گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۲۶: خط ۲۲۶:
<span id='link175'><span>
<span id='link175'><span>


==بحثى پيرامون مسئله معروف جبر و تفويض ==
==بحثى پيرامون مسأله معروف جبر و تفويض ==
در جمله مورد بحث فرمود: «'''و ما يضل به الفاسقين '''»، (خدا با قرآن كريم و مثلهايش گمراه نمى كند مگر فاسقان را)، و بهمين تعبير، خود، بيانگر چگونگى دخالت خدايتعالى در اعمال بندگان ، و نتائج اعمال آنان است ، و در اين بحثى كه شروع كرديم نيز همين هدف دنبال ميشود.
در جمله مورد بحث فرمو: «'''و ما يُضلّ به الفاسقين'''»: (خدا با قرآن كريم و مَثَل هايش، گمراه نمى كند مگر فاسقان را)، و به همين تعبير، خود، بيانگر چگونگى دخالت خدای تعالى در اعمال بندگان، و نتایج اعمال آنان است، و در اين بحثى كه شروع كرديم، نيز همين هدف دنبال می شود.
توضيح اينكه خدايتعالى در آيات بسيارى از كلام مجيدش ملك عالم را از آن خود دانسته ، از آن جمله فرموده : «'''لله ما فى السماوات و ما فى الارض '''»، (آنچه در آسمانها است و آنچه در زمين است ملك خدا است )، و نيز فرموده : «'''له ملك السماوات و الارض '''»، (ملك آسمانها و زمين از آن او است )، و نيز فرموده : «'''له الملك و له الحمد'''»، (جنس ‍ ملك و حمد از او است ).
 
توضيح اين كه: خدای تعالى، در آيات بسيارى از كلام مجيدش، ملك عالَم را از آن خود دانسته؛ از آن جمله فرموده: «'''لله ما فى السماوات و ما فى الأرض'''»: (آنچه در آسمان هاست و آنچه در زمين است، ملك خداست). و نيز فرموده: «'''له ملك السماوات و الأرض'''»، (مُلك آسمان ها و زمين، از آنِ اوست). و نيز فرموده: «'''له الملك و له الحمد'''»: (جنس ‍ مُلك و حمد، از اوست).
<span id='link176'><span>
<span id='link176'><span>
==مالكيت مطلقه خداوند ==
==مالكيت مطلقه خداوند ==
و خلاصه خود را مالك على الاطلاق همه عالم دانسته ، نه بطوريكه از بعضى جهات مالك باشد، و از بعضى ديگر نباشد، آنطور كه ما انسانها مالكيم ، چون يك انسان اگر مالك برده اى ، و يا چيزى ديگر باشد، معناى مالكيتش اين است كه ميتواند در آن تصرف كند، اما نه از هر جهت ، و بهر جور كه دلش بخواهد، بلكه آن تصرفاتى برايش جائز است كه عقلا آنرا تجويز كنند، اما تصرفات سفيهانه را مالك نيست ، مثلا نميتواند برده خود را بدون هيچ جرمى بكشد، و يا مال خود را بسوزاند.
و خلاصه خود را مالك على الاطلاق همه عالم دانسته ، نه بطوريكه از بعضى جهات مالك باشد، و از بعضى ديگر نباشد، آنطور كه ما انسانها مالكيم ، چون يك انسان اگر مالك برده اى ، و يا چيزى ديگر باشد، معناى مالكيتش اين است كه ميتواند در آن تصرف كند، اما نه از هر جهت ، و بهر جور كه دلش بخواهد، بلكه آن تصرفاتى برايش جائز است كه عقلا آنرا تجويز كنند، اما تصرفات سفيهانه را مالك نيست ، مثلا نميتواند برده خود را بدون هيچ جرمى بكشد، و يا مال خود را بسوزاند.
۱۴٬۴۴۷

ویرایش