گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۴۳: خط ۱۴۳:
<span id='link220'><span>
<span id='link220'><span>


==نفى عذر از بشر در كفر ورزيدن و استكبارش ، با بيان حقارت و ناچيزى مبداء خلقت اوو... ==
==نفى عذر از بشر در كفر ورزيدن و استكبارش ، با بيان حقارت و ناچيزى مبدأ خلقت او... ==
مِنْ أَى شىْءٍ خَلَقَهُ
«'''مِنْ أَىّ شىْءٍ خَلَقَهُ'''»:
معناى اين جمله با كمكى كه مقام مى دهد اين است كه : خداى تعالى انسان را از چه چيز خلق كرده كه به خود اجازه طغيان و استكبار را مى دهد استكبار از ايمان و اطاعت ، و اگر فاعل در فعل «'''خلقه '''» را در اين جمله و در جملات بعدى حذف كرده براى اين بوده كه اشاره كند به اين كه فطرت هر كسى مى داند كه فاعل فعل خلقت و تقدير سبيل كسى به جز خداى تعالى نيست حتى مشركين هم به اين معنا اعتراف دارند.
 
و اگر مطلب را در قالب استفهام آورد به اين انگيزه بود كه عجيب بودن مفاد «'''ما اكفره '''» را تاءكيد كند - و چون معمولا از چيزى تعجب مى شود كه علت و سبب روشنى نداشته باشد - استفهام مذكور قهرا مى فهم اند كه اولا اين اصرار بشر در كفرش امرى عجيب است و سپس ‍ مى پرسد آيا در اين خلقت عجيب علتى بوده كه باعث شده اينطور در كفرش افراط كند؟ آنگاه خودش پاسخ مى دهد به اينكه انسان هيچ دليل و عذرى ندارد كه كفرانگرى خود را مستند بدان كند چون او كسى است كه از آبى پست خلق شده و چيزى از خلقت و تدبير امور زندگى و مرگ و بعث خود را مالك نيست . و كوتاه سخن اينكه : استفهام مذكور زمينه چينى است براى پاسخى كه در جمله «'''من نطفه خلقه ...'''» مى دهد.
معناى اين جمله - با كمكى كه مقام مى دهد - اين است كه: خداى تعالى، انسان را از چه چيز خلق كرده كه به خود اجازه طغيان و استكبار را مى دهد. استكبار از ايمان و اطاعت. و اگر فاعل در فعل «خَلَقَهُ» را در اين جمله و در جملات بعدى حذف كرده، براى اين بوده كه اشاره كند به اين كه فطرت هر كسى مى داند كه فاعل فعل خلقت و تقدير سبيل، كسى به جز خداى تعالى نيست. حتى مشركان هم به اين معنا اعتراف دارند.
 
و اگر مطلب را در قالب استفهام آورد، به اين انگيزه بود كه عجيب بودن مفاد «مَاأكفَرَهُ» را تأكيد كند - و چون معمولا از چيزى تعجب مى شود كه علت و سبب روشنى نداشته باشد - استفهام مذكور، قهرا مى فهماند كه اوّلا: اين اصرار بشر در كفرش، امرى عجيب است. و سپس ‍ مى پرسد: آيا در اين خلقت عجيب علتى بوده كه باعث شده اين طور در كفرش افراط كند؟ آنگاه خودش پاسخ مى دهد به اين كه: انسان، هيچ دليل و عذرى ندارد كه كفران گرى خود را، بدان مستند كند. چون او كسى است كه از آبى پست، خلق شده و چيزى از خلقت و تدبير امور زندگى و مرگ و بعث خود را مالك نيست. و كوتاه سخن اين كه: استفهام مذكور، زمينه چينى است براى پاسخى كه در جملۀ «مِن نُطفَةٍ خَلَقَهُ...» مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۳۸ </center>
مِن نُّطفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ
«'''مِن نُّطفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ'''»:
نكره آمدن كلمه «'''نطفه '''» به منظور تحقير آن است ، يعنى از نطفه اى خوار و بى مقدارش آفريده ، پس كسى كه اصل و نسبش آبى چنين پشيز است ، حق ندارد با كفر خود طغيان كند، و از اطاعت ، استكبار بورزد.
 
