او را به جرم همه گناهانش بگرفت . اين وجه هم خالى از خفاء نيست .
 
إِنَّ فى ذَلِك لَعِبرَةً لِّمَن يخْشى
بعضى ديگر گفته اند: «اولى»، اولين معصيت، و «آخرة»، آخرين معصيت اوست. و معناى آيه اين است كه: خداى تعالى، او را به جرم همه گناهانش بگرفت. اين وجه هم، خالى از خفاء نيست.
كلمه «'''ذلك '''» اشاره است به داستان موسى (عليه السلام ) و ظاهرا مفعول «'''يخشى '''» به فراموشى سپرده شده ، يعنى عمدا از ذكرش ‍ خوددارى شده ، و معناى عبارت اين است كه در اين حديث - يعنى داستان موسى - عبرتى است براى هر كس كه خشيت داشته باشد، يعنى داراى غريره ترس از شقاوت و عذاب باشد، و انسان سالم چنين غريره اى دارد، پس در داستان موسى عبرتى است براى هر كس كه انسان باشد و فطرت انسانيش را از دست نداده باشد. بعضى هم گفته اند: مفعول حذف شده ، و تقدير كلام «'''لمن يخشى الله '''» است . ولى وجه قبلى بليغ ‌تر است .
 
رفع استبعاد معاد در خطاب و استفهام توبيخى «'''ءاءنتم اشد خلقا ام السماء بنيها...'''»
«'''إِنَّ فى ذَلِك لَعِبرَةً لِّمَن يخْشى'''»:
ءَ أَنتُمْ أَشدُّ خَلْقاً أَمِ السمَاءُ بَنَاهَا ... وَ لاَنْعَمِكمْ
 
اين خطاب ، خطابى است توبيخى به مشركين ، كه منكر قيامت بوده و آن را مسخره مى كردند، خطابى است هم بر سبيل عتاب ، و هم متضمن جواب استبعاد آنان بر بعث كه گفتند: «'''ءانا لمردودون فى الحافره ءاذا كنا عظاما نخره '''»، مى فرمايد خداى تعالى چيرهايى خلق كرده كه خيلى بزرگتر از شما است ، پس او مى تواند دوباره شما را در نشاه ديگر زنده كند، و ايجاد نمايد.
كلمۀ «ذَلِكَ» اشاره است به داستان موسى «عليه السلام»، و ظاهراً مفعول «يَخشى» به فراموشى سپرده شده. يعنى عمداً از ذكرش ‍ خوددارى شده، و معناى عبارت اين است كه: در اين حديث - يعنى داستان موسى - عبرتى است براى هر كس كه خشيت داشته باشد. يعنى داراى غريزۀ ترس از شقاوت و عذاب باشد. و انسان سالم، چنين غريزه اى دارد. پس در داستان موسى عبرتى است براى هر كس كه انسان باشد و فطرت انسانيش را از دست نداده باشد. بعضى هم گفته اند: مفعول حذف شده، و تقدير كلام «لِمَن يَخشَى الله» است؛ ولى وجه قبلى بليغ ‌تر است.
و نيز متضمن اشاره اى است به دليل وقوع قيامت ، چون در اين آيه تدبير عام عالمى و ارتباط آن به عالم انسانى را خاطر نشان مى سازد، و لازمه اين تدبير، ربوبيت خداى تعالى است ، و لازمه ربوبيت او صحت نبوت و تكليف است ، و لازمه آن نيز اين است كه روز جزايى باشد، و آن همان روز بعث و حشر است ، و به همين جهت مساله بعث را بر اين آيه متفرع نموده ، فرمود: «'''فاذا جاءت الطامه الكبرى ...'''»
 
