گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۳: خط ۶۳:
<span id='link461'><span>
<span id='link461'><span>


==خطبه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بعد از فتح مكه ==
==خطبه پيامبر «صلّى الله عليه و آله»، بعد از فتح مكّه ==
بعد از آنكه خود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد مكه شد، صناديد (بزرگان ) قريش داخل كعبه شدند، و به اصطلاح بست نشستند، چون گمان نمى كردند - با آن همه جنايات كه كرده بودند - جان سالم بدر برند، در اين هنگام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد مسجد الحرام شد و تا جلو درب كعبه پيش آمد،
پس از آن كه خود رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم وارد مكه شد، صناديد (بزرگان) قريش، داخل كعبه شدند و - به اصطلاح - بست نشستند. چون گمان نمى كردند - با آن همه جنايات كه كرده بودند - جان سالم به در ببرند. در اين هنگام، رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم»، وارد مسجدالحرام شد و تا جلوی درب كعبه پيش آمد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۱ </center>
در آنجا ايستاده سخن آغاز كرده فرمود: «'''لا اله الا الله وحده وحده انجز وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده '''» معبودى نيست به جز الله ، تنها او تنها او كه وعده خود به كرسى نشاند و بنده خود را يارى داد، و يك تنه همه حزبهاى مخالفش را از ميدان بدر برد، هان اى مردم هر مال و هر امتياز موروثى و طبقاتى ، و هر خونى كه در جاهليت محترم بود، زيرا اين دو پاى من (من امروز همه آنها را لغو اعلام مى كنم ) مگر پرده دارى كعبه و سقايت حاجيان ، كه اين دو امتياز را به صاحبانش اگر اهليت داشته باشند بر مى گردانم ، هان اى مردم ، مكه همچنان بلد الحرام است ، چون خداى تعالى آن را از ازل حرمت داده ، براى احدى قبل از من و براى خود من كشتار در آن حلال نبوده ، تنها براى من پاسى از روز حليت داده شده ، از آن گذشته تا روزى كه قيامت بپا شود اين بلد، بلد الحرام خواهد بود، گياه و روئيدنيهايش مادامى كه سبز باشد كنده نمى شود، و درختانش قطع نمى گردد، و شكارش مورد تعرض احدى قرار نمى گيرد، گيرد (و با اشاره دست و يا سر و صدا فرارى نمى شود) و كسى نمى تواند گم شده اى را بردارد، مگر به منظور اينكه صاحبش را پيدا كند، و گم شده اش را بدو بدهد.
در آن جا ايستاده، سخن آغاز كردهف فرمود:  
آنگاه فرمود: هان اى مردم مكه ! براى پيامبر خدا همسايگان بسيار بدى بوديد، نبوت و دعوتش را تكذيب كرديد، و او را از خود رانديد، و از وطن مالوفش بيرون كرديد و آزارش داديد، و به اين اكتفا نكرديد، حتى به محل هجرتم لشكر كشيديد و با من به قتال پرداختيد، با همه اين جنايات برويد كه شما آزاد شدگانيد.
 
وقتى اين صدا و اين خبر به گوش كفار مكه كه تا آن ساعت در پستوى خانه ها پنهان شده بودند رسيد، مثل اينكه سر از قبر برداشته باشند همه به اسلام گرويدند، و چون مكه با لشكركشى فتح شده بود، و قانونا تمامى مردمش غنيمت و بردگان اسلام بودند، ولى رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) همه را آزاد كرد، از اين جهت از آنان تعبير كرد به طلقاء.
«'''لا إلهَ إلّا الله، وَحدَهُ وَحدَهُ، أنجَزَ وَعدَهُ وَ نَصَرَ عَبدَهُ وَ هَزَمَ الأحزَابَ وَحدَهُ'''»:
پس از آن ابن الزبعرى شرفياب حضور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شد، و اسلام آورد و اشعار زير را انشاء نمود:
 
يا رسول الاله ان لسانى
معبودى نيست به جز الله، تنها او، تنها او، كه وعدۀ خود به كرسى نشاند و بندۀ خود را يارى داد، و يك تنه همه حزب هاى مخالفش را از ميدان به در برد.
راتق ما فتقت اذا انا بور
 
اذا ابارى الشيطان فى سنن
هان اى مردم! هر مال و هر امتياز موروثى و طبقاتى، و هر خونى كه در جاهليّت محترم بود، زير اين دو پاى من. (من امروز همۀ آن ها را لغو اعلام مى كنم)، مگر پرده دارى كعبه و سقايت حاجيان؛ كه اين دو امتياز را به صاحبانش - اگر اهليت داشته باشند - بر مى گردانم.
 
هان اى مردم! مكّه، همچنان بلدالحرام است، چون خداى تعالى، آن را از ازل حرمت داده، براى احدى قبل از من و براى خود من، كشتار در آن حلال نبوده، تنها براى من پاسى از روز حليّت داده شده. از آن گذشته، تا روزى كه قيامت بپا شود، اين بلد، بلدالحرام خواهد بود. گياه و رویيدنی هايش - مادامى كه سبز باشد - كنده نمى شود، و درختانش قطع نمى گردد، و شكارش مورد تعرّض احدى قرار نمى گيرد (و با اشاره دست و يا سر و صدا، فرارى نمى شود)، و كسى نمى تواند گمشده اى را بردارد، مگر به منظور اين كه صاحبش را پيدا كند، و گمشده اش را بدو بدهد!
 