«'''فقدره '''» - يعنى به او در ذات و صفات و افعالش قدرت و توانايى داد، پس او نبايد از آن حدى كه برايش مقدر شده تجاوز كند، چون تدبير ربوبى از هر سو به وى احاطه دارد، و او نمى تواند خودش مستقلا بخواسته خود برسد، اگر خدا برايش مقدر نكرده باشد.
نكره آمدن كلمۀ «نُطفة»، به منظور تحقير آن است. يعنى از نطفه اى خوار و بى مقدارش آفريده. پس كسى كه اصل و نَسَبَش، آبى چنين پشيز است، حق ندارد با كفر خود، طغيان كند و از اطاعت، استكبار بورزد.
ثُمَّ السبِيلَ يَسرَهُ
 
ظاهر سياق اين آيات كه سياقى نفى عذر از بشر در برابر كفر و استكبارش ‍ است ، اين است كه مراد از سبيل - آن هم بطور مطلق - راه اطاعت خدا و امتثال او امر او باشد، و يا به عبارت ديگر راه خير و سعادت باشد.
«'''فَقَدَّرَهُ'''»: يعنى به او، در ذات و صفات و افعالش، قدرت و توانايى داد. پس او نبايد از آن حدّى كه برايش مقدّر شده، تجاوز كند. چون تدبير ربوبى از هر سو به وى احاطه دارد، و او نمى تواند خودش مستقلا به خواسته خود برسد، اگر خدا برايش مقدّر نكرده باشد.
 
«'''ثُمَّ السّبِيلَ يَسّرَهُ'''»:
 
ظاهر سياق اين آيات - كه سياقى نفى عذر از بشر در برابر كفر و استكبارش ‍ است - اين است كه: مراد از سبيل - آن هم به طور مطلق - راه اطاعت خدا و امتثال او امر او باشد. و يا به عبارت ديگر، راه خير و سعادت باشد.
<span id='link221'><span>
<span id='link221'><span>
==اشاره به عدم منافات اينكه خلقت و تقدير از ناحيه خدا است با مختار بودن انسان ==
==اشاره به عدم منافات اينكه خلقت و تقدير از ناحيه خدا است با مختار بودن انسان ==
در نتيجه آيه شريفه در معناى دفع دخل است ، چون وقتى گفته مى شود «'''من نطفه خلقه فقدره '''» ممكن است شنونده پيش خود خيال كند كه وقتى خلقت و تقدير از هر جهت به انسان احاطه دارد، ديگر انسان در افعال ذات و صفاتش اختيارى از خود ندارد، زيرا همه آنها مقدر و از پيش معين شده است ، چون با تقدير، ضرورى الوجود و واجب التحقق مى شود، و ديگر اختيارى براى انسان باقى نمى ماند، پس انسان در كفر و فسقش هيچ دخالتى ندارد اگر فاسق مى شود به تقدير الهى است ، و اگر كافر مى شود به تقدير او است ، و انسان آنچه را كه خدا خواسته و امر كرده به كرسى مى نشاند، و همين به كرسى نشاندنش نيز به تقدير الهى است ، پس ديگر نبايد او را در مورد هيچ عملى ملامت كرد، و دعوت دينى براى او كارى بيهوده است ، چون دعوت فرع داشتن اختيار است ، وقتى او از خودش اختيارى ندارد، ديگر انبياء به چه منظورى او را دعوت كنند.
در نتيجه آيه شريفه در معناى دفع دخل است ، چون وقتى گفته مى شود «'''من نطفه خلقه فقدره '''» ممكن است شنونده پيش خود خيال كند كه وقتى خلقت و تقدير از هر جهت به انسان احاطه دارد، ديگر انسان در افعال ذات و صفاتش اختيارى از خود ندارد، زيرا همه آنها مقدر و از پيش معين شده است ، چون با تقدير، ضرورى الوجود و واجب التحقق مى شود، و ديگر اختيارى براى انسان باقى نمى ماند، پس انسان در كفر و فسقش هيچ دخالتى ندارد اگر فاسق مى شود به تقدير الهى است ، و اگر كافر مى شود به تقدير او است ، و انسان آنچه را كه خدا خواسته و امر كرده به كرسى مى نشاند، و همين به كرسى نشاندنش نيز به تقدير الهى است ، پس ديگر نبايد او را در مورد هيچ عملى ملامت كرد، و دعوت دينى براى او كارى بيهوده است ، چون دعوت فرع داشتن اختيار است ، وقتى او از خودش اختيارى ندارد، ديگر انبياء به چه منظورى او را دعوت كنند.
۱۶٬۸۸۹

ویرایش