پس جمله «'''ءانتم اشد خلقا ام السماء'''» استفهامى است توبيخى به داعى رفع استبعاد منكرين بعث بعد از مرگ ، و نيز اشاره به تفصيل خلقت آسمان با جمله «'''بناها...'''»، دليلى است بر اينكه مراد تثبيت و مسجل نمودن اين معنا است كه خلقت آسمان شديدتر است .
==خطاب توبيخى به مشرکان و منکران قیامت==
«'''ءَ أَنتُمْ أَشدُّ خَلْقاً أَمِ السمَاءُ بَنَاهَا ... وَ لاَنْعَامِكمْ'''»:
 
اين خطاب، خطابى است توبيخى به مشركان، كه منكر قيامت بوده و آن را مسخره مى كردند. خطابى است هم بر سبيل عتاب، و هم متضمن جواب استبعاد آنان بر بعث كه گفتند: «ءَإنّا لَمَردُودُونَ فِى الحَافِرَة ءَإذَا كُنّا عِظاماً نَخِرَة». مى فرمايد: خداى تعالى، چيزهايى خلق كرده كه خيلى بزرگتر از شما است. پس او مى تواند دوباره شما را در نشأۀ ديگر زنده كند، و ايجاد نمايد.
 
و نيز متضمن اشاره اى است به دليل وقوع قيامت. چون در اين آيه، تدبير عام عالَمى و ارتباط آن به عالَم انسانى را خاطر نشان مى سازد، و لازمه اين تدبير، ربوبيت خداى تعالى است، و لازمۀ ربوبيت او، صحت نبوت و تكليف است، و لازمه آن نيز اين است كه روز جزايى باشد و آن، همان روز بعث و حشر است. و به همين جهت، مساله بعث را بر اين آيه متفرع نموده، فرمود: «فَإذَا جَاءت الطّامّةُ الكُبرى ...».
 
پس جملۀ «ءَأنتُم أشَدُّ خَلقاً أم السّماءُ»، استفهامى است توبيخى، به داعى رفع استبعاد منكرين بعث بعد از مرگ، و نيز اشاره به تفصيل خلقت آسمان با جملۀ «بَناهَا...»، دليلى است بر اين كه مراد تثبيت و مسجّل نمودن اين معنا است كه خلقت آسمان شديدتر است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۰۸ </center>
و جمله «'''بناها'''» استينافى و بيانى تفصيلى است براى خلقت آسمان .
و جملۀ «بَناهَا»، استينافى و بيانى تفصيلى است براى خلقت آسمان.
«'''رفع سمكها فسويها'''» - يعنى سقف آسمان و نقطه مرتفع آن را بلند كرد، و منظور از «'''تسويه آسمان '''»، ترتيب اجزاى آن ، و تركيب آن است ، تا هر جزئى در موضعى كه حكمت اقتضاء دارد قرار گيرد، همچنان كه درباره آدم فرمود: «'''فاذا سويته و نفخت فيه من روحى '''».
 
«'''و اغطش ليلها و اخرج ضحيها'''» - يعنى شبش را تاريك و روزش ‍ را روشن كرد، و اصل در معناى كلمه «'''ضحى '''» گسترده شدن نور خورشيد، و امتداد يافتن روز است ، ولى در اينجا منظور مطلق روز است ، به قرينه اينكه در مقابل شب قرار گرفته ، و اگر شب و روز را به آسمان نسبت داده ، بدين جهت بوده كه سبب اصلى پيدايش آن دو آسمانى است ، و آن پيدا شدن اجرام تاريك و ناپيدا بوسيله انوار آسمانى از قبيل نور خورشيد و غيره است ، و همينكه اين نورها غروب مى كنند، دوباره اجرام مستور مى شوند، و مساءله شب و روز اختصاص به كره زمين كه ما روى آنيم ندارد بلكه ساير اجرام آسمانى هم تاريكى و روشنى و شب و روز دارند.
«'''رَفَعَ سَمكَهَا فَسَوّيهَا'''» - يعنى سقف آسمان و نقطه مرتفع آن را بلند كرد، و منظور از «تسويه آسمان»، ترتيب اجزاى آن، و تركيب آن است، تا هر جزئى در موضعى كه حكمت اقتضاء دارد، قرار گيرد. همچنان كه درباره آدم فرمود: «فَإذَا سَوّيتُهُ وَ نَفَختُ فِيه مِن رُوحِى».
«'''و الارض بعد ذلك دحيها'''» - يعنى بعد از آنكه آسمان را بنا كرد و سقفش را بلند نمود، و هر جزئش را در جاى خود قرار داد، و شبش را تاريك و روزش را روشن ساخت ، زمين را بگسترانيد.
 
