۱۷٬۰۵۲
ویرایش
خط ۵: | خط ۵: | ||
<span id='link226'><span> | <span id='link226'><span> | ||
«'''وَ وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ عَلَيهَا غَبرَةٌ'''»: | |||
وَ وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ عَلَيهَا غَبرَةٌ | |||
كلمۀ «غَبَرَة»، به معناى غبار و كدورت است، كه منظور از آن، سيما و نشانه هاى غم و اندوه است. | |||
تَرْهَقُهَا قَترَةٌ | «'''تَرْهَقُهَا قَترَةٌ'''»: | ||
يعنى سياهى و تاريكى بر آن چهره ها نشسته . در اين چهار | يعنى سياهى و تاريكى بر آن چهره ها نشسته. در اين چهار آيه، حال دو طايفه را، با بيان حال چهره هايشان بيان كرده. چون چهره و قيافه، آينۀ دل است. هم مسرّت درونى در آن جلوه مى كند و هم اندوه و گرفتارى. | ||
«'''أُولَئك هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ'''»: | |||
يعنى اين طايفه، جامع بين دو صفت «كفر» و «فجور» اند. كفر كه كار قلب، و فُجُور كه كار بدنى و به معناى گناهان شنيع است. و ممكن هم هست منظور از كفر، كفران نعمت ها، و منظور از فجور، همان گناهان باشد. و اين جمله، تعريف طايفۀ دوم است، كه اهل شقاوت اند. چيزى كه هست، در اين آيات، طايفۀ اول يعنى اهل سعادت را به مثل چنين تعريفى توصيف نكرده و اين، بدان جهت بوده كه سياق كلام و غرض اصلى، بيان حال طايفۀ دوم بوده، و مى خواسته آن طايفه را انذار و از سرانجام وخيمى كه در پيش دارند، بيم دهد. | |||
در | |||
و در احتجاج از | <center> «'''بحث روایى'''» </center> | ||
روايتى درباره : «'''قتل الانسان ما اكفره '''»،جهل ابوبكر و عمر به معناى «'''ابا'''» شدت روز قيامت و... | |||
در الدرّ المنثور است كه ابن منذر، از عكرمه روايت كرده كه در تفسير آيه «قُتِلَ الإنسَانُ مَا أكفَرَهُ» گفته: اين آيه در شأن عتبة بن ابى لهب نازل شده، كه وقتى آيه «وَ النَّجمِ إذَا هَوَى» را شنيد، گفت: من كفر مى ورزم به پروردگار «نجم»، وقتى كه فرو مى ريزد. ناگزير رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» او را نفرين كرد، و در سفرى كه به شام مى رفت، شير او را پاره كرد. | |||
و در احتجاج از اميرالمؤمنين «عليه السلام» روايت كرده كه در حديثى طولانى، در معناى «قُتِلَ الإنسَانُ مَا أكفَرَهُ» فرمود: يعنى انسان لعنت شده است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۴۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۴۵ </center> | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، در ذيل آيه «ثُمَّ السّبِيلَ يَسَّرَهُ» آمده كه: خداوند، راه خير را براى بشر آسان كرده است. | ||
مؤلّف: مراد از اين حديث، اين است كه: خداى تعالى، انسان را در عملش مختار كرده، به طورى كه راه سعادت و رسيدن به كمالش را آسان ساخته، همان كمالى كه براى رسيدن به آن آفريده شده. پس اين خبر، با آن معنايى كه ما در تفسير آيه آورديم، منطبق است. | |||
و نيز، در معناى كلمۀ «وَ قَضباً»، در همان كتاب آمده كه: «قَضب»، به معناى «قت» است. (گياهى است كه حيوانات علفخوار، آن را مى چرند). | |||
و نيز، در معناى جملۀ «وَ فَاكِهَةً وَ أبّاً» فرموده: «أبّ»، به معناى علف خشكى است كه علفخواران مى خورند. | |||
و | و در الدرّ المنثور است كه ابوعبيد، در كتاب «فضائل» خود، از ابراهيم تيمى روايت كرده كه گفت: شخصى از ابوبكر صدّيق پرسيد: «وَ أبّاً» يعنى چه؟ در پاسخ گفت: به زير كدام آسمان و روى كدام زمين پناهنده شوم، وقتى درباره كتاب خدا چيزى بگويم كه نمى دانم. | ||
و | و نيز، در همان كتاب آمده كه سعيد بن منصور، ابن جرير، ابن سعد، عبد بن حميد، ابن منذر، ابن مردويه، بيهقى (در كتاب شعب الايمان)، خطيب و حاكم (وى حديث را صحيح دانسته)، از انس روايت كرده اند كه: روزى عُمَر، آيات «'''فانبتنا فيها حبا و عنبا و قضبا'''» را تا كلمه و ابا قرائت كرد، آنگاه گفت : همه اينها را مى شناسيم ، اما بايد ديد كلمه «'''اب '''» به چه معنا است ، آنگاه چوب دستياى كه در دست داشت از دست انداخت و گفت : عمر بيهوده خودت را به اين در و آن در نزن ، اگر تو معناى كلمه اب را ندانى چه گناهى دارى ، اى مردم برويد به دنبال كسى كه از خود قرآن شما را به معناى آن هدايت كند، آنگاه عمل كنيد، و وقتى چيزى از كتاب خدا را نفهميديد آن را به پروردگار كتاب واگذاريد. | ||
و نيز در آن كتاب آمده كه عبد بن حميد، از عبد الرحمان بن يزيد روايت كرده كه گفت : مردى از عمر پرسيد: معناى كلمه «'''و ابا'''» چيست ؟ همين كه ديد حضار مجلس به دادن جواب پرداختند، شلاق خود را گرفته به آنان حمله ور شد. | و نيز در آن كتاب آمده كه عبد بن حميد، از عبد الرحمان بن يزيد روايت كرده كه گفت : مردى از عمر پرسيد: معناى كلمه «'''و ابا'''» چيست ؟ همين كه ديد حضار مجلس به دادن جواب پرداختند، شلاق خود را گرفته به آنان حمله ور شد. |
ویرایش