گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۲۸: خط ۲۲۸:
<center> «'''بحث روایی'''» </center>
<center> «'''بحث روایی'''» </center>


==روايتى حاكى از اعراض پيامبر «ص» از ابن امّ مكتوم و نزول آيات سوره عبس==
==روايتى درباره داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس==
در مجمع البيان است كه بعضى گفته اند: اين آيات درباره عبد اللّه بن ام مكتوم فرزند شريح بن مالك بن ربيعه فهرى يكى از بنى عامر بن لوى نازل شده .
در مجمع البيان است كه بعضى گفته اند: اين آيات درباره عبداللّه بن اُمّ مكتوم، فرزند شريح بن مالك بن ربيعه فهرى، يكى از بنى عامر بن لوى، نازل شده.
و جريان چنين بوده كه : وى روزى بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) وارد شد، در حالى كه آن جناب با عتبه بن ربيعه و ابو جهل بن هشام و عباس بن عبد المطلب و ابى و اميه بن خلف جلسه كرده بود، و ايشان را به دين توحيد دعوت مى كرد، به اميد اينكه اسلام بياورند، ابن ام مكتوم عرضه داشت : يا رسول اللّه ( صلى اللّه عليه و آله وسلم ) از قرآن برايم بخوان تا حفظ كنم ، و (چون نابينا بود) مكرر آن جناب را صدا مى زد، و متوجه نبود كه آن جناب با آن چند نفر مشغول صحبت است ، و تكرار او باعث شد كه كراهت و ناراحتى در سيماى آن جناب هويدا گرديد، چون ابن ام مكتوم مرتب كلام آن جناب را قطع مى كرد، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در دل خود فكر مى كرد كه حالا اين چند نفر كه از بزرگان قريشند، مى گويند پيروان او همه از قبيل ابن ام مكتوم يا كورند و يا برده اند، لذا از او روى بگردانيد، و رو به آن صناديد كرد، در اينجا بود كه اين آيات در عتاب و سرزنش آن جناب نازل شد.
 
و از آن به بعد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) همواره ابن ام مكتوم را احترام مى كرد، هر وقت به او بر مى خورد مى فرمود: مرحبا به كسى كه خداى تعالى به خاطر او مرا عتاب فرمود، و آنگاه مى پرسيد: آيا كار و حاجتى دارى ؟ و دو نوبت او را در مدينه جانشين خود كرد و خود به جنگ رفت .
و جريان چنين بوده كه: روزى، وی بر رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» وارد شد، در حالى كه آن جناب، با عتبة بن ربيعه و ابوجهل بن هشام و عباس بن عبدالمطلب و ابى و اُميّة بن خلف جلسه كرده بود، و ايشان را به دين توحيد دعوت مى كرد، به اميد اين كه اسلام بياورند.
مؤ لف : سيوطى در تفسير الدر المنثور اين قصه را از عايشه و انس و ابن عباس - البته با مختصر اختلافى - نقل كرده ، و آنچه صاحب مجمع البيان نقل كرده خلاصه اى از آن روايات مختلف است .
 
ابن اُمّ مكتوم عرضه داشت: يا رسول اللّه! از قرآن برايم بخوان تا حفظ كنم؛ و (چون نابينا بود) مكرر آن جناب را صدا مى زد و متوجه نبود كه آن جناب، با آن چند نفر مشغول صحبت است. و تكرار او باعث شد كه كراهت و ناراحتى در سيماى آن جناب هويدا گرديد. چون ابن اُمّ مكتوم، مرتب كلام آن جناب را قطع مى كرد و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» در دل خود فكر مى كرد كه حالا اين چند نفر كه از بزرگان قريش اند، مى گويند: «پيروان او، همه از قبيل ابن اُمّ مكتوم، يا كورند و يا برده اند»؛ لذا از او روى بگردانيد و رو، به آن صناديد كرد. در اين جا بود كه اين آيات، در عتاب و سرزنش آن جناب نازل شد.
 
و از آن به بعد، رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، همواره ابن اُمّ مكتوم را احترام مى كرد. هر وقت به او بر مى خورد، مى فرمود: مرحبا به كسى كه خداى تعالی، به خاطر او مرا عتاب فرمود؛ و آنگاه مى پرسيد: آيا كار و حاجتى دارى؟ و دو نوبت او را در مدينه، جانشين خود كرد و خود به جنگ رفت.
 
مؤلّف: سيوطى، در تفسير الدر المنثور، اين قصه را از عايشه و انس و ابن عباس - البته با مختصر اختلافى - نقل كرده، و آنچه صاحب مجمع البيان نقل كرده، خلاصه اى از آن روايات مختلف است.




۱۶٬۸۸۰

ویرایش