آنگاه فرمود: هان اى مردم مكّه! براى پيامبر خدا، همسايگان بسيار بدى بوديد. نبوّت و دعوتش را تكذيب كرديد، و او را از خود رانديد، و از وطن مألوفش، بيرون كرديد و آزارش داديد، و به اين اكتفا نكرديد، حتى به محل هجرتم لشكر كشيديد و با من به قتال پرداختيد. با همۀ اين جنايات، برويد كه شما آزاد شدگانيد.
 
وقتى اين صدا و اين خبر به گوش كفّار مكّه - كه تا آن ساعت در پستوى خانه ها پنهان شده بودند - رسيد، مثل اين كه سر از قبر برداشته باشند، همه به اسلام گرويدند؛ و چون مكّه با لشكركشى فتح شده بود، و قانونا تمامى مردمش غنيمت و بردگان اسلام بودند، ولى رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم»، همه را آزاد كرد. از اين جهت، از آنان تعبير كرد به «طُلَقا».
 
پس از آن، «ابن الزبعرى» حضور رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» شرفیاب شد، و اسلام آورد و اشعار زير را انشا نمود:
 
يا رسول الله إنّ لسانى
 
راتق ما فتقت إذا انا بور
 
إذا ابارى الشيطان فى سنن
 
الغى و من مال ميله مثبور
الغى و من مال ميله مثبور
امن اللحم و العظام لربى
 
ثم نفسى الشهيد انت نذير.
أمن اللحم و العظام لربّى
 
ثمّ نفسى الشهيد أنت نذير
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۲ </center>
مجمع البيان سپس اضافه مى كند از ابن مسعود روايت شده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در روز فتح داخل مكه شد، در حالى كه پيرامون خانه كعبه سيصد و شصت بت كار گذاشته بودند، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با چوبى كه در دست شريف داشت به يك يك آن بت ها مى زد و مى خواند: «'''جاء الحق و ما يبدى ء الباطل و ما يعيد - حق آمد ديگر باطل را آغاز نمى كند و بر نمى گرداند'''» و نيز مى خواند: «'''جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا'''».
مجمع البيان، سپس اضافه مى كند: از ابن مسعود روايت شده كه گفت: رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» در روز فتح داخل مكّه شد، در حالى كه پيرامون خانۀ كعبه، سيصد و شصت بت، كار گذاشته بودند. رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم»، با چوبى كه در دست شريف داشت، به يك يك آن بت ها مى زد و مى خواند:  
و نيز از ابن عباس روايت شده كه گفت : وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد مكه شد، حاضر نشد داخل خانه شود، در حالى كه معبودهاى مشركين در آنجا باشد و دستور داد قبل از ورود آن جناب بت ها را بيرون سازند، و نيز مجسمه اى از ابراهيم و اسماعيل (عليهماالسلام ) بود كه در دستشان چوبه از لام - كه وسيله اى براى نوعى قمار بود - وجود داشت ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: خدا بكشد مشركين را، به خدا سوگند كه خودشان هم مى دانستند كه ابراهيم و اسماعيل (عليهماالسلام ) هرگز مرتكب قمار از لام نشدند.
 
مؤ لف : روايات پيرامون داستان فتح مكه بسيار زياد است ، هر كس ‍ بخواهد به همه آنها واقف شود بايد به كتب تاريخ و جوامع اخبار مراجعه كند، آنچه ما آورديم به منزله خلاصه اى بود.
* «'''جاء الحَقّ و ما يبدئ الباطل و ما يعيد: حق آمد، ديگر باطل را آغاز نمى كند و بر نمى گرداند'''».
سوره تبت
 
* و نيز مى خواند: «'''جاء الحَقّ و زَهَقَ البَاطِل إنّ البَاطِلَ كَان زَهُوقا'''».
 
و نيز، از ابن عبّاس روايت شده كه گفت: وقتى رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» وارد مكّه شد، حاضر نشد داخل خانه شود، در حالى كه معبودهاى مشركان در آن جا باشد و دستور داد قبل از ورود آن جناب، بت ها را بيرون ببرند.
 
و نيز، مجسمّه اى از ابراهيم و اسماعيل «عليهماالسلام» بود كه در دستشان چوبۀ «ازلام» - كه وسيله اى براى نوعى قمار بود - وجود داشت. رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» فرمود: خدا بكشد مشركان را، به خدا سوگند كه خودشان هم مى دانستند كه ابراهيم و اسماعيل «عليهماالسلام»، هرگز مرتكب قمار «ازلام» نشدند.
 
* مؤلّف: روايات پيرامون داستان فتح مكّه بسيار زياد است. هر كس ‍ بخواهد به همۀ آن ها واقف شود، بايد به كتب تاريخ و جوامع اخبار مراجعه كند. آنچه ما آورديم، به منزله خلاصه اى بود.
 
 
* سوره تبّت:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۳ </center>
<span id='link462'><span>
<span id='link462'><span>
==آيات ۱ - ۵  سوره تبّت ==
==آيات ۱ - ۵  سوره تبّت ==


۱۴٬۴۷۳

ویرایش