بعضى گفته اند: معنايش اين است كه زمين را با اين حال بگسترد، (و خلاصه كلمه بعد ذلك به معناى مع ذلك است )، همچنان كه در جمله «'''عتل بعد ذلك زنيم '''» كلمه بعد به معناى مع آمده ، و ما در تفسير سوره «'''الم سجده '''» گفتارى پيرامون اينكه از كلام خدا درباره خلقت آسمان و زمين چه استفاده مى شود داشتيم . و بعضى گفته اند: كلمه «'''دحو'''» كه فعل «'''دحيها'''» از آن مشتق است ، به معناى «'''دحرجه '''» يعنى غلتاندن است .
«'''وَ أغطَشَ لَيلَهَا وَ أخرَجَ ضُحيهَا'''» - يعنى شبش را تاريك و روزش ‍ را روشن كرد، و اصل در معناى كلمۀ «ضُحى» گسترده شدن نور خورشيد، و امتداد يافتن روز است، ولى در اين جا منظور مطلق روز است، به قرينه اين كه در مقابل شب قرار گرفته، و اگر شب و روز را به آسمان نسبت داده، بدين جهت بوده كه سبب اصلى پيدايش آن دو آسمانى است، و آن پيدا شدن اجرام تاريك و ناپيدا به وسيله انوار آسمانى از قبيل نور خورشيد و غيره است، و همين كه اين نورها غروب مى كنند، دوباره اجرام مستور مى شوند، و مسأله شب و روز، به كره زمين كه ما روى آنيم، اختصاص ندارد، بلكه ساير اجرام آسمانى هم تاريكى و روشنى و شب و روز دارند.
 
«'''وَ الأرضَ بَعدَ ذَلِكَ دَحَيهَا'''» - يعنى بعد از آن كه آسمان را بنا كرد و سقفش را بلند نمود، و هر جزئش را در جاى خود قرار داد، و شبش را تاريك و روزش را روشن ساخت، زمين را بگسترانيد.
 
بعضى گفته اند: معنايش اين است كه زمين را با اين حال بگسترد، (و خلاصه كلمۀ «بعد ذلك»، به معناى «مع ذلك» است)، همچنان كه در جملۀ «عَتُّلٍ بَعدَ ذَلِكَ زَنِيم»، كلمۀ «بعد» به معناى «مع» آمده، و ما در تفسير سوره «الم سجده»، گفتارى پيرامون اين كه از كلام خدا درباره خلقت آسمان و زمين چه استفاده مى شود، داشتيم. و بعضى گفته اند: كلمه «دَحو» - كه فعل «دَحيهَا» از آن مشتق است - به معناى «دَحَرجَهُ» يعنى غلتاندن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۰۹ </center>
«'''اخرج منها ماءها و مرعيها'''» - بعضى گفته اند: كلمه «'''مرعى '''» در معناى «'''رعى '''» - به كسره راء و سكون عين - يعنى گياه نيز اطلاق مى شود، همانطور كه به معناى مصدر ميمى و اسم زمان و مكان مى آيد، و مراد از بيرون كردن آب زمين از زمين ، شكافتن چشمه ها و جارى ساختن نهرها است ، و مراد از اخراج مرعاى زمين ، روياندن نبات بر روى زمين است ، نباتاتى كه حيوانات و انسانها از آنها تغذيه مى كنند. پس ، از ظاهر اين آيه بر مى آيد كه مراد از مرعى مطلق گياهانى باشد كه حيوان و انسان از آن تغذيه مى كند، همچنان كه آيه «'''متاعا لكم و لانعامكم '''» هم بدان اشعار دارد، نه تنها گياهانى كه مختص حيوان است ، هر چند كه كلمه مرعى بيشتر در آن خصوص استعمال مى شود.
«'''أخرَجَ مِنهَا مَاءَهَا وَ مَرعيهَا'''» - بعضى گفته اند: كلمۀ «مَرعى» در معناى «رِعى» - به كسره راء و سكون عين - يعنى گياه نيز اطلاق مى شود، همان طور كه به معناى مصدر ميمى و اسم زمان و مكان مى آيد. و مراد از بيرون كردن آب زمين از زمين، شكافتن چشمه ها و جارى ساختن نهرها است. و مراد از اخراج مرعاى زمين، روياندن نبات بر روى زمين است. نباتاتى كه حيوانات و انسان ها، از آن ها تغذيه مى كنند.  
«'''و الجبال ارسيها'''» - يعنى كوهها را بر زمين استوار كرد تا زمين نوسان و اضطراب نكند، و بتواند آبها و معدنها را در جوف خود ذخيره كند، همچنان كه ساير آيات قرآنى از اين جريان خبر داده .
 
«'''متاعا لكم و لانعامكم '''» - يعنى آنچه از آسمان و زمين كه گفته شد خلق كرديم و امر آن را تدبير نموديم تا متاعى باشد براى شما و چارپايان شما، چارپايانى كه خداوند براى شما مسخر كرد، تا در زندگيتان از آنها بهره مند شويد، پس اين خلقت و تدبير كه بهره مندى شما در آن است بر شما واجب مى سازد، در پى معرفت پروردگارتان باشيد و از مقام او بترسيد و نعمتش را شكر گزاريد چون در اين ميان روزى هست كه در آن بدانچه كرده ايد جزاء داده مى شويد، خير باشد خير و شر باشد شر، همچنان كه اين خلقت و تدبير از خلقت شما شديدتر است ، پس شما ديگر نبايد از خلقت بار دوم خود استبعاد و تعجب كنيد و آن را بر خدا دشوار بپنداريد.
پس از ظاهر اين آيه بر مى آيد كه مراد از «مرعى»، مطلق گياهانى باشد كه حيوان و انسان از آن تغذيه مى كند، همچنان كه آيه «مَتَاعاً لَكُم وَ لِأنعَامِكُم» هم بدان اشعار دارد. نه تنها گياهانى كه مختص حيوان است، هرچند كه كلمه «مرعى» بيشتر در آن خصوص استعمال مى شود.
تسميه قيامت به «'''الطامه الكبرى '''»
 
فَإِذَا جَاءَتِ الطامَّةُ الْكُبرَى
«'''وَ الجِبَالَ أرسيهَا'''» - يعنى كوه ها را بر زمين استوار كرد تا زمين نوسان و اضطراب نكند، و بتواند آب ها و معدن ها را در جوف خود ذخيره كند. همچنان كه ساير آيات قرآنى از اين جريان خبر داده.
در مجمع البيان مى گويد كلمه «'''طامه '''» به معناى عاليه و غالبه است ، وقتى گفته مى شود: اين اطم از آن است ، معنايش اين است كه از آن عالى تر است «'''و طم الطائر الشجره '''»، به اين معنا است كه طائر به بالاى درخت پرواز كرد، و هر داهيه و بلايى را كه انسانها از دفع آن عاجز باشند طامه مى گويند. و بنا به گفته وى طامه كبرى همان قيامت است ، چون قيامت داهيه اى است كه از هر داهيه ديگرى عالى تر است ، و بر هر داهيه اى غالب است ، اين است معناى كبرى بودن طامه قيامت ، و چون نفرموده قيامت از هر داهيه اى بزرگتر است ، بطور مطلق فرموده داهيه بزرگتر، معلوم مى شود هيچ داهيه و واقعه اى بزرگتر از آن نيست .
 
«'''مَتَاعاً لَكُم وَ لِأنعَامِكُم '''» - يعنى آنچه از آسمان و زمين كه گفته شد، خلق كرديم و امر آن را تدبير نموديم تا متاعى باشد براى شما و چارپايان شما. چارپايانى كه خداوند براى شما مسخر كرد، تا در زندگيتان از آن ها بهره مند شويد. پس اين خلقت و تدبير كه بهره مندى شما در آن است، بر شما واجب مى سازد در پى معرفت پروردگارتان باشيد و از مقام او بترسيد و نعمتش را شكر گزاريد. چون در اين ميان، روزى هست كه در آن بدانچه كرده ايد، جزاء داده مى شويد. خير باشد، خير و شر باشد، شر. همچنان كه اين خلقت و تدبير از خلقت شما شديدتر است، پس شما ديگر نبايد از خلقت بار دوم خود استبعاد و تعجب كنيد و آن را بر خدا دشوار بپنداريد.
 
==نامگذاری قيامت به «الطّامَةُ الكُبرى»==
«'''فَإِذَا جَاءَتِ الطّامَّةُ الْكُبرَى'''»:
 
در مجمع البيان مى گويد: كلمۀ «طَامّه»، به معناى عاليه و غالبه است. وقتى گفته مى شود: اين اطم از آن است، معنايش اين است كه از آن عالى تر است. «وَطم الطَائِرُ الشّجَرَةَ»، به اين معنا است كه طائر به بالاى درخت پرواز كرد. و هر داهيه و بلايى را كه انسان ها از دفع آن عاجز باشند، «طامه» مى گويند. و بنا به گفته وى، «طامۀ كُبرى»، همان قيامت است. چون قيامت، داهيه اى است كه از هر داهيه ديگرى عالى تر است، و بر هر داهيه اى غالب است. اين است معناى كبرى بودن طامّۀ قيامت، و چون نفرموده قيامت از هر داهيه اى بزرگتر است، به طور مطلق فرموده داهيه بزرگتر، معلوم مى شود هيچ داهيه و واقعه اى بزرگتر از آن نيست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۱۰ </center>
و اگر در اول جمله فاء تفريع آورده ، براى اشاره به اين معنا بوده كه مضمون آيه يعنى آمدن قيامت از لوازم خلقت آسمان و زمين و تدبير جارى در آن دو است ، كه قبلا هم به اين معنا اشاره شد.
و اگر در اول جمله فاء تفريع آورده، براى اشاره به اين معنا بوده كه مضمون آيه، يعنى آمدن قيامت از لوازم خلقت آسمان و زمين و تدبير جارى در آن دو است، كه قبلا هم به اين معنا اشاره شد.
يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الانسنُ مَا سعَى
 
كلمه «'''يوم '''» ظرف است براى آمدن طامه كبرى ، «'''وسعى '''» به معناى عمل جدى است .
«'''يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الانسنُ مَا سَعَى'''»:
 
كلمه «يَوم»، ظرف است براى آمدن طامّۀ كبرى، و «سعى» به معناى عمل جدى است .
وَ بُرِّزَتِ الجَْحِيمُ لِمَن يَرَى
وَ بُرِّزَتِ الجَْحِيمُ لِمَن يَرَى
كلمه «'''برزت '''» ماضى مجهول از مصدر «'''تبريز'''» است ، كه به معناى اظهار است ، و از آوردن مفعول كلمه «'''يرى '''» عمدا اعراض ‍ شده ، و مراد از كلمه «'''من '''» هر كسى است كه چشم دارد و مى تواند ببيند، و معناى آيه اين است كه : در آن روز، دوزخ ظاهر مى شود، و پرده از روى آن بر مى دارند، تا هر صاحب چشم و بينايى آن را به عيان ببيند.
كلمه «'''برزت '''» ماضى مجهول از مصدر «'''تبريز'''» است ، كه به معناى اظهار است ، و از آوردن مفعول كلمه «'''يرى '''» عمدا اعراض ‍ شده ، و مراد از كلمه «'''من '''» هر كسى است كه چشم دارد و مى تواند ببيند، و معناى آيه اين است كه : در آن روز، دوزخ ظاهر مى شود، و پرده از روى آن بر مى دارند، تا هر صاحب چشم و بينايى آن را به عيان ببيند.
۱۷٬۰۰۸

ویرایش